Friday, August 20, 2010

دین و امپراتوری و شکنجه: مورد ایران هخامنشی

آدینه ۲۹/امرداد/۱۳۸۹ - ۲۰/آگوست/۲۰۱۰

در نگاه به گذشته باید توجه داشت که برداشت‌های امروزی و به ویژه مشکل‌های امروز و دیروز را یکی نگیریم. به نظر من نمونه‌ای از این اشتباه و برداشت کتابی است که امروز به معرفی آن می‌پردازم:


نام کتاب: دین، امپراتوری و شکنجه: مورد ایران هخامنشی
با پی‌نوشت درباره‌ی زندان ابوغُرَیب
(Religion, Empire, and Torture: The Case of Achaemenian Persia,
with a Postscript on Abu Ghraib)
نویسنده: بروس لینکولن (Bruce Lincoln)
سال انتشار: جولای ۲۰۰۷ م./تیرماه ۱۳۸۶ خ
ناشر: انتشارات دانشگاه شیکاگو
صفحه: ۱۹۲

از همان عنوان کتاب روشن است که نویسنده مشکل امروز امریکا را با تاریخ اشتباه گرفته و تفسیر غیرواقعی از تاریخ هخامنشیان دارد. امریکاییان همواره مدل خود را جمهوری یا امپراتوری روم باستان می‌دانند. اما نمی‌دانم چرا نویسنده‌ی این کتاب در مورد مشکل‌های امروزی امریکا به سراغ هخامنشیان رفته است. به ویژه وقتی سخن از شکنجه و دین در امپراتوری پیش می‌آید و رسوایی شکنجه در زندان ابوغریب عراق دامنگیر امریکا شد.

نویسنده به مشکل‌های روز امریکا اشاره می‌کند و می‌گوید
۱) آیا امریکا از جمهوری به امپراتوری تبدیل شده است؟ یا در حال چنین ترادیسی‌ای است؟ تا کامل شدن این ترادیسی چه گام‌های دیگری لازم است؟
۲) آیا دین امریکا یا نقشی که دین در امریکا بازی می‌کرد هم تغییر کرده است؟
۳) آیا تغییر در سیاست باعث تغییر در دین شده است یا وارون آن؟
وی سپس برای پاسخ به این پرسش‌ها می‌گوید تا کنون چنین پرسش‌هایی درباره‌ی امپراتوری بریتانیا، روم، عثمانی، و ژاپن بررسی شده‌اند اما کسی به تاریخ هخامنشیان نپرداخته است. وی می‌نویسد از ۱۴۲۹۵ درآیه در کتاب‌شناسی امپراتوری هخامنشیان - که یوزف ویسهوفر و اورسولا وبر در سال ۱۹۹۶ م./۱۳۷۵ خ. گردآوری کرده‌اند - تنها ۳۳ مورد به دین شاهنشاهی هخامنشیان و ۲۸ مورد به سیاست دینی آن پرداخته‌اند.

وی به مقاله‌ی خانم کلاریس هرن‌شمیدت (Clarisse Herrenschmidt) در سال ۱۹۷۷ اشاره می‌کند که به نقش استوره‌ی آفرینش در سنگ‌نبشته‌های داریوش بزرگ پرداخته است. هم چنین از پایان‌نامه‌ی دکتری آقای ماریژن موله (Marijan Molé) یاد می‌کند که در سال ۱۹۶۳ با عنوان «کیش، استوره، و کیهان‌شناسی در ایران باستان» (Culte, mythe, et cosmologie dans l'Iran ancien) به نقش دین در کشورگشایی و سیاست هخامنشیان پرداخته بود. وی می‌نویسد که ایران‌شناس بزرگ، امیل بنونیست (Emile Benveniste)، این پایان‌نامه را بی‌ارزش خواند و آن را در خور مدرک دکتری ندانست و همین سبب شد که موله خودکشی کند.

فصل‌های این کتاب چنین اند:

۱- مقدمه
۲- مرکز و پیرامون
۳- برگزیده‌ی خدا
۴- آفرینش
۵- خُردجهان‌ها، شگفتی‌ها، بهشت
۶- سوی تاریک بهشت
۷- پی‌نوشت: درباره‌ی ابوغُرَیب و چند موضوع مربوط معاصر

امیدوارم کارشناسان این رشته و ایران‌شناسان این کتاب را بررسی کنند و اگر لازم می‌دانند پاسخ مناسبی بدان بدهند.

2 نظر:

adab doost said...

برای ما که در خارج بسر میبریم البته این زشت نگاری و سیاه نمایی هر چه که به فرهنگ و تاریخ ایران مربوط میشود چیزنویی نیست که این ایران ستیزی هر روز به گونه دیگری انجام میشود و شمار کتابها و فیلمهای ضد ایرانی بوسیله انانی تامین مالی و تشویق میشود که میخواهند راه را برای حمله به ایران هموار کنند . و صد البته موضوعی یکسره سیاسی است .هرچند اندکی از ایران دوستان غربی و یا دست کم ازاد اندیشانی هم بوده اند که ارزشهای والای انسانی ایرانیان باستان را ستوده اند و از انها یکی
Tom Holland
را میشناسم که کتابی نوشت بنام "آتش پارسی" که در ان نه تنها از تمدن و خصلت های انسانی ستوده ایرانیان یاد میکند بلکه انرا با بربریت و بیرحمی و سود گرایی قوم "اسپارت" مقایسه میکند و نیز نشان میدهد که منش و جان ایرانی حتی تا به امروز در سرزمینمان زنده مانده است و تنها نامها و اصطلاحات دینی تغییر نام یافته اند ولی روح
خود -آ گاه، خود-استوار و مغرور
ایرانی همان است که بود ه
کسانی که فیلم 300 راساختند نیز همانند نویسنده ان مقاله کذایی "اشپیگل" و صدها مقاله و فیلم و کتاب تنها اهنگ فروپاشی ایران را دارند تا ارزوی هزاران ساله غرب و
"برگذیدگان یهوه" به حقیقت بپیوندد و بتوانند یکسره برجهان فرمانروایی کنند وگرنه چرا کسی از برده داری رسمی و سرگرمی وحشیانه رومیان در تماشای نبرد گلادیاتور ها با همدیگر و با درندگان نامی نمیبرد و یا هزاران دد منشی و بربریت ایشان در هیروشیما و ویتنام
انها در برنامه شان است که چنان هویت فرهنگی ،تاریخی و دینی ما ایرانیان
را خوار بنمایند تا دیگر نه در
ما غروری بماند و نه بیگانگان برایمان احترامی بگذارند یادم میآید که قدیمی های ما میگفتند
"از اسب افتاده ایم ولی از اصل که نیافتاده ایم"

Anonymous said...

گذاشتتن تاریخ در چارچوب های امروزی و رساندن رویدادها به محکمه کنونی

در این باره اندکی در لینک زیر نوشته ام:
http://nikoosegal.blogspot.com/2010/06/blog-post_27.html