پنجشنبه ۲۱/آذر/۱۳۹۲ - ۱۲/دسامبر/۲۰۱۳
عسل را در زبان پارسی، انگبین میگوییم. در پارسی نو/دری این واژه به صورت «اَنگَبین» (ترانویسی لاتین: angabin) خوانده میشود اما در پارسی میانه (پهلوی) به صورت angubēn گفته میشده است. شربتی از آمیختن انگبین و سرکه میسازند که سرکه-انگبین یا سکنگبین گفته میشده و امروزه معمولا سکنجبین خوانده میشود. مولانای بلخی در دفتر یکم مثنوی در داستان پادشاه و کنیزک چنین میگوید:
از قضا، سرکه انگبین صفرا فزود --------- روغن بادام خشکی مینمودبه دیگر واژههای همسایه با انگبین مانند «انگ»، «انگژه»، «انگدان/انجدان»، «انگوژه/انغوزه» نگاهی میاندازم:
اَنگُدان: انجدانبا توجه به این که در فرهنگ دهخدا یکی از معناهای «انگ» را «شیره و عصاره» نوشته است و این که در زبان انگیسی زنبور را bee میگویند که در انگلیسی کهن beo بوده و از bia در ژرمنیک بالا گرفته شده و در پوروا-هندواروپایی *bhei بوده است، و نیز این که در لارستانی بدان biz و در قائنی bouj و در تالشی bezâz و در تربیت حیدری bunj میگویند (پیشگفتار فرهنگ اخترشناسی)، به نظر من «انگبین» ترکیبی است از «انگ» و «بین» که بخش نخست به معنای شیره و بخش دوم هم به معنای زنبور است.
اَنجُدان: مُعرّب انگدان است. در لغت طبری کلوپر گویند.... و بیخ آن را اشترغار و گیاه آن را کماه و صمغ آن را که بسیار بدبو است .. به فارسی انکزد (انکزه) نامند و صمغ آن را به فارسی ژَد ... نامند. (از مخزن الادویه).
اَنگوژه: انغوزه.
اَنغوزه: دارویی بدبوو دافع تشنج و عبارت است از صمغ درخت انگدان
اَنگُژَد: مطلق صمغها را گویند عموماً، و صمغی باشد به غایت بدبوی. و آن را انگژد به سبب آن گویند که صمغ درخت انگدان است و اصل آن انگدان ژد باشد چه ژد به لغت فرس به معنی صمغ است .
ژد: صمغ و آن چیزی است چسبنده که از ساق درخت بر میآید (برهان). اَنگُم، کتیرا.
اَنگُم: صَمغ، شَلَم، صمغ در گیلاس ، آلبالو، آلو، زردآلو، گوجه و میوههای دیگر. (یادداشت مولف). صمغ و مادهی چسبندهی لزجی که از درختان مخصوصاً درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج میشود و در برابر هوا انجماد می یابد. (فرهنگ فارسی معین).
در زبان انگلیسی انگبین را honey و در زبان فرانسه miel میگویند. واژهی فرانسه از mel در لاتین آمده است. کارامل caramel هم به معنای انگبین سوخته است.
در پارسی مگس به جز حشرهی معروف، به حشرههای دیگر هم گفته میشده و زنبور عسل را هم «مگس انگبین» و گاه «مگس نحل» و «مگس شهد» میگویند که در شعرهای سعدی و دیگر شاعران دیده میشود:
چشمه از سنگ برون آید و باران از میغ -------- انگبین از مگس نحل و دُر از دریابار (سعدی)
به نیشی از مگس نحل برنشاید گشت ------------- از آن که سابقهی فضل انگبین دارد (سعدی)
پی نوشت
دکتر حیدری ملایری هم با نظر من درباره ی ریشه شناسی انگبین همرای است. ایشان نوشته است که درباره ی ریشه شناسی انگبین دو نظر هست:
- انگبین از angu-paina* آمده است که در آن angu* به معنای «زنبور» است (مانند hang در کُردی به معنای زنبور) و paina* به معنای «شیره، چربی، صمغ» است.
- اما به نظر هارولد بیلی، انگبین از angu-bin* آمده که در آن angu* به معنای «شیره، صمغ» است و bin* هم به معنای زنبور و همریشه با bee در انگلیسی است.
به نظر دکتر حیدری ملایری، هَنگ در کردی به معنای زنبور در واقع با bunj، bouj، benj، donj، gonj، و biz در گویش های دیگر ایرانی همخانواده است.
3 نظر:
با سلام
آیا میان کلمه انگبین و Honey که در زبانهای شمالی Honning و Honung خوانده میشود رابطهای هست یا نه؟ با تشکر
به بینام
درود.
متوجه پرسش شما نشدم.
آیا منظورتان آن است که
honey
انگلیسی با
honning, honung
ربط دارد؟ منظورتان از زبان های شمالی آیا گیکلی و طبری است؟
باید در این باره جست وجو کنم.
پیروز باشید
شهربراز
با درود دوباره
ببخشید که دیر سرزدم. بابت گنگی نوشتهام پوزش میخواهم. منظورم ارتباط میان «انگبین» فارسی با برابرهای سوئدی و نروژی (خیلی شمالیتر D-:)آن بود. به نظر میرسد کلمه Honey انگلیسی از راه معادلهای سوئدی و نروژی با انگبین فارسی همریشه باشد.
Post a Comment