چهارشنبه ۱/تیرماه/۱۳۹۰ - ۲۲/جون/۲۰۱۱
غربیان در دورههای تاریخی مختلف به دلیلهای مختلف منطقهی غرب آسیا را - که از نظر زبانی و دینی و قومی و ... دارای گوناگونی و تنوع قابل توجهی است - به صورت تودهی یکسان و یک شکلی دیده و و معرفی کردهاند و امروزه هم با وجود «انفجار اطلاعات» تصور مردم عادیشان از این بخش از جهان - که از سدهی بیستم میلادی و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم با عنوان «خاور میانه» نامیده میشود - چنان است که گویی همهشان در بیابان و ریگزار در چادر زندگی میکنند و با شتر جابجا میشوند و به زبان عربی سخن میگویند. همهی زنان این منطقه در پشت بُرقع هستند و هر مردی دست کم چهار همسر دارد. اگر به آنها بگویی در تهران برف میبارد و در نزدیکی آن یکی از بهترین پیستهای اسکی قرار دارد یا در تبریز و اردبیل و عجب شیر زمستانهای سرد و سوزان و کشنده است و از بارش برف جادهها بسته میشود، یا گمان میکنند که آنها را دست انداختهاید و با لبخند به شما نگاه میکنند یا با دهان و چشمان باز شما را نگاه میکنند.
این وضع گاه از روی ناآگاهی است و گاه برای راحتی خیال و گاه با مقصدهای خاص سیاسی. این سادهبینی و ناآگاهی و یکدستانگاری غربیان تا حدی سابقه در دوران تاریک اروپا دارد یعنی زمانی که همهی مردم این بخش زمین را «ساروسن» میخواندند (Saracen به نظر برخی در اصل «شرقییّن» بوده است.) به همین دلیل است که وقتی کتابهای علمی را در دوران تاریک اروپا از عربی به لاتین ترجمه کردند همهی ایرانیان و دیگران را «دانشمندان عرب» نامیدند و «فلسفهی عرب» و «جغرافی عرب» و «پزشکی عرب» و «ریاضیات عرب» پدید آمد.
در دوران معاصر نیز که شناختشان از منطقهی غرب آسیا بیشتر شده است این بار به دلیلهای سیاسی و گاه برای ایجاد تفرقه، دانشمندان ایرانی را یا همچنان «عرب» میخوانند یا به جای آن تنها به قید «مسلمان» بسنده میکنند با این باور یا غرض که در آن دوران هویت «ایرانی» وجود نداشته است. دانش این دانشمندان «مسلمان» نیز در نتیجهی همین فرض یا باور، تنها «دانش اسلامی» میشود مانند «ریاضیات اسلامی» و «پزشکی اسلامی» و ... حال آن که دانش طبیعی و علوم دقیق اساساً مستقل از دین است. معنای «ریاضیات اسلامی» چیست؟ آیا با این حساب، باید ریاضیات اروپاییان را هم «ریاضیات مسیحی» نامید؟ آیا اگر دانش ابنسینا و رازی «پزشکی اسلامی» است پزشکی ویلیام هاروی (William Harvey) و هنری گری (Henry Gray) انگلیسی و دیگر پزشکان اروپایی را هم باید «پزشکی مسیحی» خواند؟ در میان این ریاضیدانان یا پزشکان «اسلامی» گاه ایرانیان زرتشتی یا یهودی یا مسیحی نیز دیده میشوند. آیا باید دستاور آنها را از «پزشکی اسلامی» جدا کرد؟ منظورم آن است که این گونه نامگذاریها غیرعلمی و گاه باغرض است.
جالب آن که در این معرکه، کشورکهای عربی و پانعربان و متعصبان عرب نیز در این آتش میدمند و برای نمونه در فرانسه «مرکز مطالعات ریاضیات عرب» به راه انداختهاند! یا جورج صلیبا استاد دانشگاه لبنانی از دانشگاه کالیفرنیا در رشتهی «علوم اسلامی» (Islamic sciences) مدرک دکتری گرفته است. در زبان پارسی و در میان ما ایرانیان برداشت از «علوم اسلامی» یعنی فقه و کلام و حکمت اسلامی و حدیث و علم رجال و تفسیر قران و ... حال آن که منظور او چیز دیگری است.
اما اصطلاحی که چندی است زیاد بدان برمیخوردم «زبانهای اسلامی» (در انگلیسی: Islamic languages) است و منظورشان هم زبانهای عربی و پارسی و ترکی است. باز من نمیدانم چه گونه از نظر علمی و زبانشناسی میتوان «زبان اسلامی» را تعریف کرد. اگر منظور زبانی است که مسلمانان بدان سخن میگویند باید گفت که یهودیان و مسیحیان ایران هم به زبان پارسی سخن میگویند. پس آیا باید زبان پارسی را زبان مسیحی و زبان یهودی هم نامید؟ مسیحیان لبنانی و دیگر کشورهای عربی (مانند مصر) نیز به زبان عربی سخن میگویند. پس نه زبان پارسی زبان تنها مسلمانان است و نه زبان عربی. هم چنین امروزه مسلمانان فراوانی هستند که به دلیل زاده شدن یا بزرگ شدن در غرب به زبانهای انگلیسی و فرانسه سخن میگویند. آیا زبان انگلیسی و فرانسه را هم باید جزو «زبانهای اسلامی» به شمار آورد؟! باز باید پرسید آیا میتوان بر همین قیاس و تعریف غربیان، «زبانهای مسیحی» را هم به کار برد و گفت منظور از «زبانهای مسیحی» یعنی زبانهای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و ایتالیایی و اسپانیایی؟ آنگاه تکلیف یهودیانی که چندین سده در اروپا زندگی کردهاند و به زبانهای محلی اروپا سخن میگویند چه میشود؟
اصل داستان بدین خاطر است که گویا در این میان، مردم خاور زمین «موضوع مطالعه» اند و از خود حق و اختیاری ندارند و این «مطالعهکننده»ی غربی است که آزادانه برای «راحتی کار خود» و «صرفهجویی در نوشتن و گفتن» تصمیم میگیرد که این مردم را - مانند حشرهها و گیاهانی که در آزمایشگاه روی آنها مطالعه میشود - دستهبندی کند و برچسب بزند و دربارهشان چیز بنویسد.
Wednesday, June 22, 2011
زبانهای اسلامی؟
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
7:31 AM |
پيوند دایمی
9 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ معاصر , زبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
9 نظر:
این برچسب «اسلامی» همچنان در جامعهی ما محل مناقشات بسیار است. به نظرم پیش از هرچیز میبایستی تکلیف ما با واژههای «فرهنگ» و «تمدن» روشن شود و تا حد ممکن تعریفی شایسته از آنها ارائه گردد، سپس بپردازیم به برچسب «اسلامی». در این صورت است که میتوان «اسلامی» معرفی کردن علومهای مختلف حاصل از تمدن را با ذکر دلیل درست یا نادرست دانست.
شهربراز عزیز
ما در غرب بارها با این نکته که یاد کرده اید برخورد داشته ایم چون بسیاری از غربی ها باور میکنند که اسلام براستی یک نژاد است ولی البته از این کژفهمی ها از طرف خود ایرانی ها هم هست چون برای نمونه میگویند که در فلان کتابخانه ایران هزاران کتاب لاتین هست که البته میخواهند بگویند " به خط لاتین" و توی آنها حتی یک کتاب بزبان لاتین هم یافت نمیشود و اگر از شان بپرسید شاید شماری از ایرانی ها بادی بغب غب بیندازند و بگویند " مقصود کتاب به خط اینگلیسی است" درحالیکه شاید در میان آن کتابها کتابهای به زبان آلمانی و فرانسه .. هم باشد . در گذشته ایرانی ها به همه اروپایی ها "فرنگی" ، " رومی" ،"ترسا" و.. میگفتند و میان آنها فرقی نمیگزاشتند چون این همگان مردمانند که همواره در هرکجا که باشند و با هر مدرکی هم که باشند نادانند زیرا آنها حوصله بررسی و شناخت "ژرف را ندارند و البته در این باره اندیشمندی گفته است " همگان دارای دیدگاهند ولی کمتر کسی دارای توان داوری است تا راستی کارها و پدیده ها را بررسد"
با سپاس
به جمشیدپور
در مورد تمدن و فرهنگ حق با شما است. باید تعریف دقیقی شود. اما به نظر من موضوع فرهنگ و تمدن با دانش و زبان فرق دارد. ریاضی اسلامی یا مسیحی معنا ندارد. آیا در ریاضیات اسلامی ۲+۲ بزرگتر از ۴ است؟
شهربراز
به ادبدوست
درود.
