شنبه ١٣/امرداد/١٣٨٦-٤/آگوست/٢٠٠٧
خواندن كتابي را تمام كردم به نام زنان جنگاور نوشتهي خانم دكتر جيني ديويس-كيمبال دربارهي زنان اقوام ايراني مانند سكاها و ساراماتيها (Sarmatian) و نيز زنان سلتي/كلتي (Celtic).
نام كتاب: زنان جنگاور: جستجوي يك باستانشناس به دنبال زنان قهرمان پنهان تاريخ
نويسنده: دكتر جيني ديويس-كيمبال (Jeannine Davis-Kimball)
سال انتشار: ٢٠٠٣
تعداد صفحه: ٢٨٨
نويسنده گزارش كاوشها و تحقيقهاي خود را با خاطرههاي سفرش به كازاخستان در زمان جمهوري شوروي و نيز به چين همراه كرده است و از فساد اداري و نيز كنترل شديد دولت در زمينهي ارتباط مردم با خارجيها به ويژه امريكاييها ياد ميكند.
در اين كتاب ميبينيم كه چگونه در فرهنگ ايران باستان زنان به مقامهاي بالاي نظامي و مذهبي ميرسيدند اما در جامعهي مردسالار يونان باستان زنان بايد در خانه ميماندند و تنها وظيفهي نخريسي و فرزندآوري را انجام دهند و تنها زنان روسپي بودند كه ميتوانستند آزادنه در جامعه ظاهر شوند. زنان خانهدار حتا از عشق شوهرانشان نيز محروم بودند زيرا عشق در يونان بين مردان و پسران رايج بود. يونانيان براي كنترل زنانشان افسانهي آمازونها را ساختند: زنان جنگاور و سركشي كه بدون مردان زندگي ميكردند و براي تيراندازي بهتر، سينهي راست خودشان را ميبريدند يا ميسوزاندند. تنها سالي يك روز به سوي مردان ميآمدند تا بچهدار شوند و اگر بچهشان دختر بود او را نگه ميداشتند وگرنه او را به مردان ميسپردند. (ص ١٢٣ تا ١٢٦)
نويسنده در واقع در جستجوي آمازونها به آسياي ميانه ميآيد و درمييابد كه آمازونها در واقع زنان جنگاور سكايي (Scythian) بودند و يونانيان آن افسانه را براي كنترل زنانشان ساخته بودند.
سكاها از اقوام ايران شرقي هستند كه كوروش در جنگ با شاخهي ماساگتي (Massagatae) آنها كشته شد. در كتيبههاي پارسه (پرسپوليس يا تخت جمشيد) از آنها با نام سكاهاي تيزخود (tigraxhauda) نام برده شده است. (نمونهي ديگر كاربرد تيگره در نام رود تگريز است كه در عربي دجله خوانده ميشود و در لاتين Tigris. شكلهاي ديگرگون شدهي آن تيز، تيغ، و تگ به معناي تند دويدن است). بعدها سكاها در شرق ايران ساكن شدند و محل زندگيشان سكاستان يا سگستان و يا به شكل ساده شدهي سيستان ناميده شد. گروهي از آنان نيز در لرستان ساكن شده و با نام سكاوند يا سگوند شناخته ميشوند.
كتاب بسيار جالب و حاوي تحقيقهاي تازه و دست اول است. اما چند اشتباه كوچك در آن ديدم.
١) يكي آن كه زرتشت را رهبر ديني پارس ناميده است (ص ٦٨). در حالي كه زرتشت پارس نبود بلكه به احتمال زياد و بر اساس زبان گاتاهاي اوستا در زماني حدود ١٠٠٠ سال پيش از ميلاد (٥٠٠ سال پيش از پارسيان) و در شرق ايران ميزيسته است. (شايد به اين خاطر كه برخي معتقدند زرتشت معلم ديني داريوش بزرگ بوده است و دليل آنان نيز نام پدر داريوش است. البته اين نظريه نادرست است. زيرا زرتشت دين خود را بر گشتاسپ عرضه كرد اما پدر داريوش ويشتاسپ نام داشت.)
٢) ديگر آن كه گفته سكاها همان ياجوج و ماجوج هستند كه در كتاب مقدس از آنها نام برده شده است. (در انگليسي Gog of Magog) (ص ٥١)
٣) از نشانهي فروهر (fravahr) زرتشتي با نام اهورامزداي بالدار نام برده است. (ص ١٨١)
٤) با آن كه نويسنده در چند جا (مثلا ص ٩٩) اشاره ميكند كه سكاها از اقوام ايراني هستند اما در جاهاي ديگر (مثلا ص ٣١ و ٧٤ و ٢٣٥) كازاخها و كوچنشينان مغولگونه و آلتايي را دنباله و بازماندگان آنان ميشناسد و ممكن است خواننده به اشتباه بيفتد.
نكتهي جالبي كه به آن اشاره كرده است شباهت رقص شمن (shaman)ها و رقص درويشان فرقهي مولويه است (ص ٩٢). ميدانيم كه مولانا جلال الدين محمد بلخي سرسلسلهي فرقهي مولويه است كه در غرب به نام درويشان چرخان (whirling darvishes) شناخته ميشوند. رقص اين درويشان ساختهي شخص مولانا است. نزديكي بلخ به آسياي ميانه و فرهنگ شمني ميتواند در اين رقص نقش داشته باشد و اين نياز به بررسي دارد.
ديگر ارتباط شمنها و آيينه است (ص ٩٠) كه آيينه براي آنها وسيلهي ارتباط با عالم خدايان بوده است و اين كه در كاوشهاي باستانشناسي و در تحقيق گورها وجود آيينه در گور نشانهي شمن يا كاهن بودن مرده است. به ياد آيينهبينهاي خودمان افتادم و اين كه اين اعتقاد به نقش آيينه همچنان پابرجاست.
در ص ٢١٦ تا ٢١٨ به سفرنامهي ابن فضلان (سدهي دهم ميلادي/چهارم هجري) و گزارش وي از زندگي روسها و وايكينگها اشاره ميكند و اين كه در زمان ابن فضلان وايكينگها طالب سكههاي ضرب شده در ايران بودند.
Saturday, August 04, 2007
زنان جنگاور
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
12:50 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , كتاب
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment