شنبه ۱۸/آذر/۱۳۹۱ - ۸/دسامبر/۲۰۱۲
معنای اصلی «متن» در زبان عربی «زمین درشت و بلند، بخش ناهمواره راه یا جاده» بوده است. معنای دوم آن هم «میان» بوده است که در عبارت «در متن حادثه» هنوز هم به کار میرود. معنای نخست در اصطلاح به بخشی از سخن، به ویژه سخن بزرگان و در اصطلاح اسلامی به بخشی از «حدیث» گفته شده که ناهموار است و نیاز به «شرح» یا گشودن داشته باشد. واژهی مخالف آن «حاشیه» است یعنی آنچه در «حوش» (حول و حوش) یا کنار آمده باشد. برای این مفهوم «متن» در زبان پارسی واژهی «بوم» را داریم. به ویژه در توصیف «درفش» فردوسی «بوم» را به کار میبرد:
به زر بافته پرنیانی درفش / سرش ماه زرین و بومش بنفش
این «بوم» همان است که امروزه بیشتر در نقاشی (مانند «رنگ و روغن روی بوم») به کار میرود. در دوران جدید «متن» را برابر text در زبان انگلیسی (یا texte در زبان فرانسوی) گذاشتهاند که کلا به معنای «نوشته» است. فکر نکنم در گذشته «متن» را به این معنای کلی به کار میبردهاند. اما واژهی text در انگلیسی از ریشهی لاتین texere به معنای «بافتن» میآید. جالب آن که امروزه در برابر context از «بافتار» یا «همبافت» یا «همبافته» استفاده میشود (برابر عربیتبار و قدیمی context «فحوا و مضمون» است).
فعل لاتین texere از ریشهی پورا-هندواروپایی (یا proto-Indo-European)عبارت است از *tek- به معنای «ساختن» که در یونانی واژهی tekhne (تخنه) به معنای «فن و مهارت» با آن همریشه است. تخنه را در لاتین به صورت techne مینویسند و در سدهی هفدهم م. در زبانهای اروپایی از آن واژهی technology را ساختند به معنای «دانش و بررسی فنها و مهارتها» یا «فنشناسی». از پایان سدهی نوزدهم م. به بعد «فنشناسی» بیشتر به معنای خود «فن» به کار میرود. البته برخی از نویسندگان اروپایی (مانند ژاک بارزون) این کاربرد «فنشناسی» را درست نمیدانند همان گونه که برخی هم کاربرد «شیوهشناسی» (methodology) به معنای «دانش و بررسی شیوههای گوناگون» را به جای خود «شیوه» درست نمیدانند.
دربارهی «فن» هم لازم است بگویم که این واژه عربی شدهی «پند» پارسی است. «پند» به معنای «راه و روش» است و «پند دادن» در واقع «نشان دادن راه» است. سعدی در گلستان در حکایت معروف آن کشتیگیر میگوید «سیصد و شصت پند بدانستی» که در برخی دستنوشتهها به صورت «بند» (با توجه به یکساننویسی «پ» و «ب» در سدههای نخستین) و در برخی هم به صورت امروزی «فن» نوشته شده است. شکل دیگر «پند» به ویژه در زبان گفتاری «فِند» یا حتا «فِنت» است. من در برخی محلههای جنوب تهران این را هم شنیدهام: «میدونی این چه فِنتی اه؟» به معنای «میدانی این چه گونه کار میکند؟» واژهی «پند» در زبان پارسی با واژهی اوستایی patha به معنای «راه» همریشه است.
واژهی اوستایی «پثه» با «پند» پارسی یکسان است و به نظرم در پارسی کهن یک «نون دماغی» (در انگلیسی: nasal) (یا «غُنّه» و خیلی عربی «خَیشومی»!) هم داشته است که به پارسی میانه و دری (امروزی) رسیده است. همان گونه که gaza- اوستایی در پارسی کهن ganza- بوده و امروزه به صورت «گنج» درآمده است. در فرهنگ دهخدا درآیهی «پته» چنین است: «بندگونهای که جاجا بر جویهای نشیبدار بندند.» و این به نظرم باید با واژهی اوستایی یکی باشد. البته «پته» (در عبارت «پتهاش به روی آب افتاد») ربطی به این واژهی اوستایی ندارد. «پَته» یا «پَتو» یا «پَتَک» و گاهی «پَتوک» از «پَت» به معنای «پرز و کُرک /کُلک بُز» گرفته شده است و رواندازی است که از این کرک ساخته شده باشد. به نظر واتکینز (Watkins) واژهی path در انگلیسی از واژهی اوستایی patha گرفته شده است.
برگردیم به سر *tek- که از آن در اوستایی taša (تاشه) و thawaxša و در پارسی کهن taxš و tuxšag را داریم. از این ریشهی پارسی کهن در پارسی میانه (پهلوی) «هوتخش» و «هوتخشان» را داریم به معنای «کسی که کار عالی و نیک میکند» یعنی آنچه امروزه «صنعتگر» گفته میشود. این نام در واقع به طبقهی صنعتگران در دوران ساسانیان گفته میشده است. همچنین «توخشاگ» پارسی کهن و پارسی میانه (از فعل «توخشیدن»)، در پارسی دری به صورت «کوشا» (از فعل «کوشیدن») درآمده است. هم چنین در پارسی «تاشیدن» و «تیشیدن» (نام ابزار: «تیشه») و «تراشیدن» از همین ریشه اند.
به همین دلیل ریشهشناسی، دکتر میر شمسالدین ادیب سلطانی و دکتر محمد حیدری ملایری برابر «تَشنیک» را برای technique و «تَشنیکشناسی» را برای technology پیش نهادهاند. (در زبان پشتو، technique را «تخنیک» میگویند که نمیدانم وامواژه است یا واقعا پیشتر هم در زبان پشتو به کار میرفته است.)
جالب آن که در فرهنگ دهخدا «تَوَخش» به معنای «نقش و رسم و کشیدن» آمده است. شاید این واژه همان ثَوَخشه در اوستایی باشد و شاید هم با «دَخشه» به معنای «نشان» همریشه باشد. «دخشه» که شکل دیگر آن «داغ» به معنای «نشان» است امروزه در برابر character در دانش رایانگر پیشنهاد شده است (برابر دیگر «نویسه» است). شکل دیگر «دخشه» واژهی «دَشتان» است که در زبان پارسی میانه به زنی گفته میشده که وارد عادت ماهانه شده است.
واژهی دیگر در فرهنگ دهخدا که به این خوشهی معنایی پیوند دارد فعل «تَخشیدن» است که باید شکل دیگری از «توخشیدن» یا همان «کوشیدن» باشد. معنایی که برای «تَخشیدن» نوشته شده «بالا نشستن» است که در واقع نوعی «کوشیدن و خود را بالا کشیدن» است.
Saturday, December 08, 2012
واژهشناسی: متن
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
8:50 PM |
پيوند دایمی
1 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی ریشهشناسی , زبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 نظر:
سپاس
ظاهرا" در لاتین میانه هم به معنای متن مقدس بوده است
late 14c., "wording of anything written," from O.Fr. texte, O.N.Fr. tixte (12c.), from M.L. textus "the Scriptures, text, treatise," in L.L. "written account, content, characters used in a document," from L. textus "style or texture of a work," lit. "thing woven," from pp. stem of texere "to weave," from PIE root *tek- "make" (see texture).
Post a Comment