Wednesday, April 20, 2011

کتیبه بیستون قدیمی‌ترین متن شناخته شده ادبیات ایرانی

چهارشنبه ۳۱/فروردین/۱۳۹۰ - ۲۰/اپریل/۲۰۱۱

در آغاز فروردین امسال، خبرگزاری مهر خبر کوتاهی داشت درباره‌ی سنگ‌نبشته‌ی بیستون در کرمانشاه که چندین غلط و اشتباه مهم در آن بود و من به آنها اشاره می‌کنم.

کتیبه بیستون که به لوح روزتای آسیا و ملکه کتیبه‌های شرقی باستان شناخته شده، قدیمی‌ترین متن شناخته شده ادبیات ایرانی و مهمترین اثر تاریخی، ادبی و هنری زمان هخامنشیان است.

...

این کتیبه که به خط میخی و سه زبان فارسی باستان، ایلامی و اکدی یا بابلی نو نگاشته شده 22 متر طول و 7.8 متر عرض دارد. این کتیبه، کتیبه‌ای است که به زبان فارسی باستان که در زمان داریوش اختراع شد، نوشته شده است و ایرانیان تا قبل از آن متون خود را به زبان‌های ایلامی، آرامی و بابلی می‌نوشتند.

نخست آن که «لوح روزتا» ترجمه‌ی اشتباهی برای Rosetta Stone است. معنای پارسی این عبارت می‌شود «سنگ رشید» زیرا این سنگ در روستای «رشید» در شمال مصر کشف شده است اما اروپاییان نام این روستا را Rosetta می‌گویند.

دیگر این که اگر سخن از ادبیات ایرانی باشد اوستا از سنگ‌نبشته‌ی داریوش بسیار کهن‌تر است زیرا زمان زرتشت را دست کم 700 سال پیش از هخامنشیان می‌دانند. اما اگر سخن از ادبیات زبان پارسی باشد این گفته درست است.

سوم آن که «زبان پارسی باستان» را داریوش اختراع نکرده! کدام خجسته‌ای چنین ادعایی می‌کند که داریوش زبان اختراع کرد!! مگر زبان اسپرانتو یا زبان برنامه‌نویسی است که کسی آن را اختراع کرده باشد؟ گفته می‌شود که داریوش خط میخی پارسی کهن را اختراع کرد. تازه شادروان استاد ملک‌الشعرای بهار (در جلد یکم کتاب سبک‌شناسی) نوشته است که خط میخی پارسی کهن بر پایه‌ی خط مادها بوده است. یعنی این خط در دوران داریوش بزرگ شناخته شده بوده است.

در ابتدای کتیبه داریوش، ابتدا به معرفی خود و خاندانش می‌پردازد و می‌گوید: «منم داریوش شاه، پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی، شاه شاهان، من اکنون شاهم در پارس».

داریوش شاه می‌گوید: «پدرم ویشتاسپ بود که پدر ویشتاسپ، آرشام است، پدر آرشام آریارمنه بود، پدر آریارمنه چیش پیش بود، پدر چیش پیش هخامنش بود».

داریوش شاه می‌گوید: «از این روی ما خود را هخامنشی می‌نامیم که ما از دیرباز نژاده بودیم، از دیرباز خاندان ما شاهی بود» و می گوید: «هشت تن از خاندان ما پیش از ما شاه بودند، من نهمین شاه هستم. ما از دو تیره شاه بودیم.»

این جمله هیچ معنایی ندارد: «از این رو ما خود را هخامنشی می‌گوییم که ما از دیرباز نژاده بوده‌ایم»! آخر چه ربطی دارد. در واقع «که» اضافی است و جمله‌ی نخست بند دوم دنباله‌ی جمله‌ی پایانی بند نخست است. یعنی: «پدر چیش پیش هخامنش است. از این روی ما هخامنشی خوانده می‌شویم.»

من نمی‌دانم چرا برخی این قدر بی‌دقت اند و به معنای نوشته‌های خودشان دقت نمی‌کنند.
در پشت سر داریوش، «وینده فره نه» کماندار و «گئوبروه» نیزه‌دار مخصوص پادشاه و دو تن از کسانی که شاه را در قتل گئومات یاری کرده‌اند، ایستاده‌اند.

این اسیران به روایت کتیبه، کسانی هستند که به دروغ خود را شاه نامیده و عبارتند از؛ گئومات مغ، آسینه خوزی، ندیت بئیر بابلی، مرتیه پارسی، فرورتی مادی، چیسمه تخمه اسگرتی، فراد مروزی، هیزاد پارسی و ارخ ارمنی.

گونه‌ی درست نام‌ها به ترتیب چنین اند:
ستون یکم سنگ‌نبشته: گئوماته مغ (بند ۱۱)، آثرینه (Āθrina) خوزی (بند ۱۶)، ندینتو بعل (Nidintu-Bēl، در پارسی کهن: ندینته‌بیره Nadinta-Baira) بابلی (بند ۱۶)
ستون دوم: مَرتیه‌ی (Martiya) پارسی (بند ۳)، فرورتیش (Fravartiš) مادی (بند ۵)، چیثره تَخمه (Ciθrataxma) اسَگرتی (Asagarti)
ستون سوم: فرادَه (Frāda) مروزی (نام مرو در پارسی کهن: مرگوش Marguš بند ۳)، وهیَزاته (Vahyazdāta) پارسی (بند ۵)، ارخه (Arxa) ارمنی در بابل (بند ۱۴)
ستون چهارم بند ۱۸: وینده‌فرنا (Vindafarnā)، گئوبرووه (Gaubruva)

