آدینه ۲۰/دی/۱۳۸۷ - ۹/ژانویه/۲۰۰۹
در این ماه کتابی از دکتر عباس میلانی منتشر شد به نام «نامآوران ایران»:
نام کتاب: نامآوران ایران: زنان و مردانی که ایران نوین را ساختند سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۸ م / ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ خ.
(Eminent Persians: The Men and Women Who Made Modern Iran, 1941-1979)
سال انتشار: ۳۰ دسامبر ۲۰۰۸ م/ ۱۰ دی ۱۳۸۷
تعداد صفحه: ۱۲۸۰ (سه کتاب در دو جلد)
زبان: انگلیسی
ناشر: انتشارات دانشگاه سیراکیوز نیویورک
این کتاب که گونهای دانشنامه است دارای ۱۴۴ درآیه و دربرگیرندهی زندگینامهی کوتاه و فشردهی ۱۵۰ تن از زنان و مردانی است که در زمینههای مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی ایران و ایرانیان در طی سالهای سازندهی ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ نقش موثری داشتند. علت آن که تعداد درآیهها از تعداد کسان کمتر است بدان خاطر است که برخی درآیههای شامل چند تن است مانند برادران خیامی یا برادران سودآور و مانند آن.
همان طور که در پیشگفتار آمده است مهندس اکبر لاری در سال ۲۰۰۳ «نشان افتخاری جزیرهی الیس» (Ellis Island Medal Honor) را دریافت کرد. جزیرهی الیس همانجایی است که مجسمهی آزادی در آن قرار داد و برای سالهای دراز نخستین نمایی از امریکا بود که مهاجران میدیدند. باید به یاد داشت که سفر با جت تنها پس از جنگ جهانی دوم ممکن شد و پیش از آنها همهی مسافرتها به امریکا با کشتی صورت میگرفت و بندر نیویورک نخستین نقطهی ورود به دنیای جدید بود. نشان جزیرهی الیس به مهاجرانی داده میشود که در جامعهی امریکا نقش مهمی داشتهاند و سهم بزرگی بدین کشور ادا کردهاند.
در همان روز مینه (ایده)ی این پروژه به ذهن مهندس لاری رسید. وی به فکر افتاد که تاریخ و زندگینامهی فشردهای از ایرانیان تاثیرگذار در ایران نوین را برای نسلهای آینده تهیه کند تا آنان بدانند که پیشینیانشان چه کردهاند. از این رو هیاتی برای این پروژه تشکیل میشود. این هیات در ابتدا فهرستی از ۵۰۰ نامآور ایران معاصر در زمینههای مختلف را برگزید. پس از بررسیهایی این تعداد به ۲۰۰ تن فروکاسته شد. سپس نام این ۲۰۰ نفر به دکتر عباس میلانی داده شد و وی به خاطر محدویت زمانی و حجم کتاب، نام کسان را به ۱۵۰ تن رساند. دستهبندیهای این کتاب عبارتند از:
دفتر ۱: سیاست (جلد اول)
شامل پیشگفتار و یک مقاله دربارهی تاریخ ایران معاصر و پس از آن ۶۶ درآیه به شرح زیر:
۱- سیاست و کشورداری: ۴۳ درآیه
۲- دین: ۴ درآیه
۳- روزنامهنگاری: ۵ درآیه
۴- حقوق: ۲ درآیه
۵- ارتش: ۱۲ درآیه
دفتر ۲: اقتصاد (جلد دوم)
شامل ۳۴ درآیه
۶- صنعت و بازرگانی: ۱۷ درآیه
۷- ساخت و ساز: ۶ درآیه
۸- بانک و مالی: ۵ درآیه
۹- معماری و مهندسی: ۴ درآیه
۱۰- کشاورزی: ۲ درآیه
دفتر ۳: فرهنگ (جلد دوم)
شامل ۴۴ درآیه
۱۱- ادبیات: ۱۲ درآیه
۱۲- دانشوری: ۵ درآیه
۱۳- تاریخ: ۳ درآیه
۱۴- آموزش: ۶ درآیه
۱۵- هنر: ۱۰ درآیه
۱۶- پزشکی: ۴ درآیه
۱۷- ورزش: ۱ درآیه
۱۸- انساندوستی: ۳ درآیه
دکتر عباس میلانی مدیر رشتهی ایرانشناسی در دانشگاه استانفورد کالیفرنیاست. وی کارشناسی (لیسانس) خود را در سال ۱۹۷۰ م/۱۳۴۹ خ در رشتهی علوم سیاسی و اقتصاد از دانشگاه کالیفرنیا - برکلی و دکتری خود را در علوم سیاسی در سال ۱۹۷۴ م/۱۳۵۳ خ از دانشگاه هاوایی دریافت کرد.
میلانی مینویسد که برای تهیهی مطلب بیش از ۵۰۰ گفتگو و مصاحبه در جای جای جهان (ایالات متحدهی امریکا، امریکای جنوبی، اروپا) با خود این افراد یا دوستان و نزدیکان و مخالفانشان انجام داده تا تصویر کلی و همهجانبه از هر کسی به دست بدهد و تنها نظر طرفداران یک شخص یا دیدگاه شخصی آنان دربارهی خودشان و کارهایشان بیان نشود. در برخی موارد حرف و ادعای شخص مطرح شده اما پس از آن میلانی میگوید که بر اساس فلان سند یا گزارش این ادعا درست نیست.
افزون بر این گفتگوهای شخصی، بیش از چند صد مدرک از بایگانیها و کتابخانههای عمومی و شخصی و دولتی را بررسی کرده است. برخی از سندها از «ادارهی اسناد عمومی» (Public Records Office = PRO) بریتانیا و برخی از «بایگانی ملی امریکا» (National Archive) دریافت شدهاند. به خاطر همین تلاشها بسیاری از نکتهها و مطلبهای این کتاب دست اول است و نخستین بار است که منتشر میشوند.
عباس میلانی هم اکنون مشغول نوشتن/ترجمهی نسخهی فارسی همین کتاب است و ترجمهی عنوان به «نامآوران ایران» کار خود اوست (وگرنه معنای نام کتاب «ایرانیان برجسته» است).
کتاب حاوی اطلاعات بسیار جالب و مهمی است و به محض این که امروز به دستم رسید بسیاری از درآیههای آن را خواندم و دلم نمیآمد آن را زمین بگذارم. اما شاید یکی از مهمترین کمبودهای آن نداشتن عکس شخصیتها و نیز کمبود نسبی شخصیتهای علمی و دانشگاهی در میان این ۱۵۰ تن است.
برای نمونه در زندگینامهی زندهیاد سلیمان حییم خواندم که وی بسیار به واژهها علاقه داشت و در یادداشتهای شخصیاش نوشته که «من هر شب که به خواب میروم به واژهها فکر میکنم همان طور که عاشق به معشوق خود فکر میکند». روزی حییم برای خرید مواد غذایی بیرون رفته بود و وقتی داشت با زنبیل خرید به خانه برمیگشت ساختمان نیمهتمامی را دید که سنگتراشی در طبقهی چهارم مشغول کار بود. زنبیل را به زمین میگذارد و خود را با زحمت به طبقهی چهارم میرساند. وقتی برمیگردد دوستی از او میپرسد موضوع چه بود. میگوید نام چند ابزار و اصطلاح سنگتراشی را میخواستم در فارسی بدانم و میخواستم آنها را از استاد فن بپرسم. و امروز موقعیت آن به دستم افتاد!
هم چنین ن.ک. به گفتگوی دکتر میلانی با رادیو فردا
پینوشت ۱:
هنوز در حال خواندن این کتاب ام. تاکنون بزرگترین اشتباهی که در آن دیدهام مربوط به احمد کسروی میشود. متاسفانه دکتر عباس میلانی گویا نوشتهی کسروی به نام «آذری یا زبان باستانی آذربایگان» را نخوانده و منظور کسروی را از «آذری» متوجه نشده است. زیرا نوشته:
کسروی بر این باور بود که ترکی زبان مستقلی نیست و لهجهای از پارسی است.
حال آن که این جمله به کلی بیمعناست و باعث برداشت اشتباه دربارهی کسروی میشود. زبان آذری (و نه ترکی آذری) جزو زبانهای ایرانی و شبیه پارسی است. به این زبان آذری در نوشتههای پس از اسلام پهلوی نیز گفتهاند و سرودههای به آن را «فهلویات» یا «پهلویسرودهها» زیرا مانند زبان بابا طاهر ریشه در زبان پهلوی یا پارسی میانه دارد. کتاب کسروی را میتوانید در قالب پی.دی.افدر این نشانی بخوانید. (اندازه: ۱ مگابایت، ۵۵ صفحه)
مشکل دیگر در نوشتهی میلانی دربارهی کسروی به نظر من انتخاب بد واژهها در این جمله است:
با آن که کسروی آذربایجانی بود اما از ملیگرایان ایران (Iranian nationalist) و مخالف جدایی استان آذربایجان از ایران بود.
انگار هر کسی که آذربایجانی است (یا تمام آذربایجانیهای آن دوره) جداییطلب است و میخواهد از ایران جدا شود. بهتر بود بدین صورت نوشته میشد: کسروی جز اکثریت ایرانیان آذربایجانی ملیگرایی بود که با جدایی استان آذربایجان به شدت مخالف بود.
ایراد کوچک دیگر به این کتاب رعایت نکردن لاتیننویسی نامهای ایرانی است. مثلا تقریبا همه جا «ق» یا «غ» را با حرف «g» (جی) نوشته مانند: وثوقی (Vosugi) یا اقبال (Egbal). که بهتر است با gh (برای غ) و q (برای ق) نوشته شود. اما در مورد یک نام حرف «گ» را با حرف «q» (کیو) نوشته است یعنی بیگی (Beyqi). این نوشتنها یکدست است یعنی در همه جا وثوقی و اقبال و بیگی به این شکل نوشته شدهاند نه این که اشتباه تایپی باشد.
پینوشت ۲:
خوانندهای پرسشی مطرح کرده با این مضمون که «چرا در نام این کتاب به جای Iranian از Persian استفاده شده است؟ یکی از مقامات امریکایی گفته که در ایران «پارسیان» در اقلیت هستند و به نظر من سوءنظر سیاسی نداشت و بیشتر ناشی از اسطورهی پارسی بودن همهی ایرانیان است. راه حل این که امروزه برای غربیان واژهی Iranian بار منفی پیدا کرده این نیست که از آن استفاده نکنیم. بلکه باید همهی جنبههای مثبت و افتخارات ایران را با این واژه مترادف کنیم.»
یادم هست که مجری صدای امریکا نیز در گفتگو با دکتر میلانی همین را دربارهی نام کتاب پرسید. فرض را بر این میگذارم که مقصود مجری صدای امریکا مطرح کردن پرسشی بوده که حدس میزده مردم نیز خواهند پرسید. پاسخ دکتر میلانی را به خاطر ندارم. اما پاسخ من چنین است:
اسطورهای پارسی بودن همهی ایرانیان را من نشنیدهام. به نظر من این نکته ریشه در یک برداشت اشتباه زبانی دارد. در زبان انگلیسی Persian دقیقا به معنای «ایرانی» است و هیچ معنای قومی ندارد. برای نمونه یک انگلیسی که در زمان صفویان به ایران سفر کرده بود ترکمانان قزلباش را نیز Persian خوانده است. در تمام کتابهای تاریخی و ادبی و سیاسی تا آغاز سدهی بیستم میلادی همواره Persian به معنای ایرانی و شهروند و ساکن ایران بوده است. معنا کردن این واژه به «پارسیان» و دادن بار قومی بدان به ویژه در زمانهای اخیر (به خصوص پس از انقلاب) نشانهی کمبود دانش یا بیدقتی مترجمان است یا سوءنیت آنان که آن را این طور معنا میکنند مانند همان سیاستمدار امریکایی. من هم نظرم آن است که باید تصویر جهانی را دربارهی ایران و تاریخ و فرهنگ غنی آن تغییر داد. ضمن آن که به یاد همه بیاوریم که Persian به معنای «ایرانی» است والسلام! دقیقا با همین ترجمهی اشتباه است که میخواهند بین ایرانیان اختلاف بیاندازند و «هویت»های تازه بسازند. همان داستان مار کشیدن و مار نوشتن! همان ادعای همهترکانگاران (pan-Turk) و داستان «قوم فارس» است.
وقتی در انگلیسی و دیگر زبانهای اروپایی به مردم مصر میگویند Egyptian به معنای آن نیست که همهی مردم آن کشور قبطی اند! (هر دو واژهی قبطی Coptic و Egyptian به هم مرتبط اند.) یا همان طور که نام «یونانی» در فارسی و عربی و ترکی به معنای آن نیست که همهی مردم این کشور اهل «یونیه» (Ionia) هستند.