دربارهی کتاب لاتین تا حدی حق با شما است. خط لاتین در دورانی به معنای کلی خطهای اروپایی بوده است. همان گونه که فرنگ (از زمان امپراتوری فرانکها و شارلمانی) به معنای همان اروپایی بوده است. البته هنوز در زبان انگلیسی برای این مفهوم از
Roman
استفاده میکنند مثلا نوشتن چیزی با حرفهای انگلیسی را
Romanization
میگویند.
ما ایرانیان هم باید این رفتار زبانی خود را اصطلاح کنیم.
با سپاس
شهربراز
چرا نباید دانشمندی رو که اکثر نوشته هاش به زبان عربیه و تنها هلاصه ای از اونها رو به زبان فارسی نوشته، اسمی عربی با اسلوب عربی داره از اعراب ندونست؟
در بعضی موارد هم به نظرم مته به خشخاش گذاشتین.
اولا اینکه زبانهای عربی، فارسی و ترکی قدیم از نگارش مشابهی استفاده میکردن.همچنین اگر نخاوهند که تحت عنوان کلی زبانهای اسلامی نامگذاریشون کنند، باید چی بگن؟ "زبانهای که اکثریت مسلمنان با آنها صحبت میکنند"؟
اگر وضعیت فعلی اعراب رو با ایرانیان مقایسه کنید میبینید که اونها به مراتب در وضعیت بالاتری هستند.
یادتونه سالهای پیش برای تمسخر اعراب میگفتیم این اعراب بیابانگرد نفت رو مفت میفروشن و از غربیها بنزنین گرون میخرن؟ امروزه ما ایرانیهای متمدن هلو رو به اعراب سوسمارخور مفت میفروشیم و ازشون رانی هلو میخریم.
بخشی از حرفهایتان قابل قبول است اما گویا نگاهتان به تاریخ متعصبانه است. جدای از بحث افتخارات و مشاهیر ایران در طول تاریخ، باید بپذیریم که کشور ایران بعد از اسلام تا قبل از صفویه دارای حکومت مرکزی قدرتمند نبوده و بعد از صفویه نیز تا زمان قاجار حکومتی شکل نگرفت که حاکمیت تمام ایران را بر عهده داشته باشد و همین موضوع باعت عقب افتادگی ایران در زمانی شد که تمام دنیا در حال پیشرفت و فناوری بودند. نبود حکومت مرکزی در ایران مانع از پیشرفت آبادانی و تولید علم در ایران گردید. در زمان ابن سینا نیز زبان اول جامعه شرق که اگر ناراحت نمیشوید باید بگویم مسلمانها زبان عربی بود مثلا اگر امروز استادی بخواهد کتاب مرجعی بنویسد آن را به زبان انگلیسی مینویسد در آن زمان به عربی نوشتن این خاصیت را به کتاب می داده و زبان اول مسلمانها عربی بوده خواه شما دوست داشته باشید یا نه. ایران با هویت امروزیش که ما به دنبال بازگرداندن هویت باستانی آن هستیم از زمان قاجار آغاز شده و تا امروز ادامه دارد تمام کشورهای خاورمیانه نیز حکومتهای نوپایی دارند و عموما از صد سال عدول نمیکنند. این بدان معنا نیست که در این مناطق کشوری نبوده بدان معناست که حکومت واحد مرکزی و قدرتمندی که بتواند باعث پیشرفت و تولید کالا، علم، آبادانی شود وجود نداشته.
در دسته بندی انسانها به شکلهای مختلف اشکالی وجود ندارد اگر شما احساس میکنید با دسته بندی شدن تبدیل به حشره میشوید اعتماد به نفستان کم است. برای راحتی مطالعه و تحلیل مسائل این کار یک روش علمی و جا افتاده است و مخصوص حشرات و گیاهان نیست.
