شنبه ٢٨/بهمن/١٣٨٥-١٧/فوريه/٢٠٠٧
كتابي خواندم از آقاي علي انصاري به نام ”ايران نوين از سال ١٩٢١ تا اكنون: خاندان پهلوي و پس از آن“ چاپ سال ٢٠٠٣ ميلادي/١٣٨٢ خورشيدي.
نگاه كنيد به اين كتاب در وبگاه آمازون.
كتاب حاوي نكتههاي جالبي است. برخي از يادداشتها و برداشتهايم را در زير آوردهام:
- بعد از قدرتگيري رضا خان، به خاطر آن كه قاجارها ترك بودند و مردم نيز از قاجارها خسته و متنفر شده بودند بدنظري با ”تركها“ (و نه ايرانيان آذربايجان!) رايج بود.
- رضا خان و اطرافيانش ميخواستند پس از انحلال سلسلهي قاجار حكومت جمهوري ايجاد كنند اما رضا خان در سال ١٩٢٤/١٣٠٣ اعلام كرد كه بعد از مشورت با ”علما“ي ديني قم نظر آنان با پادشاهي بوده است نه جمهوري. سيد حسن مدرس نيز از مخالفان جمهوري بود. به نظر علماي ديني، جمهوري با شرع اسلام همخواني نداشت.
- رضا خان بيشتر مجري برنامههاي اصلاحي و نوينسازي بود. معماران اصلي اين برنامه عبارت بودند از:
١) ميرزا عبدالحسين خان تيمورتاش: بزرگترين زميندار خراسان. وي در مدرسهي نظام سن پيتزربورگ روسيه تحصيل كرده بود و زبان فرانسه و روسي را به رواني صحبت ميكرد. انگليسي را نيز ميفهميد. وي از اروپا بازديد كرده و به آلمان، فرانسه و سويس رفته بود.
٢) شاهزاده فيروز فرمانفرمايان: وي از نبيرگان فتحعليشاه قاجار بود و در بيروت و پاريس در رشتهي حقوق تحصيل كرده و جز انجمن وكيلان شهر پاريس بود. فرانسه را به رواني صحبت ميكرد.
٣) علي اكبر خان داور: وي فرزند يك درباري قاجار بود و در سويس در رشتهي حقوق تحصيل كرده بود.
بعد از مدتي رضا خان اين هر سه را به بهانههايي از ميان برداشت و طرفداران وي تلاش كردند كه نام اين سه را كمرنگ و نقش رضا شاه را پررنگتر كنند.
براي همين من در اين نوشته نيز بيشتر ”كارهاي دوران رضا شاه“ و نه ”كارهاي رضا شاه“ را نقل ميكنم.
- يكي از برنامهها و خواستههاي روشنفكران مليگرا تقويت هويتي ايراني بود. از اين رو توجه زيادي به ايران پيش از اسلام شد. همچنين فرهنگستان زبان پارسي ايجاد شد تا واژههاي نالازم عربي و غيرپارسي را از زبان معيار حذف و با واژههاي پارسي تبار جايگزين كنند.
- در سال ١٩٢٣/١٣٠٢ شاهزاده فيروز انستيتوي پاستور را در تهران به تقليد انستيتوي پاستور فرانسه ايجاد كرد و كارهاي بهداشتي را سامان داد. ديگر اصلاحهاي بهداشتي عبارت بودند از: درمان اجباري بيماريهاي مقاربتي، داروي رايگان براي نيازمندان، جرم شناختن انتقال بيماري از روي قصد يا كوتاهي، بازرسي دورهاي روسپيخانهها، آبلهكوبي اجباري براي كودكان، گواهي آبلهكوبي كودكان براي نامنويسي در مدرسهها.
- در زمان قاجار چون دادگاههاي ايران به صورت محاكم شرع و در دست علماي ديني (آخوندان يا به اصلاح ”روحانيان“) بود ايران اجازه نداشت شهروندان خارجي را محاكمه كند و كاپيتولاسيون برقرار بود. در زمان رضا شاه يكي از مهمترين كارهاي تيمورتاش طرح لغو كاپيتولاسيون بود. در سال ١٩٢٧/١٣٠٦ علي اكبر داور وزير دادگستري شد و پس از ايجاد دادگاههاي نوين (مدرن)، كاپيتولاسيون را لغو كرد.
- مجلس پنجم در سال ١٩٢٤/١٣٠٣ موارد زير را تصويب كرد: دو سال خدمت اجباري سربازي براي همگان (به استثناي آخوندها)، كاهش بودجهي دربار، حذف القاب تشريفاتي كه در زمان قاجارها رايج شده بود، اجباري كردن شناسنامه و گزيدن نام خانوادگي، ماليات بستن بر چاي و قند براي تامين هزينهي ساخت راه آهن سراسري، استاندارد كردن وزنها و سنجهها، اصلاح تقويم و تصويب تقويم خورشيدي ايراني به جاي تقويم قمري.
- يكي از مهمترين كارهاي انجام شده در زمان رضا شاه ايجاد دولت نوين به شكل امروزي است. اين كار با تاسيس ١٠ وزارتخانه شروع شد: وزارت كشور (داخله)، وزارت امور خارجه، وزارت دادگستري، وزارت دارايي، وزارت آموزش و پرورش، وزارت بازرگاني، وزارت پست و تلگراف، وزارت كشاورزي، وزارت راه، و وزارت صنايع
با تاسيس اين وزارتخانهها، تعداد كاركنان دولت در سراسر كشور به ٩٠ هزار نفر رسيد.
- پس از اجباري شدن خدمت سربازي و تشكيل ارتش منظم و نوين، نيروهاي ارتش از ٤٠ هزار نفر در سال ١٩٢١/١٣٠٠ به ١٢٧ هزار نفر در سال ١٩٤١/١٣٢٠ (پيش از شروع جنگ جهاني يكم) رسيد.
- يكي از دليلهاي طرح اسكان عشاير اين بود كه روشنفكران آن دوران زندگي عشيرهاي و كوچنشيني را با نوينشدگي (تجدد يا مدرنيته) ناسازگار ميديدند. از سوي ديگر و از نظر سياسي نيز براي ايجاد دولت مقتدر مركزي، كنترل عشاير كوچنشين مشكلساز بود.
- در سال ١٩٢٧/١٣٠٦ راه آهن سراسري ايران گشايش يافت.
- در سال ١٩٢٨/١٣٠٧ بانك ملي ايران گشايش يافت. پيش از آن تمام امور بانكي ايران در دست بانكهاي اروپايي بود. (بريتانيايي يا روسي و ...) به علت خاطرهي بد ايرانيان از نفوذ انگليسيها و روسها نخستين رييس بانك ملي يك آلماني بود.
- شركت بريتانيايي ”نفت ايران و انگليس“ بنا به قراردادي از دوران قاجار حق انحصاري بهرهبرداري از نفت خوزستان را در دست داشت. روسها از اين جريان دلخور بودند و ميخواستند نفت شمال نيز به آنها داده شود!
در سال ١٩٢٨/١٣٠٧ تيمورتاش از پالايشگاه نفت آبادان ديدار كرد. وي به رييس اين شركت بريتانيايي نامهاي نوشت و گفت چون قرارداد واگذاري در زمان قاجار بسته شده و اين سلسله ديگر وجود ندارد و در آن زمان نيز نمايندهاي از طرف ايران حضور نداشته بايد مفاد اين قرارداد بازبيني شود. انگليسيها از اين موضوع بسيار ناراحت شدند و مذاكره را به بعد موكول كردند. دو سال بعد در سال ١٩٣٠/١٣٠٩ روزنامهاي فرانسوي گزارشي از يك منبع روس منتشر كرد كه روسيه در ايران جاسوساني دارد. با آن كه در گزارش مزبور نامي از كسي برده نشده بود روزنامهي فرانسوي نام تيمورتاش را اضافه كرد. و اين زمينهاي شد براي حذف تيمورتاش از سياست ايران. رضا شاه نيز كه از قدرتگيري و نفوذ تيمورتاش ترسيده بود از اين موضوع استفاده كرد و وي را به خاطر قماربازي و اختلاس بازداشت كرد. تيمورتاش دو سال بعد در سال ١٩٣٢/١٣١١ در زندان به خاطر عارضهي قلبي درگذشت. هنوز نيز معلوم نيست كه آيا وي واقعا دق كرده يا كشته شده است. پس از حذف تيمورتاش انگليسيها حاضر به مذاكره در مورد قرارداد واگذاري نفت جنوب شدند.
- در سال ١٩٢١/١٣٠٠ و پيش از رضا شاه ايران ٢٠ كارخانهي نوين صنعتي داشت كه ١٠٠٠ كارگر در آن مشغول بودند. در سال ١٩٤١/١٣٢٠ تعداد كارخانههاي صنعتي به ٣٤٦ و تعداد كارگران آن به ٥٠ هزار نفر رسيد و اين يعني ايجاد طبقهي جديد كارگران صنعتي
- در سال ١٩٣٤/١٣١٣ فرمان تاسيس دانشگاه تهران صادر شد. تعداد دانشجويان آموزش عالي از ٦٠٠ نفر به ٣٣٠٠ نفر رسيد.
- در سال ١٩٣٦/١٣١٥ آموزش بزرگسالان (اكابر) به راه افتاد.
- در سال ١٩٣٧/١٣١٦ كشور به شش استان و سپس به ده استان تقسيم شد. هر استان به صورت پايگاني (سلسلهمراتبي) به شهرستان، بخش، و دهستان تقسيم ميشد.
- يكي از ادعاهايي كه ميشود تقليد رضا شاه از مصطفا كمال پاشا (آتاترك) است. اما اين فقط ظاهري (و شايد براي بياعتبار كردن كارهاي ايرانيان و رضا شاه) است و در بررسي دقيقتر بيپايه بودن آن روشن ميشود. زيرا بسياري از كارهاي رضاشاه (و همان طور كه گفتيم در واقع برنامههاي روشنفكران ايران) پيش از آتاترك انجام شده بود مانند طرح اختيار نام خانوادگي و شناسنامه كه در ايران ١٠ سال زودتر از تركيه صورت گرفت.
شنيدهام كه وقتي رضا شاه به تركيه رفت و آتاترك به او گفت كه ما با تغيير خط زبان تركي از عربي به لاتين توانستيم سوادآموزي را شتاب دهيم رضاشاه در جواب گفت شايد شما بتوانيد اين كار را بكنيد اما من اگر خط را تغيير دهم جواب حافظ و فردوسي را چگونه بدهم كه ايرانيان ديگر نخواهند توانست شاهكارهاي آنان را بخوانند و از فرهنگ خود جدا ميمانند؟
Saturday, February 17, 2007
ايران نوين - ١
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
1:16 AM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ معاصر , كتاب
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment