دوشنبه ١٣/فروردین/١٣٩٧ - ٢/اپریل/٢٠١٨
چند وقتی است که در شبکههای اجتماعی دربارهی دعای «صد و بیست ساله بشوی!» متنهایی پخش میشود و برخی دوستان از من دربارهی درستی آن پرسیدهاند. در این جستار به یک نمونه از این متنها میپردازم و علت اصلی این دعا را مینویسم.
جالب است بدانید که در ایران باستان سال کبیسه نداشتیم و به جای آن در انتهای هر ١٢٠ سال یک ماه اضافه میکردند و آن ماه را جشن میگرفتند.
دعای «١٢٠ ساله شوی» به آرزوی نیکِ مردم برای دیدن این جشن اشاره دارد!
این ادعا نیز مانند بیشتر ادعاهای چنینی در شبکههای اجتماعی، هیچ خاستگاه و منبع معتبری ندارد.
به نوشتهی ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه»: پیشدادیان (یعنی خیلی پیش از هخامنشیان و در دورههای حکومتهای ایرانی کوچکتر) سال را ۳۶۰ روز میگرفتند و ماه را ۳۰ روز. هر ۶ سال یک ماه میافزودند و هر ۱۲۰ سال دو ماه. این خودش نوعی «کبیسهگیری» است.
هخامنشیان برای کارهای اداری از گاهشمار بابِلی استفاده می کردند که ماهی-خورشیدی بوده است و آن هم کبیسه داشته است. اما از گاهشماری خورشیدی ایرانی هم استفاده می کردند. که به احتمال زیاد همان است که در زمان ساسانیان به کار میرفته است.
در دوران ساسانیان گاهشماری به این روش انجام میشده که هر سال دوازده ماه سی روزه داشته به اضافهی پنج روز پایان سال که صرف جشن و آمادگی برای نوروز میشده است. این پنج روز را «وَهیزَک / بَهیزَک» میگفتند. بدین ترتیب سال همان ۳۶۵ روز میمانده است.
من در جایی ندیدهام که در ایران باستان، چه در زمان هخامنشیان، چه در زمان ساسانیان، جشن ویژهای برای سال صد و بیستم برگزار میشده است.
اما ریشهی این دعا از کجا است؟ گفتم که این جریان هیچ ربطی به ایران باستان و دوران هخامنشیان ندارد. احتمال دارد که این جریان از باورهای یهودیان و مسیحیان ریشه گرفته باشد. در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، در سِفر پیدایش از بخش عهد عتیق چنین آمده است:
سِفر پیدایش، فصل ۶ بند ٣:
و خداوند گفت: «روح من در انسان دائماً داوری نخواهد کرد، زیرا که او نیز بشر است. لیکن ایام وی صد و بیست سال خواهد بود.»
ترجمهی انگلیسی شاه جِیمز:
(King James Version = KJV)
Genesis 6:3
And the LORD said, My spirit shall not always strive with man, for that he also is flesh: yet his days shall be an hundred and twenty years.
در باور برخی از یهودیان و مسیحیان این جمله بدان معنا بوده است که حداکثر عمر انسان ۱۲۰ خواهد بود. البته برخی تفسیرهای کتاب مقدس چنین برداشتی را درست نمیدانند و چون این جمله در آغاز داستان نوح آمده است، آن را مهلت زمانی میدانند که خداوند به مردم زمان نوح داده است و میگویند منظور این بوده است که ۱۲۰ سال پس از این جریان توفان نوح آمد و نسل کافران را از زمین برداشت.
با توجه به مقدس بودن عددهای ده (به عنوان نمادی از کمال) و دوازده (در باورهای ایرانی و بعدها در میان شیعیان)، احتمال دیگر میتواند این باشد که عمر ۱۲۰ ساله نتیجهی ضرب این دو عدد باشد.
0 نظر:
Post a Comment