پنجشنبه ٢٨/اسفند/١٣٩٣ - ١٩/مارچ/٢٠١۵
امروز یکی از دوستان متنی دربارهی هفتسین نوشتهی آقای ناصر انقطاع برایم فرستاده بود و نظرم را خواسته بود:
هفت سینها باید دارای این ویژگیها باشند:
۱- نام آنها پارسی باشد.
۲- با بندواژه (حرف) سین آغاز شود.
۳- دارای ریشهی گیاهی باشند.
۴- خوردنی باشند
سیب. سیر. سماغ. سرکه. سمنو. سبزی (یا سبزه) و سنجد
بر این پایه:
- سنبل (نه خوراکی است نه پارسی) تازی است
- سکه (نه خوراکی است نه پارسی) تازی است
- سماور (نه خوراکی است نه پارسی) روسی است
در بیست میلیون واژههای پارسی، نمیتوان هشتمی را برای هفت سین های نوروزی پیدا کرد که دارای این ویژگیها باشند.
هر یک از سینهای هفت سین، نماد یکی از سپنتاهای (هفت ابرفرشته) کیش زرتشت است.
سیر نماد اهورا مزدا
سبزه فرشته اردیبهشت نماد آبهای پاک است
سیب فرشته سپندارمذ، فرشته زن ، نماد بارداری و پرستاری است
سنجد فرشته خورداد نماد دلبستگی
سرکه فرشته امرداد نماد جاودانگی
سمنو فرشته شهریور نماد خواربار
سماغ فرشته بهمن نماد باران
سماغ واژهی پارسی است و نباید با بندواژه "ق" نوشته شود.
این متن تا حد زیادی درست است اما من نشنیده بودم کسی سماور در سفرهی هفت سین بگذارد!
1) برای شرطهای گفته شده منبع یا خاستگاه یاد نشده است.
2) امشا سپنتا (amsha spanta) از سه بخش ساخته شده است: اَ (پیشوند منفیساز) + مشا (از ریشهی مَر به معنای مردن) + سپنتا (وَرجاوند، مقدس) و در کل به معنای «وَرجاوندان جاویدان»، «مقدسان جاویدان» و «مقدسان نامیران» است. بنابراین امشاسپنتا به معنای «اَبَرفرشته» نیست. در پارسی نو، گاهی آنان را «مِهین فرشتگان» میگویند که باز هم دقیق نیست. بهتر است همان امشاسپنتا یا «وَرجاوندان جاویدان» بگوییم.
شش امشاسپندان عبارت اند از:
وهومن (vohuman) یا «بهمن» به معنای «اندیشهی نیک»
اشه وهیشته (asha vahishta) یا «اردیبهشت» به معنای «بهترین راستی»
خشئره وائیریه (xshathra vairya) یا «شهریور» به معنای «گزینش نیکو»
سپنته ارمئیتی (spanta armaiti) یا «سپندارمذ» (اسفند) به معنای «آرامش وَرجاوند»
هئوروتات (hauvartat) یا «خرداد» به معنای «درستی، تندرستی»
امرتات (amaretat) یا «امرداد» به معنای «بیمرگی»
امشاسپنتای هفتم در اصل «سپنتا مینیو» (spanta mainiyu) به معنای «خرد وَرجاوند» است. این هفت امشاسپنتا جلوهها یا صفتهای اهورا مزدا بودند. اما گاه به اشتباه امشاسپنتای هفتم را خود اهورا مزدا گفتهاند. (ن.ک. مقالهی «هفت» نوشتهی شادروان دکتر محمد معین)
مطمئن نیستم که آیا هفت سین نمایندهی هفت امشاسپنتای زرتشتی باشند. برای ارتباط و نمایندگیهای گفته شده هیچ منبعی یاد نشده است.
3) دربارهی خاستگاه نام «هفت سین» نظرهای گوناگونی آورده شده است از جمله:
- هفت سین در اصل هفت سینی بوده است، یعنی در هفت سینی چیزهای گذاشته میشده و بر سفره نهاده میشدند.
- هفت سین در اصل هفت چین بوده است، یعنی هفت محصول کشاورزی چیده شده
ابوریحان بیرونی هم در کتاب «آثار الباقیه» تنها گفته است
هفت قسم سبزه بوده که بر هفت استوانه در کنار خانه به نوروز سبز میکردند. (آثارالباقیه ترجمهی فارسی ص ٢۴۵)در اینجا هیچ شرطی برای این هفت سبز کردنی گفته نشده است. به گمان من، شرط این که نام آنها با «سین» آغاز شود بعدها افزوده شده است. همچنین به نظر من، جملهی ابوریحان بیرونی هر دو نظر بالا دربارهی ریشهی هفتسین را تایید میکند.
البته به اشتباه برخی میگویند که هفت سین در دوران پیش از اسلام «هفت شین» بوده و از آن جمله «شراب» بوده است که پس از اسلام به خاطر حرام شدن شراب، سفره را به هفت سین تغییر دادهاند. اما این کسان توجه نمیکنند که «شراب» واژهای عربی است و نمیتواند در دوران پیش از اسلام کاربرد داشته باشد!!
هم چنین دکتر معین از قول جاحظ، نویسندهی سرشناس عرب، مینویسد که در دربار ساسانیان برای نوروز و مهرگان سفرهای میچیدند که در آن شاخههای هفت درخت ارجمند و مقدس مانند زیتون و انار و ... چیده میشده است.
4) گفته شده که شمار واژههای پارسی ۲۰ میلیون است. نمیدانم این عدد را از کجا آورده است.
در ضمن، در فرهنگ دهخدا، چنین آمده است:
معمولاً بین اشیاء ذیل:بنابراین، گزینههای دیگری برای هفت سین هست.
- سیب
- سیاهدانه
- سنجد
- سماق
- سیر
- سرکه
- سبزه (دانههای گندم و امثال آن که قبلاً در بشقابی کاشته و سبز کردهاند)
- سبزی
- سمنو
هفت چیز را انتخاب میکنند
5) ایراد دیگر در متن بالا اصطلاح «بندواژه» به جای «حرف» است که دقیق و درست نیست. به جای «حرف» در زبانشناسی و نیز دانش نرمافزار از «نویسه» استفاده میشود که بهتر است.
1 نظر:
Thanks!
I happen to have an Afghani friend and he said it was customary for them to have /Haft Miweh/, which are basically a collection of soaked dried fruits. He promised to bring me some and I am still waiting. Nonetheless that tradition might be inline with the interpretation of /haft chin/ as you described.
Post a Comment