يكشنبه ٢٩/بهمن/١٣٨٥-١٨/فوريه/٢٠٠٧
در ادامهي مطلب قبلي درباره دولت نوين در ايران، همچنين نگاه كنيد به نوشتهاي از محمد قوچاني در روزنامهي شرق با عنوان ”لِوياتان ايراني: مدرنيته دولتي در برابر دولت مدرن“ به تاريخ ٥/آذر/١٣٨٤ به نشاني زير:
بخش يكم
بخش دوم
بخش سوم
قوچاني به دليل محدوديتهاي روزنامهنگاري در ايران و گاه شايد به خاطر ديد ديني/سياسي خود نگاه متفاوتي به اين داستان دارد. من نيز با همهي كارهاي رضا شاه موافق نيستم اما به نظر من قوچاني شرايط نابسامان آن روز ايران را در نظر نگرفته و كارهاي دوران رضا شاه را از ديد امروزي و يا آرمانگرايانه نقد كرده است.
درست است كه توسعه و ايجاد دولت نوين فرايندهاي طولاني و زمانگير هستند اما در دوران رضا شاه، روشنفكران كه نيروي پيشران بودند و زمان برايشان مهم بود سعي داشتند هرچه سريعتر كارهاي زيربنايي انجام شود و نميتوانستند و نميخواستند منتظر مردم باشند. برخي از آنها طرفدار توسعهي آمرانه و از بالا به پايين بودند. رضا شاه در ابتدا تنها يك مجري و يك عامل بود كه البته بعدها با حذف ديگران به تنها عامل تبديل شد.
قوچاني مينويسد: ”مخالفت آيت الله مدرس و ديگر سياستمداران سنتى ايران سبب شد رضاخان، رضاشاه شود.“ در واقع منظور از ”ديگر سياستمداران سنتي“ همان روحانيان قم هستند كه وي نميتواند به روشني نام ببرد.
وي از چهار مصداق انحراف در مسير دولت مدرن نام ميبرد كه دو مورد آن براي من جاي سئوال دارد:
١) ايجاد دانشگاه تهران: ”ايجاد چنين نهاد آموزشى مدرنى واجد خدمات بسيارى بوده است و چهرههاى درخشانى را در ايران تربيت كرد كه بعضاً بلكه عمدتاً از دشمنان رضاخان و پسرش درآمدند. اما ماجراى اصلى در جايى رخ مىنمايد كه دريابيم همزمان يا با فاصلهاى اندك نهاد آموزشى ديگرى در همان عصر پهلوى پا گرفت كه در قطب متفاوت از دانشگاه قرار داشت. حوزه علميه قم در همان زمان توسط آيت الله حائرى يزدى ايجاد شد. اين دو نهاد آموزشى دو نوع علم و جهان بينى علمى توليد مىكردند و دوگونه نخبه پرورش مىدادند كه به زودى در مقابل هم صف آرايى كردند. در كشورهاى مدرن جهان نيز همه دانشگاههاى مدرن ريشه در نهادهاى آموزشى سنتى و دينى داشتند كه دانشگاه الازهر مصر در ميان كشورهاى اسلامى و دانشگاه آكسفورد بريتانيا در ميان كشورهاى مسيحى نماد آنها به شمار مى رود.“
وي از يك سو ميگويد حوزهي علميهي قم بعد از دانشگاه تهران ايجاد شده و از سوي ديگر مينويسد تحصيلكردگان اين دو نهاد در مقابل هم قرار گرفتند. آيا اين رويارويي به خاطر انحرافهاي ايجاد شده در مسير دولت مدرن است؟ آيا تقصير دانشگاه تهران است كه تحصيلكردگان حوزهي قم در مقابل آن صف آرايي كردند؟
وي انتظار دارد دانشگاه نوين ريشه در حوزههاي ديني قديمي ميداشت. اگر منظور آن است كه در زمان رضا شاه ميبايست به جاي ايجاد دانشگاه، حوزههاي ديني گسترش داده ميشد، بايد گفت تا همين امروز و ٢٨ سال پس از انقلاب، هنوز حوزه دانشگاه را قبول ندارد و خود را برتر ميداند. حوزويان در اعلاميههايشان خود را ”ما علما و فضلاي حوزههاي علميه“ مينامند. آنان هيچ گاه حاضر نميشوند درسها و علوم نوين در حوزهها تدريس شود. اين نهاد حوزهي ”علميه“ ناميده ميشود اما صرفا به علوم ديني ميپردازد و از ”علوم“ نوين در آنها خبري نيست. پس بهتر است حوزههاي علوم ديني ناميده شوند.
داستان ”وحدت حوزه و دانشگاه“ نيز به قول يكي از استادان دوران دانشجويي ما بيشتر به صورت ”سلطهي حوزهي بر دانشگاه“ درآمده است.
پس چه انتظاري ميتوان داشت كه در زمان رضا شاه اجازه بدهند ”علوم غربي و اجنبي در ساحت مطهر حوزههاي علميه“ تدريس شود؟
٢) فربه كردن دولت: ”دولت به تدريج در هر امرى دخالت كرد. ... دولت آموزش و قضاوت را از مجتهدان ... و پول و سرمايه را از قرضالحسنهها گرفت و در انحصار خود قرار داد.“
اما هيچ اشارهاي نميكند كه به خاطر حضور مجتهدان در مصدر قضاوت و نداشتن دادگاههاي نوين بود كه پدپدهي تحقيرآميز كاپيتولاسيون اجرا ميشد. و يا با مكتبخانه و ادارهي آموزش توسط ملاباجيها و آخوندها امكان ايجاد آموزش نوين وجود نداشت.
يا طوري از قرضالحسنه صحبت ميكند كه گويا شبكهي بانكي پيشرفتهاي بودند. در حالي كه بيشتر سازوكار سنتي قرض دادن پول بودند نه مفهوم نوين بانكداري.
وي در بند بعدي اشاره ميكند ”از عهد ناصرى افرادى مانند ميرزا ملكم خان آرزوى ايجاد بانك را داشتند. سيدجمال الدين اسدآبادى خطاب به امراى وقت نوشته بود ”و ما ادراك البانك؟“ [چه ميداني بانك چيست؟] در عصر مشروطه از جمله اولين مصوبات مجلس اول (كه در اختيار بورژوازى ملى و تجارى بود) ايجاد بانك ملى ايران بود. رضاخان اولين بانك دولتى را با نام بانك سپه و سپس بانك ملى ايجاد كرد و سرمايه را از جامعه مدنى به دولت منتقل كرد.“
بالاخره ايجاد بانك كار درستي بود يا نه؟ و آيا جزو دخالتهاي دولت و انحراف از مسير دولت مدرن حساب ميشود يا نه؟
Sunday, February 18, 2007
ايران نوين - ٢
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
3:09 AM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ معاصر
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment