پنجشنبه ۲۶/اردیبهشت/۱۳۹۲ - ۱۶/می/۲۰۱۳
خوراکی که «کوکو» نام دارد در اصل به خوراکی گفته میشده که امروز بیشتر «کوکوی سبزی» خوانده میشود. در تعریف کوکو آن را با تره یا گندنا نوشتهاند:
کوکو: طعامی که از گندنای کوبیده و جز آن با خایهی زده در روغن سرخ کنند. قسمی از طعام با خایهی مرغ و سبزی کوفته.شاید از این تعریف بتوان گفت که ریشهی نام «کوکو» از «کوبیدن/کوفتن» سبزی باشد. اگر به جای سبزی چیز دیگری به کار رود، نام آن به کوکو افزوده میشود مانند: کوکوی سیب زمینی، کوکوی بادمجان، و مانند آن.
واژهی نزدیک به «کوکو» واژهی «کاک» است که نوعی نان شیرینی خشک و تُرد است. تعریفهای «کاک» چنین است:
- نانی که از آرد خشکه پخته باشند یعنی خوب نپخته باشند و روغن و شیر در آن نکرده باشندگویا گاهی بر نان کاک، پودنه (پونه) و دیگر سبزیهای خشک را هم میافزودهاند. زیرا امیرخسرو دهلوی میگوید:
- نان خشک که با روغن و شیر پخته باشند
- نان تُنُک و نازک
- نانی بوَد که خمیر او گرد کنند و بر سنگهای تفته و خرد خرد که هر یک مقدار سی درم کمتر یا بیشتر بود در تنور فکنند تا پخته شود
به حق پودنهی سبز بر کنارهی کاک ------------ چو گِردِ قرصِ خور از سبزی سپهر نشان«کاک» وارد زبان عربی شده و به صورت «کعک» درآمده است. در زبان ترکی هم بدان «کُماج» گویند.
به نظر میرسد «کاک» کوتاه شدهی «کاواک» به معنای «تهی» باشد. زیرا تعریف دیگر «کاک» را نان خشک یا نان تهی یا خالی نوشتهاند و در قزوین بدان «نان قاق» هم میگویند.
- هر چیز خشک را گویند عموماًشکل دیگر «کاک» به معنای «خشک» واژهی «کاکا» است که برای میوههای خشک و تنقُلات به کار میرود.
- هر چیز خشک که قاق گویند
- کاواک و میان خالی
کاکا: میوهی خشک و تنقلات که بیشتر به اطفال دهند تا به مکتب شایق شوند.این «کاکا» همان است که امروزه «قاقا»، «غاغا» و «قاقا لی لی» گفته میشود. شاید بخش دوم «قاقا لی لی» شکل دیگری از «لالا» به معنای «خوابیدن» باشد، یعنی «قاقایی که برای خواباندن کودکان به کار رود».
در کنارش نِه آن زمان کاکا ------------ تا شود سرخ چهره اش چو لَکا (سنایی غزنوی)
(لَکا: لاک. سرخ رنگ)
هله کاکای تو است، هین بشتاب -------------- به دو رکعت بهشت را دریاب (سنایی غزنوی)
این «کاکا» را نباید با «برادر بزرگ» اشتباه گرفت. کاکا در اصطلاح «حساب حساب است کاکا برادر» به کار رفته است. امروزه در گویش شیرازی «کاکو» گفته میشود.
معنای دیگر «کاکا» به ویژه در افغانستان «برادر پدر» (عمو) است و در فرارود به معنای کلی «مرد» بوده است.
«کاکا» به «بردهی سیاه پوست» و به ویژه «بردهی حبشی/زنگی پیر شده» هم میگفتند و «کاکا سیاه» به همین معنا است.
