سهشنبه ۱۱/فروردین/۱۳۸۸ - ۳۱/مارچ/۲۰۰۹
یکی از دانشهای مهم برای شناخت بهتر زبان دانش ریشهشناسی است. ریشهشناسی درک ما را از زبان بهتر و دقیقتر میکند و حتا بخشی از تاریخ و فرهنگ را آشکار میکند. برای نمونه ریشهشناسی واژهی «سیستان» (سکاستان - سگستان - سیستان) به ما میگوید که قوم ایرانی سکا در این منطقه زندگی میکردند. دکتر حیدری ملایری در پیشگفتار فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی و اخترفیزیک مثال جالبی میزند:
واژهی interdict به معنای «ممنوع کردن، مانع شدن، جریمهی مذهبی یا قانونی کردن»، گرفته شده از لاتین inter-dicere از -inter «اندر، میان، درون» و dicere «سخن گفتن». در اوستایی دقیقا همین ساختار را داریم: antarê-mruyê به همان معنای «ممنوع کردن» تشکیل شده از -antare (پارسی باستان: -antar، سانسکریت: -antar، بالاژرمنیک کهن: -untar، پوروا-هند-و-اروپایی: enter* به معنای «اندر، میان») + mruyê «سخن گفتن» از ریشهی -mrû «گفتن». پیشوند -antare با فعل دیگری در اوستایی به معنای «گفتن» همین مفهوم را ساخته است: antare-uxti «ممنوع کردن»، که تشکیل شده است از -antare و uxti. امیل بنونیست (Emile Benveniste) پژوهش جالبی (۱۹۷۵ م/۱۳۵۴ خ) در زمینهی ریشهی «در درون سخن گفتن» برای مفهوم «ممنوع کردن» انجام داده است. بنا بر استدلال وی، پیشوند -inter در واقع از پوروا-هند-و-اروپایی en-ter* میآید که جزء دومش در عین این که شکل تفضیلی است (همان «-تر» در پارسی) مفهوم جداسازی را نیز میرساند. در نتیجه antarê-mruyê یا inter-dicere یعنی «در درون (گروه) گفتن به منظور جدا کردن (یا منزوی کردن کسی)». به نظر بنونیست، این دو واژهی اوستایی کهنترین دیسههای زبانهای هند-و-اروپایی هستند که اطلاع مهمی را دربارهی سنت یا زندگی هند-و-اروپاییان در زمانهای پیشتاریخی به ما میدهد.
شاید در فرهنگنویسی زبان پارسی نخستین بار شادروان دکتر محمد معین بود که در فرهنگ خود به طور علمی به ریشهشناسی واژهها پرداخت و برای درآیه یا سرواژههای فراوانی در فرهنگ معین ریشهشناسی علمی بیان کرد. یکی از کمبودهای فرهنگ معین برای کاربردهای امروزی آن است که این ریشهشناسیها در دههی ۱۳۴۰ خورشیدی انجام شده و دانش زبانشناسی و ریشهشناسی از آن زمان تاکنون بسیار پیشرفت کرده است. البته پیش از دکتر معین، احمد کسروی تبریزی توجه را به این موضوع جلب کرد و خود در زمینهی ریشهشناسی کار کرد.
پیش از دکتر معین بیشتر ریشهشناسیهای فرهنگهای زبان پارسی ریشهشناسی غیرعلمی است. برای نمونه تبریز را نوشتهاند «جایی که تب زن هارون الرشید ریخت» یا «شیر» در نام اردشیر را به همان معنای شیر جانور گرفتهاند و نوشتهاند «چون دلیر بود پدرش گشتاسپ این نام را به وی داد». یا فرهنگ «ناظم الاطباء» دربارهی «نوشینروان» - که شکل اشتباهی از انوشیروان است - چنین نوشته است: «در القاب مردگان مانند لفظ مرحوم و یا مغفور، این کلمه رااستعمال کنند» و فرهنگ «برهان قاطع» نوشته: «به معنی جان شیرین است، چه روان به معنی جان و نوشین به معنی شیرین باشد». حال آن که انوشیروان در اصل «انوشگ روان» یا «انوشه روان» بوده است به معنای دارای روان جاودان. نمونهی دیگر «سگزی» به معنای سیستانی (به قیاس مروزی) است که از همان شکل قدیمی یعنی سگستان گرفته شده. دربارهی آن نوشتهاند که دشنام است یعنی کسی که مانند سگ زندگی کند! البته نویسندگان فرهنگهای قدیمی تقصیری هم نداشتند زیرا در آن زمان دانش زبانشناسی و ریشهشناسی اصلا وجود نداشته و کسی به طور علمی به بررسی تاریخ زبان نمیپرداخته است. امروزه این گونه ریشهشناسیها را ریشهشناسی عامیانه (popular/folk etymology) میگویند که ارزش علمی هم ندارند. در کار واژهسازی و ریشهشناسی باید بدین مسئله بسیار توجه داشت و به دام چنین لغزشهایی نیفتاد. هم چنین باید دقت داشت که شباهت آوایی و تلفظی واژهها دلیلی بر ارتباط ریشهشناختی نیست. برای مثال در زبان پارسی واژهی «ماز» را دایم به معنای پیچ در پیچ. برای نمونه منوچهری دامغانی گوید:
برآمد یکی ابر مازندران -------- چو مار شکنجی و ماز اندر آن
اما این واژهی پارسی هیچ ربط معنایی و ریشهشناختی به maze در زبان انگلیسی ندارد. ولی به خاطر شباهت معنایی (به ویژه در دانش رایانگر) میتوانیم این واژهی پارسی را به عنوان برابر واژهی انگلیسی مزبور بگذاریم. هم چنین است شباهت واژههای «بد» و «بهتر» در زبان پارسی و معادل آنها در انگلیسی یعنی bad و better که تنها شباهت تصادفی و آوایی است و از دید ریشهشناختی ربطی ندارند.
