پنجشنبه ۲/خرداد/۱۳۹۲ - ۲۳/می/۲۰۱۳
از نظر زیستشناسیک، خارپشت و جوجه تیغی با هم یکی نیستند. خارپشت را در زبان پارسی میانه «خارپشت» (xārpušt) و جوجه تیغی را «خوکَر» (xūkar)، «خوکَرَگ» (xūkarag) و یا «زوزَگ» (zūzag) میگویند.
خارپشت جانور بزرگتری است که بر پشتش خارهای بلندی دارد و باور بر آن است که میتواند برای دفاع از خویش آنها را به سوی دشمن پرتاب کند. در زبان انگلیسی خارپشت را porcupine میگویند که از زبان فرانسوی کهن porc-espin و در نهایت از porcus spina در لاتین به معنای «خوک تیغی» گرفته شده است.
خارپشت
جوجه تیغی جانور کوچکتری است که خارهای کوتاه دارد و توانایی پرتاب آنها را ندارد. در انگلیسی بدان hedgehog میگویند که از دو بخش hedge به معنای «حصار و پرچین» و hog به معنای «خوک» گرفته شده است. گویا علت «خوک» خواندن آن پوزهی این جانور است. (ن.ک. پینوشت)
جوجه تیغی
البته گاهی در گفتار، این دو را با هم اشتباه میگیرند و تفاوت آنها را رعایت نمیکنند. در فرهنگهای زبان پارسی معمولا «خارپشت بزرگ/کلان» در تبیین واژه به کار رفته که نشانگر «خارپشت» بودن است اما برای «جوجه تیغی» معمولا تنها «خارپشت» گفته شده است. در اینجا میکوشم واژگانی را که برای نامیدن این دو جانور به کار رفته است دستهبندی کنم و بررسم.
خارپشت
نام دیگر خارپشت عبارت اند از:
- «خارانداز» که به خاطر پرتابیدن خارهای پشت آن است.
- چوله: این واژه در اصل به معنای «تیردان» است و به خاطر تیغها یا خارهای پشت آن بدین نام خوانده شده است. «جوله»، «کوله» و «گوله» گونههای دیگر آن اند.
- ریکاسه: این واژه در گویش پارسی شهر مرو به کار میرفته است. گویا بخش دوم این واژه یعنی «کاس/کاسه» به معنای «خوک» است زیرا واژهی دیگری در پارسی داریم که این بخش در آن دیده میشود و آن هم «کاسموی» است که به معنای «موی خوک» است. (ن.ک. پینوشت) شکلهای دیگر «ریکاسه» عبارت اند از: ریکاس، رُکاسه، لکاسه، جکاسه، چکاسه، زکاسه، سکاسه، سکاسته، سکاشته، ژیکاسه، ریکاشه، رکاشه، چکاشه، نکاشه، سکاشه، جکاشه، ریگاشه، زکاشه، سُکاسته، سکاشه، سکاشته. بیشتر این گونهها به خاطر بدخوانی (تبدیل «ر» به «ز/ژ») یا گویشهای محلی است (مانند تبدیل «ر» به «ل» یا «س» به «ش»).
- کاسچوک: به معنای «خوک چانه» است. بخش نخست به معنای «خوک» و بخش دوم یعنی «چوک» به معنای «چانه و زنخدان» است. شکلهای دیگر این نام «کاسجوک» و «کاسُج» است.
دو نام «کاسچوک» و «ریکاسه» به خاطر داشتن عنصر «کاس» = خوک شباهت نامگذاری در زبان پارسی و لاتین را نشان میدهند.
- سیخول: شکل دیگر آن را «سیخور» نوشتهاند که شاید «سیخوَر» به معنای «سیخدار» بوده است و «ر» به «ل» تبدیل شده است. به خاطر بدخوانی، شکل دیگر آن را «سیحون» نوشتهاند که اشتباه است.
برای نامهای زیر ریشهشناسی یا توضیحی نیافتهام:
- اُسکُرنه: شکلهای دیگر آن را چنین نوشتهاند: اُسغُرنه، سُکُرنه، سگرنه، سغرمه، سکرمه، شغرنه، سکنه، اسکنه، شکنه. به خاطر بدخوانی «سنگه» هم آمده است.
- مَرَنگو (مَزَنگو): خارپشت بزرگ.
- بیهَن: خارپشت بزرگ
- تَشی: خارپشت بزرگ
بر پایهی شعر اسدی توسی، «مرنگو» و «بیهن» نامهای رایج در خراسان و فرارود (پارسی دری) بوده و در غرب ایران (پارسی یا «پهلوی» در معنای «فهلویات») بدان «تَشی» و «سکنه/شکنه» میگفتهاند:
تو این را سوی پارسی چون کشی --------------- یکی «شکنه» خواندش و دیگر «تَشی»
همه مرزهای خراسان تمام ----------------- «مرنگو»ش خوانند و «بیهَن» به نام
جوجه تیغی
نامهای دیگر جوجه تیغی عبارت اند از:
- خوکَل: که شکل دیگری از «خوکَر» در پارسی میانه است. در فرهنگ پهلوی مک کنزی «خوکره» هم آمده است اما در فرهنگ دهخدا این درآیه نیست. شاید این نام با «خوک» ربط داشته باشد.
- خورکا: این واژه را در زبان مردم گیلان نوشتهاند که شاید شکل دیگری از «خوکر» باشد.
- ژوژ: که شکل دیگری از «زوزَگ» در پارسی میانه است. شکلهای دیگر آن عبارت اند از «ژوژه»، «ژاوُژا»، «ژاوَژا»، «ژُژو»، «جوجو»، «جخو»، «خجو». این دو گونهی آخر شاید بدخوانی «جُجو» یا همان «ژُژو» باشد. «ژاوژا» را به صورت «راورا» هم نوشتهاند که باید بدخوانی آن باشد.
- چزک: به گمان من این نام از فعل «چزیدن» است. فعل «چزیدن/جزیدن» به معنای «جمع شدن» است و در واژهی «چزغاله/جزغاله» دیده میشود و منظور از «جزغاله» تکههای دنبه یا گوشتی است که به خاطر تفت دادنِ زیاد، سوخته یا جمع شده باشند. فعلهای «جزاندن»، «چزاندن» هم به معنای «آزار شدید» از همین فعل است.
با این توجیه، نام «چزک» بدین خاطر به جوجه تیغی داده شده که در هنگام خطر خود را جمع میکند و به صورت فشرده و توپ درمیآید. شکلهای دیگر «چزک» را چنین نوشتهاند: چَزغ، چژَک، چیزوک، چیزو، چَژ. به خاطر بدخوانی، شکلهای دیگری هم ثبت شده یعنی: جبروز، جبروزه، جشرک، چیزک.
میگویند وقتی به جوجه تیغی حمله شود، به صورت گلولهای بسته درمیآید و گاه روباه برای خوردنش، آن را غلتانده و در آب میاندازد تا باز شود. نام چزک با این شگرد جوجه تیغی هماهنگی دارد.
برای نامهای زیر ریشهشناسی یا توضیحی نیافتهام:
- اُسکُر. این نام با «اُسکُرنه» برای «خارپشت» مربوط است. شکلهای دیگر آن چنین اند: اُسگُر، اُسغُر، سُغُر، سُکُر، سُگُر، اُشکُر، اُشغُر، شُکُر. به خاطر بدخوانی این شکلها هم ثبت شده است: اُسفُر، سُفُر، سُعُر، شِکَّر.
باور گذشتگان بر این بوده که هر چه جوجه تیغی را بزنند فربهتر میشود. این را مولانای بلخی در مثنوی هم آورده است:
هست حیوانی که نامش اُسغُر است ------------ کاو به زخم چوب زَفت و لَمتُر استالبته این توضیح را برای جانور دیگری به نام «رودَک» هم نوشتهاند که گویا از خانوادهی روباه است و بیشتر در ترکستان یافت میشده است. و از همین رو نام دیگر آن را «روباه ترکی» هم گفتهاند. این جانور را در زبان ترکی «وَشَق» میگویند.
تا که چوبش میزنی به میشود -------------- او ز زخم چوب فربه میشود
لَمتُر: کاهل و تنبل و بیرگ. فربه و پرگوشت و ناهموار.
- کَرپی: جوجه تیغی
- اَرمَجی: جوجه تیغی در زبان طبری. خارپشت را «اَرمَجی کوهی» گویند.
- زافَه: جوجه تیغی
پینوشت:
دکتر محمد حیدری ملایری، در نامهای آگاهی ریشهشناسیک دربارهی «ریکاسه» و «زوزَگ» دادند. واژهی «ریکاسه» با واژهی ericius (اریکیوس) در لاتین و kheros در یونانی همریشه است. واژهی لاتین در فرانسوی کهن به صورت herichun و در فرانسوی نو به صورت herisson و در انگلیسی میانه به صورت yrichon و در انگلیسی نو به صورت urchin درآمده است که همه به همان معنای «جوجه تیغی» اند.
ریشهی این واژهی پارسی (و همخانوادههایش در دیگر زبانها) از فعل -gher* در زبان پوروا-هندواروپایی به معنای «سیخ شدن» است. از همین ریشه در زبان لاتین فعل horrere به معنای «سیخ شدن از ترس» دیده میشود که در زبان فرانسوی به صورت horreur درآمده و از آنجا به زبان انگلیسی آمده و به صورت horror درآمده است.
از ریشهی پوروا-هندواروپایی گفته شده در زبان اوستایی فعل -zarsh به معنای «هیجان و شعف داشتن» است. به نظر دکتر حیدری ملایری صفت «زیژ» در زبان پشتو به معنای «سفت و سخت» و نیز گروه واژههای «ژُژو» به همین فعل اوستایی ربط دارد.
همچنین شاید بخش hog در نام انگلیسی جوجه تیغی شاید ربطی به «خوک» نداشته باشد و حاصل تغییرهای آوایی باشد.
0 نظر:
Post a Comment