یکشنبه ۲۸/فروردین/۱۳۹۰ - ۱۷/اپریل/۲۰۱۱
هفتهی گذشته یعنی چهارشنبه ۲۴ فروردین (۱۳ اپریل) برنامهی پرگار تلویزیون بی.بی.سی به موضوع انحرافی «اقلیت»ها در ایران پرداخت.
مجری برنامه در سخنان گشایش برنامه چنین میگوید:
عدهیی حقوق اقلیتهای قومی در ایران را مسئله نمیدانند و انگیزه پرداختن به آن و بحث در مورد آن را زیر سوال میبرند. عدهیی دیگر میگویند مسئله اقلیتهای قومی در ایران، گرهیی ناگشوده است و در توان نظام کنونی برای گشودن آن تردید جدی دارند و حساسیت دولتها در مورد اقلیتهای قومی را زیر سوال میبرند. در یک سو، گفته میشود در میان اقوام مختلف در ایران همزیستی مسالمت آمیز وجود دارد و در سوی دیگر، گفته میشود این همزیستی به قیمت پایمال کردن حقوق اولیه اقلیتهای قومی و محروم نگه داشتن بخشهای وسیعی از ایران بوده است. حقیقت کجاست؟ در این یا آن سوی این مجادله، یا جایی میانه این دو؟ آیا الگوی تازه برای تنظیم مناسبات گروههای قومی، در چارچوب ایران واحد، یک نیاز واقعی و مبرم است یا صحبت از الگویی تازه برای حل مسئله قومی، به تضعیف پیوندهای ملی میانجامد؟ الگویی که اینجا و آنجا تحت نام فدرالیسم پیشنهاد میشود، تا چه حد با ویژگیهای جامعه ایران سازگار است؟
به نظر من اساسا بحث «اقلیت» و «اکثریت» قومی در ایران اشتباه است زیرا ساختار حکومتی و دولتی و نیز ساختار ملی و جمعیتی ایران ساختاری در هم تنیده و مرکب از همهی قومهای ساکن ایران است. یعنی هم در طبقهی حاکم از همهی قومها و استانهای کشور حضور دارند و هم تبعیض و نابرابری در تمام استانهای ایران وجود دارد. این طور نیست که هر گروه قومی تنها در یک منطقه زندگی کند و با قومهای دیگر هیچ گونه اختلاط و ارتباطی نداشته باشد.
حتا بر خلاف دروغهای بزرگ و شاخدار پانترکان دربارهی «محرومیت» آذربایجان، وضع اقتصادی این استان جزو بهترین منطقههای ایران است. یا در خراسان و سمنان و تهران فقر و بیکاری و سختی کمتر و سبکتر از جاهای دیگر مملکت نیست. در همین تهران که به خیال برخی بزرگترین مرکز «فارس»ها است خانوادههایی هستند که مانند دیگر ایرانیان دچار فقر و تنگدستی و بیکاری اند اما به خاطر عزت نفس و نجابت و آزادگی سخنی نمیگویند.
در گفتار روزمرهی مردم و نیز در تاریخ گذشته و معاصر ما مفهوم «اقلیت» قومی (دست کم به عنوان اهرم فشار و موضوع تبعیض) دیده نمیشود و تنها در یکی دو دههی اخیر است که با تحریک دولتهای بیگانه و بر پایهی نقشهی برنارد لوییس انگلیسی برای تجزیهی ایران این بحث دارد مطرح میشود.
از سوی دیگر «فدرالیسم» که امروزه هم تجزیهطلبان در پشت آن پنهان میشوند و هم گروهی که شناخت کافی از تاریخ و جغرافی ایران ندارند آن را مطرح میکنند نظام و الگوی یکسان و روشنی نیست و در هر کشوری شکل خودش را دارد. کسانی که فدرالیسم را مطرح میکنند چه ساختار و تقسیمبندی را در نظر دارند؟ آیا فدرالیسم به شیوهی امریکا مورد نظر است یا روسیه یا آلمان یا بریتانیا؟ نحوهی همکاری استانها یا ایالتها چه گونه باید باشد؟ نحوهی جابجایی مردم بین ایالتها چه گونه خواهد بود؟ میبینیم که هم از جنبهی نظری و هم از جنبهی عملی موضوع فدرالیسم برای ایران بسیار خام است و کسانی که آن را مطرح میکنند اصلا به تمامی به آن نیندیشیدهاند و بیشتر به عنوان بهانهای برای تجزیه است تا روشی برای حل مشکلی.
