یکشنبه ۲۷/آذر/۱۳۹۰ - ۱۸/دسامبر/۲۰۱۱
دو سال پیش (در سال ۱۳۸۸ خ/ ۲۰۰۹ م.) دربارهی قطعه شعری منسوب به فردوسی (در این خاک زرخیز ایران زمین...) پاسخی نوشتم که علاقهمندان میتوانند آن را در این نشانی بخوانند.
به تازگی نیز باز مورد دیگری پیدا شده است و یکی دیگر از نامهها یا ای-میلهایی سرگردانی که چند بار به دستم رسیده نامهای است با شعری تازه منسوب به فردوسی. متن نامه چنین است:
کاش این شعر فردوسی از کتابهای درسی حذف نمیشد:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت ---------- همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه ---------- تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ----------- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال ---------- به بستند اندیشه را پر و بال
جهان پر شد از خوی اهریمنی ------------ زبان مهر ورزیده و دل دشمنی
کنون بیغمان را چه حاجت بمی --------- کران را چه سودی ز آوای نی
که در بزم این هرزهگردان خام ----------- گناه است در گردش آریم جام
به جایی که خشکیده باشد گیاه ----------- هدر دادن آب باشد گناه
چو با تخت منبر برابر شود -------- همه نام بوبکر و عمر شود
ز شیر شتر خوردن و سوسمار ------------ عرب را بجایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو ------------ تفو بر تو ای چرخ گردن تفو
دریغ است ایران که ویران شود --------- کنام پلنگان و شیران شود
البته این بار گویا تصویر رجروب (اسکن) شده از متن شعر چاپی هم آورده شده است اما مشخصات کتابی که این متن در آن نوشته شده دیده نمیشود.
من نمیدانم نویسندهی اصلی این مطلب که بوده و این شعر در کدام کتاب درسی و در چه سال و دورهای بوده است که اکنون حذف شده است. این قطعه شعر نیز مانند دیگر شعرهای منسوب به فردوسی از سر هم کردن چند بیت یا نیمبیت واقعی از فردوسی و افزودههایی تازه ساخته شده است. این گونه برساختهها معمولا در هیچ ویراست معتبری از شاهنامه دیده نمیشوند و کسانی که ادعا میکنند این گونه شعرها از فردوسی است مشخصات هیچ ویراستی از شاهنامه را نمیدهند، نه شاهنامهی چاپی و نه شاهنامهی دستنویس و کهن. جای این شعرها هم مشخص نیست که در کدام صفحه یا بخش از شاهنامه است. لابد به نظرشان «شاهنامه خیلی بزرگ است و بالاخره یک جایی در آن کتاب این شعر هست دیگر!» همهی آنها از عبارتی کلی با این مضمون استفاده میکنند که «این شعر در شاهنامههای قدیمی بوده اما اکنون حذف شده» و معلوم نیست این شاهنامهی قدیمی کی و کجا چاپ شده است یا اگر دستنویس بوده در چه سالی و در کجا نوشته شده و اکنون در کجا نگهداری میشود.
البته برای کسانی که با شاهنامه آشنا هستند و کمی به سبک و بیان فردوسی آموخته شدهاند (عادت کردهاند) به آسانی متوجه میشوند که این شعر از فردوسی نیست. اما میتوان از نکتههای سبکشناسی و زبانشناسی تاریخی هم استفاده کرد و نشان داد که این سروده از فردوسی نیست. در اینجا من به چند بیت از این قطعه میپردازم.
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ----------- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
این بیت اصلا به سبک و بیان فردوسی نمیخورد به ویژه به خاطر کاربرد واژهی «نشئه». این واژه در شاهنامه کاربرد ندارند. حتا در زبان پارسی در زمان فردوسی نیز کاربرد نداشته است. یعنی در شعر دیگر شاعران همزمان او به معنای مورد نظر در این بیت به کار نرفته است. واژهی عربی «نشئه» در اصل به معنای «پدید آمدن» است که در باب اِفعال به صورت «انشاء» به معنای «پدید آوردن» است. صورت «نشو» با «نما» هم به معنای رشد و بالیدن به کار میرود. معنای «سرخوشی پدید آمده از مستی» از دورههای بعد در زبان پارسی دیده میشود. در فرهنگ دهخدا این معنای «سرخوشی» از شعر ایرج میرزا شاهد دارد. یعنی در پیش از وی شاید به صورت رسمی و ادبی ثبت نشده است. همین طور جملهی «معنی ز فرهنگ رفت» به نظر من کاربردی تازه است.
بیتهای زیر هم باز نوعی بیان «تازه» است که به سبک بیان فردوسی نمیخورد:
به جایی که خشکیده باشد گیاه ----------- هدر دادن آب باشد گناه
ادب خوار گشت و هنر شد وبال ---------- به بستند اندیشه را پر و بال
ضمن آن که «به بستند» غلط نگارشی دارد و باید «ببستند» باشد.
از آنجا که این شعر در «قدیم» در کتابها بوده نمیتوان سراغ آن را در ویراست دکتر خالقی مطلق گرفت. برای همین سراغ چند بیت را در ویراست مسکو میگیرم:
بر پایهی در ویراست مسکو «عجم» تنها در سه مورد به کار رفته است:
کجا شد فریدون و ضحاک و جم --------- مهان عرب، خسروان عجم
همش رای و هم دانش وهم نسب -------- چراغ عجم آفتاب عرب
سپه را به بستور فرخنده داد ------- عجم را چنین بود آیین و داد
پس بیت نخست نیز از شاهنامه نیست. دست کم در ویراست مسکو نیست.
بیت «ز شیر شتر خوردن و سوسمار» نیز در ویراست مسکو نیست. تنها بیتی که در آن «سوسمار» به کار رفته است در بخش پادشاهی هرمزد است و بدین شکل:
ندارم به دل بیم از تازیان ------- که ازدیدشان دیده دارد زیان
که هم مارخوارند و هم سوسمار -------- ندارند جنگی گه کارزار
اگرچه به نظر میرسد این قطعه مربوط به بخش حملهی تازیان (عربان) و دوران پادشاهی یزدگرد ساسانی باشد اما بیت «دریغ است ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود» در ویراست مسکو در داستان پادشاهی کیکاووس و در جنگ با هاماوران (در عربی: حمیر) آمده است. دربارهی بیتهای دیگر نیز در بخش پادشاهی یزدگرد چنین آمده است:
چو با تخت منبر برابر کنند ---------- همه نام بوبکر و عمر کنند
تبه گردد این رنجهای دراز ----------- نشیبی درازست پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر -------- ز اختر همه تازیان راست بهر
اما بیتهای دیگر این قطعه در شاهنامهی ویراست مسکو نیست.
پس بر پایهی این جستوجوی کوتاه و دلیلهای گفته شده در بالا، به نظر من این قطعه شعر از فردوسی نیست و در بهترین حالت، ترکیب چند بیت از بخشهای مختلف شاهنامه است که بیتهایی با بیان و سبک امروزی هم بدانها افزوده شده است.
2 نظر:
مطلب به جايي بود..
.استفاده كرديم..
يا حق
با درود
به نظر من هیچ گاه چنین شعر آشفته ای در کتابهای درسی نیامده است . چون در آشفته ترین روزگار کتابهای درسی هم شعرهای فردوسی را با دقتی بسی بیشتر از این نامه در کتابها می آورده اند. طبق روال این نامه های اینترنتی کسی همین طور نشسته و چند بیت فردوسی را زیر و بالا کرده و اینها را نوشته و برای جلب نظر هم نوشته که ای کاش حذف نمی شدند
Post a Comment