متاسفانه ریشهشناسی یکی از زمینههایی در زبانشناسی زبان پارسی است که کمتر روی آن کار شده است. یعنی فرهنگ جامع ریشهشناسی نداریم. شاید جسته گریخته تلاشهایی شده باشد اما هنوز سازمان یافته نیست و برای شمار اندکی از واژهها چنین شده است. پنج سال پیش نیز کتابی منتشر شد به نام «فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی» که تنها شامل برخی واژهها از حرف آ تا ت است و همهی واژهها را نیز شامل نشده است. من هنوز خودم کتاب را ندیدهام اما کارشناسان میگویند که این کتاب چیز تازهای عرضه نکرده و بیشتر گردآوری یافتههای دیگران است.
نام کتاب: فرهنگ ريشهشناختی زبان فارسی
دکتر محمد حسن دوست، زير نظر دکتر بهمن سرکاراتی
جلد اول: آ – ت
ناشر: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳
7 نظر:
سلام علیکم
بله
با نگاهی ساده و مختصر
به فرهنگهای فارسی
حالا چه مفصلهایش
چه یک جلدی یا دوجلدی هایش
و مقایسه ی آنها با فرهنگهای مفصل یا مختصر آکسفورد و وبستر و مانند آنها
فقر نسبی ی فرهنگهای فارسی و فرهنگ نویسان فارسی را در موضوع ریشه ی واژه ها
می بینیم
گمان می کنم این فقر
دلایل دارد
فقط یک دلیل ندارد
***
جواب داریوش آشوری به بنده
درباره ی نوشته ام درباره ی تعدادی از واژه های برساخته ی محمد حیدری ی ملایری
جواب ایشان در
http://ashouri.malakut.org/2009/02/post_61.html
منتشر شده است
جواب ایشان این طور است
در مورد کار واژه سازی آقای حیدری ملایری پرسیده بودید. باید بگویم که من هم مانند شما ضرورتی برای ساختن واژه ی جانشین برای رصدخانه و واژه هایی از این دست نمی بینم، آن هم با مایه های دوردست زبان های کهن ایرانی که جز گروهی کوچک از زباندانان و زبان شناسان با آن ها آشنا نیستند. آقای ملایری از مکتب آقای شمس الدین ادیب سلطانی ست. در این مکتب توجه بیشتر به مرفولوژی لغت است و به زمینه ی فرهنگی و تاریخی زبان توجهی، یا توجه چندانی، نمی شود.
البته این نکته را نیز باید گفت که کارِ گرانِ آقای ملایری در زمینه ی ترم شناسی اخترفیزیک، از نظر به دست دادن مایه های واژگانی برای توسعه ی زبان علمیِ فارسی در خور قدردانی ست و در همه ی زمینه های علوم طبیعی می توان از آن بهره مند شد . همچنین از نظر ریشه شناسی واژگان فارسی بسیار مایه ور است و برای واژه شناسان کارامد. اما این که واژگان پیشنهادی ایشان با این روش تا چه اندازه شانس رواج در آن حوزه ی علمی را دارد، مسأله ای ست که آینده باید داوری کند.
من در مورد این روش حرفهایی دارم که این جا مجال بازگفتن آنها نیست و در ویرایش دوم کتاب "زبان باز" طرح خواهم کرد.
د. آ.