در ضمن چه تضمینی وجود دارد که فدرالیسم مورد نظر اینان پس از پیادهسازی پاسخگوی نیازهای ما باشد؟ آیا صرف پیادهسازی فدرالیسم گرهگشای تمام مشکلهای امروزی است؟ آیا در همهی کشورهای فدرال عدالت و برابری پیاده شده است؟
پیروز مجتهدزاده، یکی از مهمانان این برنامه، هم به درستی اشاره میکند که بحث اکثریت و اقلیت در ایران درست نیست زیرا تعریفهای استاندارد و مشخصی ندارند و هر کسی خودش را یا اکثریت یا اقلیت میداند و بهتر است به طرف عدالت برای همهی ایرانیان برویم. هم چنین میگوید که در کردستان و بلوچستان و آذربایجان اعتراض میشود اما تقاضای سیاسی روشن و مستندی وجود ندارد. دربارهی فدرالیسم هم مجتهدزاده مثال درستی میزند و میگوید روسیه هم فدراسیون است اما هیچ شباهتی به فدرالیسم بریتانیا ندارد.
اما مهمان دیگر یعنی هاشم احمدزاده سخنان جالبی میگوید:
- از هشتاد سال پیش که دولت-ملت مدرن در ایران تعریف شده اکثریتی تعریف شده که فارسیزه شده و دیگران را اقلیت خوانده است. اساسا نامگذاری اقلیت بر آنها برای انکار حقوقشان بوده است.
- مردمانی در این کشور زندگی میکنند که دارای ویژگیهای ملی متفاوت اند!
اگر منظور از هشتاد سال پیش دوران مشروطه است که مشروطه سال ۱۹۰۶ بود و الان ۱۰۵ سال از آن میگذرد. اگر هم زمان رضاشاه منظور است که از سال ۱۳۰۳ نزدیک نود سال میگذرد. در ضمن، در قانون اساسی نظام پیشین - که قانون اساسی مشروطه بود - و نظام امروزی ایران سخنی از اکثریت و اقلیت قومی نیست. در قانون اساسی مشروطه چنین آمده است:
اصل هشتم: اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهد بود.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم تنها موردی که از اصطلاح «اقلیت» استفاده شده است دربارهی دین است که چنین گفته شده:
اصل سیزدهم: ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند.
اصل نوزدهم: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
میبینیم که ایشان سخن مستندی نمیگوید. سخن دیگر ایشان یعنی همان جمله و اصطلاح رفیق استالین و حزب توده که ایران را «کشور کثیرالمله» میگفتند. حال آن که در ایران تنها ملت ایران زندگی میکند. آیا سویس هم کشور کثیرالمله است؟ چون در آن مردمانی به زبانهای آلمانی و فرانسه و ایتالیایی سخن میگویند. آیا کانادا هم کشور کثیرالمله است چون در آن دو زبان انگلیسی و فرانسه رایج است؟ آیا امریکا هم کشور کثیرالمله است چون تعداد اسپانیایی زبانهای آن بسیار زیاد است.
سخن جالب دیگر این مهمان به خود واژهی «قوم» برمیگردد:
- قوم در فرهنگ دهخدا و معین تنها به معنای قوم و خویش است. من اطلاق اصطلاح قوم برای گروهی از مردم که دارای زبان و فرهنگ جدا باشند را درست نمیدانم. در نبود اصطلاح جاافتادهی فارسی باید از اصطلاح «اتنیسیته» استفاده کنیم.
- مجری: معادل فارسی این اصطلاح چیست؟
- احمدزاده: معادل فارسی را از دوستان فارس بپرسید!
من نمیدانم چرا در بحث اجتماعی فرهنگ دهخدا تنها مرجع میشود؟ آیا در برنامههای انگلیسی هم مرجع تعریف اصطلاحهای فنی تنها فرهنگ اکسفورد است؟
اگر کسی میخواهد در بحثی در رسانهای شرکت کند که برنامههایش به زبان رسمی و مشترک ایرانیان یعنی زبان پارسی است و گویا زمینهی فعالیت خودش هم هست برابر پارسی اصطلاح تخصصی را نمیداند. انگار کسی در تلویزیون انگلیسی زبان در بحثی دربارهی اقتصاد شرکت کند و بگوید من نمیدانم «بازار بورس» به زبان انگلیسی چه میشود و انگلیسیش را برود از انگلیسی زبانها بپرسید! بد نبود دست کم برابر اتنیسیته را در زبان کُردی میگفت.
از این گذشته، دربارهی کاربرد «قوم» ایشان خود را به بیخبری زده و تمام آثار ادبیات پارسی و زبان گفتار روزمره را نادیده گرفته و تنها در این مورد به فرهنگ دهخدا اشاره میکند که در آن قوم به معنای خویش است. آیا ایشان در گفتار روزمره «مثل قوم مغول بودند» یا «مثل قوم یاجوج ماجوج بودند» و مانند آن را نشنیده است؟
احمدزاده دربارهی مطرح نشدن تقاضاهای گروههای مختلف قومی میگوید
این که بگوییم در ایران تقاضا نبوده چیز درستی نگفتهایم. در مورد برخی از گروهها خیلی تقاضا بوده و خیلی نوشتار بوده اما یکی از نشانههای این گفتمان گاهاً شوونیستی در ایران این بوده که آنچه را که به فارسی نوشته نشده دوستان روشنفکر فارسزبان ما اصلا نمیخوانند. .. حزب دموکرات کردستان ایران انبوهی نوشتار طی سالهای فعالیت زیرزمینی و مسلحانه و آشتیخواهانه و چه و چه داشته است.
طبیعی است که وقتی شما در ایران زندگی میکنید و زبان رسمی کشور پارسی است اگر میخواهید دیگران سخنتان را بشنوند باید به زبان مشترک سخن بگویید. اگر شما گرسنه باشید و به وسط خیابانهای لندن بروید و با صدای بلند به زبانی غیر از انگلیسی بگویید «من گرسنهام. ناهار میخواهم». خب معلوم است که کسی جوابتان را نمیدهد و نمیفهمد شما چه میخواهید. اگر در لندن میخواهید غذا بخورید باید به زبان انگلیسی خواستهی خود را بگویید. آیا وی حاضر است در لندن هم خطاب به دیگران به زبان کردی سخن بگوید و انتظار داشته باشد که حرفش را بفهمند؟ آیا آن وقت باید از «شوونیسم انگلیسیزبانان» سخن گفت؟ یا داشتن چنین انتظاری تنها برای زبان پارسی است؟
دیگر آن که وقتی حزب دموکرات فعالیت «زیرزمینی» و «مسلحانه» داشته است چه گونه ایشان انتظار دارد که «دوستان فارسزبان» و دیگران «نوشتارهای» آنان را خوانده باشند؟
مجتهدزاده در جایی پیشنهاد میکند که میتوان از اینترنت استفاده کرد و لزومی نیست به دادههای دولت مرکزی وابسته باشیم. باید خیلی دقت کرد که چه کسانی از اینترنت استفاده میکنند و چه دادههایی از اینترنت فراهم میشود. برای نمونه اگر پنجاه وبلاگ یا سایت بنویسند ایران در قارهی آفریقا واقع شده است آیا میتوان به این سایتها اعتماد کرد؟ آیا برای نمونه کسی میتواند در ایران برای خودش آمار و سرشماری جمعیتی کند و بگوید فلان استان مساحتش این قدر است و تعداد ساکنانش این قدر؟
وقتی مهمان برنامه از احمدزاده میپرسد که تعریفتان از ملت چیست، در پاسخ میگوید
تعریفهای زیادی برای «ملت» شده است و اگر بخواهیم وارد بحثهای اسکولاستیک بشویم و به آنها بپردازیم در این برنامه وقت نمیشود. اما ملت لزوماً در تعریف با دولت یا توامان با دولت نیست. یعنی ملتهایی هستند که میتوانند دولت نداشته باشند. میدانید که در سازمان ملل شعبهای هست به نام ملل بدون دولت!
