سهشنبه 3/تیر/1393 - 24/جون/2014
باز هم در روزهای گذشته، مطلبی به دستم رسید که جای افسوس دارد که چرا برخی هر چه به دستشان برسد، بی اندکی اندیشه و جستوجو بیدرنگ آن را پخش میکنند یا در وبلاگ خودشان میگذارند یا در شبکههای اجتماعی پخش میکنند. اصل مطلب چنین است:
خرید جهنماگر جملهی آخر نبود، میشد این را به عنوان لطیفه یا جوکی خواند و خندید. اما وقتی نویسندهی این مطلب سعی در واقعی و تاریخی جلوه دادن آن میکند نشان میدهد که هیچ آگاهیای از تاریخ دوران تاریک اروپا و زندگی و اندیشهی مارتین لوتر ندارد.
در قرون وسطی کشیشان، بهشت را به مردم میفروختند و مردمان نادان هم با پرداخت پول، قسمتی از بهشت را از آن خود میکردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج میبرد، دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا این که فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:
- قیمت جهنم چه قدر است؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری گفت: 3 سکه
مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفاً سند جهنم را هم بدهید.
کشیش روی کاغذ پارهای نوشت: سند جهنم.
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد:
- ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمیدهم.
اسم ان مرد، کشیش مارتین لوتر بود.
واقعیت تاریخی آن است که در دین مسیحیت، «آمرزشنامه» (در انگلیسی: indulgence) وجود داشته و هدف از آن، سبک کردن بار گناه مُردگان به خاطر گناههای بزرگ بوده است. تاثیر «آمرزشنامه» تنها برای زمانی است که مردگان در «برزخ» (purgatory) به سر میبرند. بنابراین «خریدن قسمتی از بهشت» سادهانگاری و سادهلوحی نویسندهی این مطلب و ناآگاهی او را نشان میدهد.
مارتین لوتر (زاده: 10 نوامبر 1483 م. / مرگ: 18 فوریه 1546 م.)، کشیشی کاتولیکی بود که در سدهی شانزدهم م. / نهم ق. (همزمان با شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی) در آلمان میزیست. وی بر این باور بود که انسانها تنها به خاطر رحمت و بزرگواری خداوند و با ایمان به عیسای مسیح میتوانند وارد بهشت شوند نه به خاطر کارهای نیک خودشان.
(
البته حافظ شیرازی، در بیت بحثانگیزی چنین میگوید:
جنّت آن است که بی خون دل آید به کنار ---------------- ورنه با سعی و عمل، باغ جنان این همه نیست!
)
اما نکته در اینجا بود که در آن زمان، پاپ برای تامین هزینههای ساخت کلیسای جامع پیتر مقدس (St. Peter Basilica) در شهر رُم، آمرزشنامهها را میفروخت. مارتین لوتر در اعتراض به این کار، رسالهای نوشت که به «رسالهی 95 بندی» (Ninety Five Theses) مشهور شد. این رساله، بحثی یزداشناسیک (theological) بود و مخاطب اصلی آن کشیشان و پاپ و دیگران بودند. اما با جدی شدن این مخالف مارتین لوتر و نیز به دلیلهای سیاسی و پشتیبانی فرمانروای آلمان از لوتر و مخالفت وی با چارلز، شاه اسپانیا و امپراتور روم مقدس، کار بالا گرفت و جنبش مخالفان یا به اصطلاح «پروتستان» (Protestant) شکل گرفت.
میبینیم که هیچ حرفی از خرید و فروش بهشت و جهنم و سند سه سکهای نبوده است. بهتر است بیشتر بخوانیم و کمتر یاوههای دیگران را پخش کنیم.
2 نظر:
با سلام
این نوشته جالب شما مرا بیاد یک بازی در کشورهای اسپانیایی زبان میاندازد به نام Telefono roto که در گروه چند نفره یکی درگوش کناردستی جمله ایی را میگوید و همینجور زنجیره وار تا نفر آخر ان جمله را درگوشی میگویند و واپسین آنها جمله ایی را که شنید با صدای بلند بازگو میکند و چون این جمله تحریف شدوکژفهمیده جمله آغازین است خیلی خنده دار است، و همین پدیده را در وبلاگهای مردمان خودمان بازمیابیم.
با بهترین آرزوها
شقاقی
از این مطلبتون واقعا ممنونم،من چند وقت پیش این داستان جعلیو جایی خونده بودم و باورم شده بود و همین دیروز کتاب رنسانس ایتالیا رو خوندم و واسم جالب بود در انتها که رنسانس داشت به زوال میرفت و به کرات اسم مارتین لوتر تکرار میشد اشاره ای به این داستان نداشت و این بود که با کلی سرچ بلاگ شما را پیدا کردم و حقیقت داستانو فهمیدم واقعا متشکرم
Post a Comment