پنجشنبه ۵/دی/۱۳۹۲ - ۲۶/دسامبر/۲۰۱۳
دکتر محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، در شهریور ماه ۱۳۹۲ در نشست تخصصی «نقش فرهنگ در توسعه و کارآفرینی» سخنرانی کرد و به راههایی برای توسعه و پیشرفت جامعه و تولید ثروت اشاره کرده است. متن خبر را میتوانید در این نشانی در خبرگزاری ایسنا بخوانید.
بیشتر جملهها معقول و منطقی بودند اما دو جملهی زیرا مرا شگفتزده کرد:
وی به دانستن زبان انگلیسی اشاره کرد و افزود: کسی که زبان انگلیسی نمیداند، منطقی فکر نمیکند، چون تولید علم ۹۰ تا ۹۵ درصد به زبان انگلیسی استبه راستی جای شگفتی و افسوس است که «استاد» دانشگاه ما چنین بیاندیشد. این جمله یکی از غیرمنطقیترین و گریهآورترین جملههایی است که به تازگی شنیدهام. کدام انسان عاقلی پیدا میشود که چنین جملهای را بگوید؟ وی هرگز به معنای سخن خود نیاندیشیده است. این جمله یعنی از ۷ میلیارد جمعیت کنونی زمین تنها کسانی که انگلیسی میدانند منطقی فکر میکنند؟!! (باقی جمعیت زمین در دوران های دیگر را کاری نداریم).
به فرض محال که این سخن «استاد» را بپذیریم، باید دید خود ایشان چه قدر منطقی فکر میکند و چه قدر زبان انگلیسی میداند. با نگاهی به صفحهی شخصی و رسمی وی در دانشگاه شهید بهشتی میبینیم که وی مدرکهای کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری و فوقدکتری خود را در امریکا دریافت کرده است. اما جالب آن که در فهرست بلندبالایی که از مقالهها و پژوهشهای خود در این صفحه گذاشته است حتا یک مورد هم به زبان انگلیسی نیست و همهی مقالههای به زبان فارسی و در مجلههای داخلی چاپ شدهاند. یعنی ایشان حتا پایاننامههای دورههای مختلف دانشگاهی خود را هم در این فهرست نگذاشته است و معلوم نیست ایشان چه اندازه به زبان انگلیسی آشنا است. در بخشی هم که مثلا مقالههای انگلیسی است، در واقع همان مقالههای فارسی را فهرست کرده اما تنها عنوان آنها را به انگلیسی ترجمه کرده است. جالب آن که در چند مورد انصاف را رعایت کرده و در کمانک (یا پرانتز) اشاره کرده است که مقاله به زبان فارسی است اما نوشته Farsi و حتا نه Persian!!! برای نمونه: در بخش فارسی چنین است:
«ریشههای کشمکشهای بینالمللی: یک گونهشناسی»، فصلنامه سیاست خارجی، شماره ۲، ۱۳۶۷، صص ۲۲۵ - ۲۰۸.و همین دو مقاله در بخشی انگلیسی چنین آمدهاند:
«موانع توسعه در کشورهای جهان سوم»، فصلنامه مطالعات ملی، سال ۶، شماره ۱، ۱۳۸۴، صص ۴۵ - ۲۹.
میبینیم که حتا ترجمهی استاد هم چندان دقیق نیست. برای Classification گذاشته است «گونهشناسی» حال آن که ترجمهی آن «ردهبندی» یا «طبقهبندی» است و «گونهشناسی» برابر taxonomy یا typologie است. دیگر این که عنوان مقالهی فارسی دوم «در کشورهای جهان سوم» است اما در ترجمهی انگلیسی شده است Muslim World یعنی جهان اسلام! حتا در ترانویسی لاتین واژهی «خارجی» هم به جای Khareji نوشته است Kharegi!"Roots of International Conflicts: A Classification," Faslnameh Siasat Kharegi or Journal of Foreign Policy, No. 2, 1988, pp. 208-225;
Impediments to Modernizing Processes in the Muslim World, “Journal of National Studies (Farsi), Vol. 6, No.1, 2005, pp. 29-45;
اما جملهی بعدی استاد هم شگفتانگیزتر از جملهی پیشین است. وی افزوده است:
و من شاهد این بودم که در کشوری مثل آلمان و فرانسه در دانشگاه فقط به زبان انگلیسی تدریس میشود.نمیدانم منظورشان از این جمله چه بوده است. باید پرسید آیا ایشان واقعاً مطمئن است که به آلمان و فرانسه رفته است؟ و جایی که رفته شهری از امریکا یا انگلستان یا استرالیا نبوده است؟ اگر این جمله را دربارهی یکی از مستعمرههای پیشین بریتانیا یا جزیرههای زیر حکومت امریکا یا کشورهای افریقایی گفته بود باز هم پذیرفتنی بود. اما این که در آلمان و فرانسه - که دو کشور مهم و برجستهی اروپای غربی هستند و زبانهایشان جزو زبانهای مهم اروپایی است و خودشان هم «غیرت» و حساسیت زیادی نسبت به زبانشان دارند - در دانشگاه «فقط» به زبان انگلیسی تدریس شود به راستی آدم را به شک میاندازد و آدم با خود میگوید شاید راهنمایان سفر ایشان با وی شوخی کردهاند و وی را به جایی بردهاند و گفتهاند اینجا دانشگاه فرانسه و آلمان است!!
در راستای پیشنهادهای استاد برای توسعه و پیشرفت کشور، باید افزود یکی از گامهای مهم برای پیشرفت و توسعهی کشور، خودباوری و اعتماد به نفس و واقعبینی و منطقی فکر کردن بیشتر مردم به ویژه استادان دانشگاه است. این گونه خودکمبینی و یافهدراییها در جایگاه استاد دانشگاه - که مسئولیت پرورش نسل آیندهی پژوهشگران و دانشمندان و اندیشمندان کشور را بر دوش دارند - یکی از آسیبها و سدهای جدی پیشرفت و توسعه است.
1 نظر:
آقای سریع القلم چندی است که تیشه ای برداشته و به کمر خودباوری ایرانی می زند. کتابهایش مملو از سیاه بینی و تاخت و تاز زبانی است ولی ایشان تنها یک مشتی نمونه خروار هستند. مشکل بزرگی که در جمعیت فرهیخته ایران به میان آمده این است که ایشان مشکل ایران را شناخته اندو راه حل آن را هم یافته اند. از قرار مشکل «بی فرهنگی» است و فرهنگ هر چیزی است که این ها از آن خوششان نیاید اگر از زبان پارسی خوششان نیاید همان بی فرهنگی است اگر از دین خوششان نیاید همان بی فرهنگی است طرف کله کج نهاده و تند نشسته اند و به تاخت و تاز سرگرمند.
کسی هم نیست که بگوید شما این همه فرهنگ را از کجا بدست آورده اید و خود شما تا چه حد فرهنگ دار شده اید؟ هیچ کس نیست که برابر این ها بایستد
Post a Comment