یعنی ایشان توانایی این را ندارد که تعریف سادهای از مفهوم کلیدی و پایهای را که از آن طرفداری میکند به دست بدهد.
نکتهی مهمتر این که در سازمان ملل شعبه یا بخشی به نام «ملل بدون ملت» یا به گفتهی ایشان Stateless Nations نداریم. سازمانی هست به نام سازمان ملتها و مردمان بدون نماینده (Unpresented Nations and People's Organization) که دو حرف نخست آن یو.ان است و سبب سوءاستفاده و بدفهمی گروهی شده است. این سازمان هیچ ربطی به سازمان ملل متحد ندارد.
احمدزاده پا را فراتر گذاشته و مانند همراهان پانترک خود میگوید
جمهوری آذربایجان به عنوان یک ملت شناخته میشود اما گروه دیگری مانند آنان با همان زبان و تاریخ و فرهنگ در آذربایجان ایران را میگویند قوم!
نخست آن که زبان رسمی و ادبی و اداری آران و قفقاز تا پیش از جدا شدن از ایران در جنگهای ایران و روس و عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای مانند دیگر بخشهای ایرانی زبان پارسی بود. زبان ترکی تنها پس از سلطهی روسها به زبان رسمی آن منطقه تبدیل شد.
وهرز هنری هم به او یادآور میشود که جمهوری «آذربایجان» و ترکمنستان تا زمان قاجار از آن ایران بودند و بعد روسیه آنها را جدا کرد. وگرنه در چه زمان آنها «ملت» مستقلی بودهاند. که در اینجا احمدزاده به حاشیه میرود.
احمدزاده با تحریف تاریخ میگوید:
با فروپاشی قاجار دوران امپراتوری ایران تمام شد و وارد دوران ملت-دولت شدیم.
شاید دولت-ملت در اروپا تازه تعریف شده باشد اما مفهوم ایران به عنوان یک دولت-ملت از زمانهای گذشته یعنی دست کم از زمان اشکانیان وجود داشته است (ن.ک. مینه (ایده)ی ایران) و حتا دولت صفویان نیز بر پایهی همین مفهوم تشکیل شد و شاید بتوان گفت یکی از علتهای رسمی کردن مذهب شیعه به دست شاه اسماعیل در ایران افزودن مولفهی مذهب مشترک و متفاوت از همسایگان بود.
دولت قاجار «فروپاشی» نداشت بلکه در مجلس حکومت قاجار منحل اعلام شد و رضا شاه مسئول دولت جدید شد و اتفاقا تا زمان محمدرضا شاه هم در زبانهای اروپایی هنوز از اصطلاح امپراتوری ایران (Persian Empire) استفاده میشد و برای نمونه فرح پهلوی را Persian Empress میگفتند.
از همه جالبتر آن که احمدزاده راه حل هم ارائه میکند:
شما میتوانید یک ایران داشته باشید که از اتحاد داوطلبانهی مردمان این سرزمین با ویژگیهای ملی و فرهنگی خودشان تشکیل شده باشد. در این صورت هویت ایران به عنوان یک ملت بزرگتر میتواند خیلی محفوظتر باشد.
خب عزیز من! استاد محترم و اندیشمند! ما که همین الان در همین وضعیت هستیم و همهی قومهای درون ایران به صورت داوطلبانه با ویژگیهای قومی و فرهنگی خودشان هزاران سال است که در کنار هم به عنوان یک ملت بزرگتر در حال زندگی هستند؟ چه دردی است که بخواهیم اینها را با بهانههای واهی از هم بدریم بعد با سوزن خیالی شما سعی کنیم دوباره آنها را به هم بدوزیم؟!
بهتر است به دنبال راهی برای برطرف کردن مشکلهای واقعی مانند بیکاری و فقر و گسترش عدالت و برابری و ... باشیم تا این که بخواهیم ایران را (به خیال خود) نخست تکه تکه کنیم بعد به دنبال ساختاری برای «اتحاد داوطلبانه»ی گروههایی باشیم که تا پیش از آن خواستهایم بینشان کینه و اختلاف و جدایی بیاندازیم و بحث «اکثریت» و «اقلیت» را مطرح کنیم و بگوییم شما با هم فرق دارید.
4 نظر:
درود برشما
عجبا که این تجزیه طلبان از رو نمی روند
عالی بود
منم اون برنامه رو دیدم چقدر تحلیلهای بچه گانه ای داشتند
بهانه های واهی؟ برای من تعجب برانگیز است که چطور با این مساله به این راحتی برخورد می کنید و حتی احساس می کنید نباید مطرح شود. آری شاید برای شما که هرگز زبان مادریتان ممنوع نشده و اتفاقا از همه طرف مورد حمایت بوده است این چیزها اصلا مساله ای نباشد. وقتی کسی به خاطر اینکه می خواهید حقوق فرهنگی و زبانی و حتی احیانا انسانیتان محقق شود به شما برچسب پان نمی چسباند و یا شما را به خاطر آنچه هستید مورد تمسخر و تحقیر قرار نمی دهد، وقتی خر یا سوسمار خور یا سگ یا بی غیرت خوانده نمی شوید وقتی نگاه ها به زندگیتان و اعمالتان مثل نگاه به عبدالمالک ریگی نیست وقتی به خاطر سخن گفتن به زبان مادریتان در مدرسه جریمه نمی شوید وقتی نیاز ندارید اثبات کنید که نژادتان و زبانتان چیزی نیست که به زور می خواهند به شما بقبولانند وقتی حق نوشتن به رسم الخطی که با آن بهتر می توانید بنگارید ممنوع نیست وقتی به راحتی می توانید هر نامی را در گستره زبانیتان برای فرزندتان برگزینید و کسی نگوید نام بیگانه ممنوع و وقتی نژادتان و زبانتان در سرزمینتان بیگانه تلقی نمی شود این دردها برایتان قابل درک نخواهد بود و از پرداختن به آن احتراز خواهید نمود مگر اینکه به "هموطن" بودن صاحبان این دردها ایمان داشته باشید!آنکه می خواهد این کشور را از هم بدرد، کسیست که دردهای ساکنان این سرزمین را بی اهمیت تلقی می کند.
به م.م.م.:
در کجای ایران زبان مادری کسی ممنوع شده است؟ میشود مدرک قانونی نشان دهید که زبانی ممنوع شده است؟ آیا همهی ایرانیان در گزیدن نام برای فرزندان خود آزاد اند؟ چرا واقعیتهای ایران را تحریف میکنید؟ عبداالمالک ریگی هم تروریست بود.
کسانی برچسب پانتُرک و پانکُرد میخورند که - همان طور که از این نامها برمیآید - میخواهند بخشهایی از ایران را جدا کنند و به دیگر کشورها بچسبانند.
کسی دردهای ساکنان این سرزمین را بیاهمیت تلقی نمیکند بلکه همان طور که نوشتهام سخن من بر سر این است که کسانی واقعیتهای مملکت ایران را تحریف میکنند و اتفاقا دردهای دیگر ایرانیان را نادیده میگیرند و میگویند فقط در برخی نقطهها این محدودیتها و محرومیتها هست و این دروغ است. باید بکوشیم عدالت برای همهی ایرانیان برقرار شود و راه حل این مشکل پاک کردن آن یعنی تجزیهطلبی نیست.
شهربراز
Post a Comment