در برابر «کاک» که نان خشک و نازک است، «کلوچه» را داریم که نان نرم و روغنی و شیرین است و در گذشته بیشتر به صورت «کُلیچه» گفته و نوشته میشده است. گویا «کُلوچه» گویش شیرازی (و تهرانی) آن باشد. زیرا عطار نیشاپوری و نظامی گنجهای و مولانای بلخی همه به صورت «کلیچه» به کار بردهاند اما بُسحاق اطعمهی شیرازی به هر دو صورت «کُلوچه» و «کُلیچه» به کار برده است.
کُلیچه: قرص نان. گردهی نان. نان کوچک روغنی. نان کوچک گرد از آرد گندم یاآرد برنج با روغن. کُلیجه. کُلوچه. کُلوچ.واژهی «کلوچه» در اینجا شکل دیگری از «گلوله» به معنای «گوی کوچک و گِرد» است. «کلوچ پنبه» به معنای «گلولهی پنبه» است.
یک کُلیچه یافت آن سگ در رهی ------------ ماه دید از سوی دیگر ناگهی (عطار نیشاپوری)
آورد سبک طعام در پیش ------------- حلوا و کُلیچه از عدد بیش (نظامی گنجهای)
سگ کُلیچه کوفتی در زیر پا ---------- تخمه بودی گرگ صحرا از نوا (مولانای بلخی)
(تُخمه: بیماری بدگواری یا به اصطلاح «سوءهاضمه»!)
و آن خط خُرد زیرهی کرمان غباروار ------------ بر عارض کلیچه چه در خور نوشتهاند (بُسحاق اطعمه)
کاک و کلوچه نسبتش، گر به دو ماه کردهام ------------ سهل مبین که فکر آن من به دو ماه کردهام (بُسحاق اطعمه)
معنای دیگر «کلوچ» - که با این کاربرد ربط ریشهشناسی ندارد - جویدن و خاییدن باصدا است و امروزه بیشتر به صورت «قروچ» یا «قروچه» (دندان قروچه) و «قرچ و قروچ» به کار میرود و فعل آن «کلوچیدن» یا «قروچیدن» است.
شاید وسوسه شویم که میان واژههای پارسی «کوکو» و «کاک» و واژهی «کیک» (cake) در انگلیسی رابطهای پیدا کنیم. اما به نظر من چنین رابطهای برقرار نیست، دست کم من هنوز مدرکی پیدا نکردهام. واژهی cake در زبان انگلیسی از kokon* در ژرمنیک غربی آمده است و در زبان نورس کهن kaka و در هلندی koek و در آلمانی kuchen است. پیشتر باور بر این بود که cake از فعل coquere (کُکوئره) در لاتین گرفته شده باشد اما امروزه این باور درست دانسته نمیشود.
فعل لاتین coquere ریشهی چند واژهی دیگر در زبان انگلیسی است:
- فعل cook به معنای پختن.
- آشپزخانه در انگلیسی kitchen گفته میشود که از راه زبان آلمانی از فعل coquere لاتین ساخته شده است.
- فعل cuisiner و cuire در زبان فرانسوی به معنای «پختن» از همین فعل لاتین گرفته شده است (در ایتالیایی: cucinare کوچیناره) و واژهی cuisine در زبان انگلیسی به معنای «مجموعهی خوراکهای ملی/قومی/محلی» از آن گرفته شده است. صفت culinary به معنای «هنر آشپزی، مربوط به آشپزی» هم از همین فعل لاتین است.
- بیسکویت (biscuit): این واژه در زبان انگلیسی بیسکت خوانده میشود و تا سدهی نوزدهم م. به صورت bisket نوشته میشده است. اصل این واژه bis coctus لاتین به معنای «(نان) دو بار پخته» است. در زبان انگلیسی نوعی نان شیرینی خشک هست به نام biscotti که از ایتالیایی گرفته شده است. این واژه در زبان ایتالیایی جمع biscotto به همان معنای «دوبار پخته» است. بیسکویت را در زبان آلمانی zwiback می گویند که آن هم به معنای «دوبار پخته» (zwi = دو، back = پخته، در انگلیسی: baked)
- نام kiln به معنای «کورهی سفالگری» هم از همین فعل لاتین گرفته شده است.
0 نظر:
Post a Comment