زبانهایی که عموم مسلمین با آن سخن میگویند ترکی، عربی و فارسی و مالایی است. اما مسلمانان آسیای شرقی در رده اسلامی متفاوتی قرار میگیرند. هرچند ترک ها و فارسها تفاوت جدی با اعراب دارند اما بسیاری از تشابهات زندگیشان موجب میشود در یک رده قرار گیرند و این عیب نیست. عیب آن است که اعراب را پست بدانیم و امر بر ما مشتبه شود که از آنها برتریم. این مصداق نژادپرستی است که مذمومترین امور در دنیای روشن امروز است
علومی که بهمعنای واقعی در حوزهی علوم اسلامی طبقهبندی میشوند، علوم و معارفی است که برگرفته از اسلام و گزارههای آن مستند به آن است. طبق این تعریف به هر علمی که گزارههای آن مستند و اخذ شده از منابع اسلامی باشد، علوم اسلامی گفته میشود. از جمله این علوم میتوان به کلام، فقه، اخلاق و... اشاره کرد. آن دسته از علوم دقیقه مانند ریاضیات و... اصلاً وابستگیای با دین ندارند و میتوانند مستقل از دین رشد و نمو پیدا میکنند. اما بخش دیگری از علوم هم هستند که تحت تأثیر حوزههای فرهنگیِ اسلامی قرار میگیرند و با اینکه این دسته از علو هم ماهیت و منشاً غیر دینی دارند و در فضای غیر دینی هم حیات دارند، ولیکن در محیط اسلامی متأثر شده و رنگ و لعاب دینی به خود میگیرند. مانند: ادبیات، هنر، جامعهشناسی، انسانشناسی و... . البته به دیدگاه من مفهوم علوم و معارف اسلامی را نبایستی همسنگ «علم» به مفهوم آکادمیک-نظری تلقی کرد.
به بینام.
تعیین هویت افراد بر پایهی زبانی که بدان چیز مینویسند اشتباه است. مانند آن که بگوییم نیوتن ایتالیایی بود چون کتابش را به لاتین نوشته است. یا امین معلوف فرانسوی است چون کتابهایش را به فرانسه نوشته است. یا همان جورج صلیبا که از او نام بردم امریکایی است چون به انگلیسی چیز نوشته و نامش به اسلوب انگلیسی است!
در بیشتر این موردها که «زبانهای اسلامی» به کار میرود منظور عربی و پارسی و ترکی است. میتوانند از همین سه زبان نام ببرند. وگرنه در چین و مالزی و اندونزی و هند و ... مسلمان هست. اما منظورشان آن زبانها نیست.
دربارهی مسئلههای سیاسی و اقتصادی من دانش کافی ندارم و چیزی نمیگویم.
شهربراز
به آرش
من میکوشم بیطرفانه بنویسم و موضوع سخن من افتخار به مشاهیر نیست. شاید ایران تا زمان صفویان حکومت مرکزی نداشته باشد اما مردم که همچنان ایرانی بودند. این طور نبود که چون حکومت مرکزی نداریم پس ما ایرانی نیستیم اما از فردا که حکومت مرکزی پیدا شد ما دوباره ایرانی میشویم.
موضوع سخن من تولید علم هم نبود و از این که ابنسینا به عربی نوشته ناراحت نیستم. من میگویم غربیان از ناآگاهی یا عمد به ایرانی بودن ابنسینا توجهی نمیکنند و هویت او را بر پایهی زبان نوشتارش تعیین میکنید. انگار یک نفر امروز به انگلیسی مقاله بنویسد و بر پایهی آن استدلال کنیم که او انگلیسی است.
دربارهی پیشینهی هویت ایرانی هم توصیه میکنیم بیشتر مطالعه کنید. ایران بر خلاف بیشتر کشورهای منطقه هویتی دیرینه دارد و از زمان قاجار بسیار کهنتر است. برای نمونه نگاه کنید به این جستار پیشین:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2008/12/blog-post_29.html
شاید کشورکهای عربی در ۳۰-۴۰ سال اخیر پدید آمده باشند اما ایران این گونه نیست. بله جغرافیا و زمین همان است که هزار سال پیش بوده اما موضوع ما هویت تاریخی و فرهنگی است.
موردِ دیگر، اعتماد به نفس من نیست. در زمینهی علمی و پژوهش دستهبندی باید پایهی علمی داشته باشد. شما به جستار توجه نکردهاید. من گفتم پایهی دستهبندی «زبان اسلامی» چیست؟ چه چیزی در زبان باعث میشود که زبان اسلامی شود یا ریاضیات اسلامی شود؟ آیا میتوان «ریاضیات مسیحی» و «زبان مسیحی» هم داشت؟ اگر ما بگوییم ریاضیات مسیحی همان غربیان به ما نمیخندند و بگویند یعنی چه؟
شهربراز
Post a Comment