هم چنین ن.ک. نوشتهی پیشین دربارهی نام زبان ما و و نیز نام کشور ما.
6 نظر:
باورم نمیشود که بالاخره صفحهی کامنت شهربراز را باز کردم . از مطالب اخیرتان ، بهخصوص آخرین نقد بر زبان باز استفاده کردم . در واقع تنها با همین نقد موافقم . به نظر من ، زبان فارسی ، گنجینهای از واژگان در زبانهای گذشتهی خود دارد و نیازی نیست که همیشهی واژگان جدید بسازیم . البته این موضوع نیز قطعیت ندارد . همیشه نیز نمیتوان از واژگان کهن استفاده کرد . شاد باشید
درود بر شهربزار گرامی
ضمن تشکر و سپاس با توجه به آنچه نگاشته ای یکچند نکته نظر من را بیشتر از مطالب مربوط به کسروی جلب کرد و آن نام کتاب بود. اظهار نظر یکی از مقامات آمریکایی در مورد در اقلیت بودن "پارسیان" در ایران را به خاطر داریم. من برخلاف بسیاری کمتر سو نظر سیاسی در این این گفته یافتم و به نظرم بیشتر مشکل ناشی از اسطوره پارسی بودن ایرانیان است همانطور که ما ایرانیان نیز هنوز تا حد زیادی دچار اسطوره فرنگستان هستیم. بکارگری نام پارسی در این اشوب جهانی کمک چندانی به حل مشکلی که سالهای سال پیش در دوران رضاشاه ایرانیان تلاش در حل اش داشتند نمی نماید. ذهنیت غربیان را تنها با پیوند دادن همه افتخارات به همین واژه "ایران" می توان تغییر داد و نه تنها گذار دادن آن برای اینکه همه تندروی های کنونی به پایش نوشته شده و "پارسیان" از آن مبرا بمانند
به Sukkalmah:
درود بر شما.
اول این که من با بحث «اقلیت» و «اکثریت» قومی موافق نیستم. چون بحث انحرافی است. ایرانیان همواره در طول تاریخ با آرامش قابل ملاحظهای در کنار هم زندگی کردهاند و با کمک هم این فرهنگ و تاریخ را ساختهاند بدون این که این بحث بیپایه مطرح شود.
دربارهی باقی بحث، ن.ک. پینوشت دوم.
شهربراز
بادرود خدمت استاد گرامی
با اجازه شما اینجانب در آخرین نوشتار خود با عنوان "ایران باستان و غزه" از نوشته های تارنگار باارزشتان با ذکر منبع بهره بردم.
همچنین در بخش پیوندهای آریوبرزه شما را پیوند دادم.
بدرود
به نظر من از لحاظ تاريخي و زبانشناسي دو واژه Iranian و Persian با هم متفاوتند گر چه شايد بتوان اكنون از لحاظ جغرافياي كشوري آن دو را مترادف فرض كرد. مثلاً:
1- تاكنون Persian Gulf را "خليج فارس" ترجمه كرده اند و كسي خليج ايراني را بكار نبرده است
2- "Iranian Language" با "Persian Language" متفاوت است
به علی:
در زمینهی کاربرد زبانشناختی حرف شما درست است. زبان پارسی با زبانهای ایرانی تفاوت دارد. در واقع زبان پارسی یکی از زبانهای ایرانی است.
اما در اینجا منظور من کاربرد مردمشناختی بود یعنی کسی که اهل ایران باشد.
در تاریخ گذشته، قوم پارس داشتیم اما امروزه قوم مشخصی به نام پارس وجود ندارد. همان طور که دیگر قوم ماد وجود ندارد. این قومهای باستانی به شکل قومهای تازهتر درآمدهاند مانند لر و کرد و ... اما در نوشتههای غربی نیز به تمام ایرانیان در بیشتر تاریخ Persian گفته شده است. تا این که در سال ۱۳۱۴ خ/۱۹۳۵ م به درخواست دولت ایران نام رسمی کشور ما به Iran تغییر یافت و به مردم کشور ما Iranian نیز گفته شد. یعنی در زبان انگلیسی به مردم ما هم Iranian گفته میشود هم Persian و این دو مترادف هستند.
شهربراز
Post a Comment