***
کامنت نویس
سیدعباس سیدمحمدی
شهربراز فرزانه پیش از دکتر معین زندهیاد احمد کسروی گامهای ارزندهای در راه ریشهشناسی علمی واژگاه برداشته است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
شاد باشی
جناب سید محمدی گرامی،
البته این بحث بین بزرگان است (چون آشوری و ملایری و ...) و باید بین آنها در گیرد و به نتیجهای برسد ولی از آنجا که هیچ کس را نمیتوان از اظهار نظر منع کرد و حتی گاهی بیماری ناکارشناس میفهمد که پزشک متخصص او را بدرستی درمان نکرده است، شما را به خواندن این مقاله از همین جناب شهربراز توصیه میکنم:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/01/blog-post_06.html
آنچه که آقای آشوری میگویند: «آن هم با مایه های دوردست زبان های کهن ایرانی که جز گروهی کوچک از زباندانان و زبان شناسان با آن ها آشنا نیستند.» به نظر من توعی محافظهکاری و ترس از نوآوری برای نجات زبان علمی فارسی است. این ترس از نوآوری فقط در مورد واژههای آقای ملایری نیست، بلکه در مورد کلمات مصوب فرهنگستان زبان فارسی هم وجود دارد. من برای شما مثالی میزنم. واژهی مصوب فرهنگستان برای واژهی گرادیان شیو است:
http://www.persianacademy.ir/fa/words.aspx
این چیزی بود که بنده در پایاننامه دوره کارشناسی ارشد خود به کار بردم. استاد راهنمای بنده در عین اینکه مرد بزرگی چه از لحاظ شخصیت و چه از لحاظ علمی است مرا مجبور کرد که تمام شیوها را به گرادیان تبدیل کنم و حرفها و استدلاهای بنده که استاد گرامی این واژه مص.ب دولت جمهوری اسلامی است به گوش ایشان نرفت. ایشان گفتند: «ما (منظور خودشان و همکارانشان بود) تصمیم گرفتهایم از همان گرادیان استفاده کنیم چون «شیو» واژهی آشنایی نیست»! توجه کنید که این حرف را کسی زد که در زبان و ادبیات فارسی و زبانشناسی، هیچ تخصصی ندارد. چرا از نوآوری میترسیم من نمیدانم. وارد شدن و به کار بردن واژههای نوآمده از انگلیسی به فارسی ترسی را ایجاد نمیکند و دشمنی نمیآفریند و هیاهویی بر پا نمیکند ولی بلافاصله که یک واژه با ریشه ناآشنا یا باستانی (ولی ایرانی) را بکار میبریم همه را برق میگیرد و علم ریشهشناسی آنها در آنجا گل کرده به دنبال توجیهی میگردند که آن کلمه فارسی را ناکارآمد، ناروان و برای استفاده نامناسب جلوه دهند. به نظر ایشان «موبایل» درست است و همین وسیلهای است که در حال حرکت با آن میتوانیم تلفن کنیم ولی «شیو»، «گرادیان« نیست. از این مثالها فراوان است.
علی
گفتم از آن گونه مثالها فراوان است. بگذارید مثال دیگری بزنم. در دانشگاهی که من درس میخوانم، دانشکده برق هم وجود دارد. استادان در این دانشکده از همان ابتدا واژهی «موجک» را در گوش این دانشجویان میخوانند، چون این معادل فارسی تا حد زیادی جا افتاده و دیگر ترسی ایجاد نمیکند و انتقادی را برنمیانگیزد. این دانشجویان طبیعتا چون باید متنهای انگلیسی را هم بخوانند، میدانند که همارز «موجک» در انگلیسی «wavelet» است. ترم گذشته مسابقه فوتسالی بین دانشکدهها در جریان بود. دانشجویان این دانشکده نام تیم خود را «wavelet» گذاشتند! میتوانم از شما بپرسم که این چه مرضی است؟!
علی
درود به مسعود لقمان.
سپاس از یادآوری کارهای شادروان احمد کسروی در زمینهی ریشهشناسی. منظور من در متن نخستین فرهنگنویس بود. این را هم اضافه میکنم.
شهربراز
پاسخ به سیدمحمدی:
همان طور که علی گرامی نوشته و مثال غمناکی هم زده است ما مشکل فرهنگی داریم نه زبانی. مردم ما در پذیرش واژههای بیگانه (به ویژه انگلیسی و فرانسه) سر از پا نمیشناسند. اما وقتی صحبت از واژههای پارسی میشود همه دلشوره میگیرند و میخواهند مو را از ماست بکشند. این هم به خاطر آن است که در نظرشان کاربرد زبانهای اروپایی نشانهی پیشرفته و نوین بودن است!
ادامهی صحبت - به ویژه دربارهی پاسخ داریوش آشوری - را در مطلبی تازه خواهم نوشت.
شهربراز
با سلام ؛
یکی از مشتریان دائمی ریشه شناسی عوامانه ؛ پان ترک ها هستند . تعبیر مضحکی که نسبت به ریشه شناسی واژه آذربایجان دارند ، مشتمل است بر بخش کردن این واژه به چندین آوا، و نسبت دادن معانی محیر العقول به هر بخش ! مثلا آز + ار + بای + جان : آز یعنی قوم آز در آذربایجان باستانی ( ؟ ) + ار یعنی مرد ( شوهر در ترکی آذری امروز ما ) + بای ( همان بی یا بیگ ) و جان : به معنی جا و مکان در آذری باستانی ( ! ) .....
در ضمن یک صفحه به این مطلب در ویکی پدیای انگلیسی تخصیص داده شده است :
http://en.wikipedia.org/wiki/Folk_etymology
با سپاس
البرز
Post a Comment