سرچشمه برای نام‌های بالا کتاب زیر است درباره‌ی سنگ‌نبشته‌های هخامنشیان (داریوش بزرگ و خشیارشا و اردشیر و ...) شامل ترانویسی متن‌های پارسی کهن و ترجمه‌ی انگلیسی آنها:

Ancient Persian Lexicon and Texts
Herbert Cushing Tolman
Vanderbilt University, Nashville, 1908

منبع دیگر کتاب زیر است:

Old Persian Grammar, Texts, Lexicon
Ronald Kent, 1953

اثر کنت (از جمله متن کامل سنگ‌نبشته‌ی بیستون به صورت ترانویسی و ترجمه‌ی انگلیسی) را می‌توانید در نشانی زیر در پایگاه اوستا بخوانید:

http://www.avesta.org/op/op.htm

6 نظر:

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی said...

شهربراز عزیز،
در بخش پایانی این نوشتار زیبا از دو کسی که در سنگ نگاره بیستون در پشت سر داریوش ایستاده اند با نامهای وینده فره نه (کماندار) و گئوبرووا (نیزه دار) داریوش بزرگ یاد کردید.
از آنجا که منهم در نوشتاری از ایندو شخص با نامهای اسپه کانه و گئوبرووا یاد کرده ام مایلم که بدانم از چه رو شما وینده فره نه را نام بردید و ماخذ شما چه میباشد. نشانی نوشتار من در مورد سغدیها به آدرس زیر
http://farhangi-sanati.blogspot.com/2011/04/blog-post_19.html

و بن مایه ای که من برای اسپه کانه بکار بستم از فرهنگنامه ایرانیکا به نشانی زیر میباشد.
http://www.iranica.com/articles/aspacana-elamite-asbazana-babylonian-aspasini-greek-aspathines-possibly-already-in-nuzi-assuzzana-a-senior-official-
خوشحال خواهم شد اگر مقایسه ای انجام پذیرد تا در صورت لزوم من نوشتار خود را تصحیح نمایم.

موفق و پیروز باشید.

shahrbaraz said...

دوست گرامی
سپاس از دقت و باریک‌بینی‌تان و مطلب جالب‌تان.

فراموش کرده بودم که نام سرچشمه‌ام برای نام‌ها را در متن نوشتار بیافزایم که الان افزودم.

1- نام ویندَ‌فَرنا به عنوان کماندار و یاور داریوش در سنگ‌نبشته‌ی بیستون آمده است. توجه داشته باشید که حرف سی انگلیسی در آوانویسی صدای چ می‌دهد. بنابراین نام کمانداری که گفته‌اید اسپه‌چَنا (دوستدار اسپ) خوانده می‌شود.
Aspacana = ASPAČANĀ
اما نام اسپه‌چنا در سنگ‌نبشته‌ی نقش رستم (گور داریوش) آمده است و اتفاقا موضوع اشتباه شدن نام ویندفرنا و اسپه‌چنا به عنوان یاور داریوش در کشتن گئوماته در مقاله‌ی استاد شاهپور شهبازی در دانشنامه‌ی ایرانیکا توضیح داده شده است.

2- درباره‌ی معنای نام گئوبرووه در نوشتارتان: به نوشته‌ی یوستی معنای گئوبرووه «گله‌دار یا سرور گله» است.
cattle lord
این نکته هم در همان سرچشمه‌ی بالا آمده است.

پیروز باشید
شهربراز

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی said...

شهربراز عزیز،
با سپاس فراوان از راهنمایی شما. آن بخش را در تارنگار خویش مطابق با نبشته شما به روز نمودم.
موفق و پیروز باشید.

داریوش احمدی said...

دوست گرامی از فرد پژوهشگری چون شما بعید است که به صرف گفته ملک الشعرای بهار در 60 سال پیش نتیجه گرفته اید که خط میخی پارسی باستان بر پایه‌ی خط مادها بوده است. استاد بهار اگرچه ادیبی بزرگ بود اما متخصص پارسی باستان نبوده است تا گفته وی بخواهد در این زمینه فصل الخطاب باشد. از سوی دیگر تاکنون هیچ رد و نشانی، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، از خط فرضی مادها به دست نیامده است که براساس آن بخواهیم نتیجه بگیریم که خط پارسی باستان از خط مادی الگو گرفته است. ضمن آن که بنا به تصریح بند هفتاد کتیبه بیستون (به ویژه نگارش ایلامی آن) این خط را داریوش بزرگ ابداع کرده است (یعنی: فرمان به ابداع آن داده است). پیروز باشید

پارسینامه said...

از زحمات شما در بالا بردن سطح دانایی ما ایرانیان از تاریخ و فرهنگمان تشکر میکنم.

shahrbaraz said...

به داریوش احمدی
درود.

حق با شما است. من نمی‌بایست به گفته‌ی استاد بهار در زمینه‌ی پارسی باستان استناد می‌کردم.

نکته‌ی دیگر این که به نظر من و با توجه به شرایط زمان و برخی نوشته‌ها مانند تاریخ هرودوت، در دوران هخامنشیان زبان مادی و پارسی تفاوت چندانی نداشته‌اند و بیشتر در حد دو لهجه بوده‌اند و هر دو گروه زبان همدیگر را می‌فهمیدند. بنابراین خط مادی و خط پارسی می‌توانسته یکی بوده باشد.

با سپاس
شهربراز