آدینه ۱/آبان/۱۳۸۸ - ۲۳/اکتبر/۲۰۰۹
بارون سیلوستر دو ساسی (Baron Silvestre de Sacy) که نام کوچکش آنتوان ایزاک (Antoine Isaac) بود یکی از برجستهترین خاورشناسان فرانسوی است. وی در سال ۱۷۵۸ م./۱۱۳۷ خ. (دوران کریم خان زند) در شهر پاریس زاده شد. پدرش آبراهام سیلوستر کارمند ثبت بود و زمانی که آنتوان هفت ساله بود درگذشت. مادر آنتوان کار تعلیم او را بر عهده گرفت. بارون دو ساسی در سی سالگی زبانهای سامی (عربی و عبری و ...) را به خوبی میدانست و خاورشناس مشهوری شد. سپس به مطالعهی زبان پهلوی و بررسی سنگنبشتهی شاهان ساسانی پرداخت. در سال ۱۷۹۵ م. استاد کرسی زبان عربی در دانشگاه پاریس شد و در سال ۱۸۰۶ م. استادی زبان پارسی را نیز برعهده گرفت. وی در سال ۱۸۳۸ م./۱۲۱۷ خ. (اوایل دوران ناصرالدین شاه قاجار) در سن هشتاد سالگی درگذشت.
بارون آنتوان ایزاک سیلوستر دو ساسی
از آثار وی میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
- یادداشتهایی دربارهی تاریخ عرب پیش از محمد (Mémoires sur l’histoire des Arabes avant Mahomet)
- جُنگ خودآموز زبان عربی یا گزیدههایی از نویسندگان گوناگون عرب (Chrestomathie arabe, ou extraits de divers écrivains arabes )
- دستور زبان عربی (Grammaire arabe) در دو جلد
- یادداشتهایی دربارهی عتیقههای گوناگون از ایران (Mémoires sur diverses antiquites de la Perse)
- یادداشتهایی دربارهی یادمانهای تاریخی کرمانشاه یا بیستون (Mémoire sur les monuments de Kirmanshah ou Bisutun)
یکی دیگر از آثار او تصحیح «پندنامهی عطار نیشابوری» است که در سال ۱۸۱۹ م./۱۱۹۸ خ. (زمان فتح علی شاه قاجار) در شهر پاریس منتشر شد. در زیر برای نشان دادن توانایی او در نگارش نثر مسجع در دو زبان عربی و پارسی و سرودن شعر پارسی بخشهایی از پیشگفتار وی بر پندنامهی عطار را میآورم:
الحمد لله الاحد الصمد، الجلیل الحمید العزیز المجید الحکیم القدیر السمیع البصیر الجبار القهار الکریم الرحیم. المقدس فی ذاته، المنزه عن سمات النقص فی صفاته، مبدع المخلوقات و محدث المصنوعات، الذی لم تخرج شیء من القوه الی الفعل الا بقدرته، و لایهبط هباء من اعلی العالم الوجود الی اسفل هاویة العدم الا بارادته. عالم الشهادة و الغیب، مالک الیوم الذی لیس فیه شک و لاریب، الخالق الذی زیّن حدائق الافلاک بازهار النجوم و انوار الکواکب الثوابت السیار، و نوّر افلاک الحدائق بنجوم الازهار و کواکب الانوار من الریاحین و الاشجار. ....
اما بعد، چنین میگوید ضعیفترین بندگان رحمن و کمترین خدمتکاران مستعان، فقیر حقیر و مسکین بیتمکین، مطمورهنشین نادانی و ناتوانی، بارون سیلوستر دو ساسی، مرید طریق حقشناسی، که از خزینهء الطاف خفیه التماس راهنمایی میکند، و با خضوع هرچه تمامتر اعتراف میورزد که کشتی جد و جهد خویش را از امواج دریای خطایا و اهوال گرداب گناه نه رجاء ساحل سلامت است و نه امید پناه، مگر به ریاح لطف نامتناهی خدای آمرزگار، و باد عنایت ربانی خداوند پروردگار. که آن بندهء کمینه در زمان جوانی و عنفوان زندگانی از اکتساب نعمتهای بیبقای این زمان ناامان و از التذاذ به لذات ناثبات این جهان سرابنشان اعراض تمام و اجتناب مالاکلام نموده است. و در حاصل کردن اموال بیزوال دانش جانپرور و به دست آوردن رغائب خزائن و غرائب دفائن ادب و هنر جهد کامل و سعی شامل فرموده و چون بیشتر همت آن ضعیف بر تعلّم لغت عرب و تلقّن زبان عجم مصروف شده، روز و شب در مطالعت کتب عربیه میکوشید و در تصفح نامههای فارسیه روزگار میگذرانیده و با وجود آن که بر مجموعات بسیار و رسالات بیشمار اطلاع یافته است و در فنون متفرقه و تصانیف متنوعه خوض کرده، به قبضهء معرفت این کمینه هیچ کتابی نرسیده و در تصرف ضمیر پرتقصیر این خاطر خسته هیچ رسالتی نیامده که در او چنین وصایای عزیز و چندین پندهای منفعتآمیز موضوع شده باشد که در پندنامهء شیخ فریدالدین عطار...
حال چنین دست داد که: مصراع «پلنگان رها کرده خوی پلنگی»، این ضعیف بشتافت که تا پیش از نزول قضای آسمانی و غروب آفتاب زندگانی، که مثنوی:
عمر برف است و آفتاب تموز / اندکی ماند و خواجه غره هنوز
آنچه مقصود او بود به کار آورد و از عهدهء عهد که میداشت بیرون آید که حکما گفتهاند «الوعد علی الحر دِین». پس میباید دانست که در پندنامهء شیخ فریدالدین عطار به مرور ایام و اللیالی و گردش فلک شعبدهباز لاابالی فساد چنان از زیاده و نقصان افتاده است که در بعضی از نسخ بیتی چند نوشته شده که در نسخههای دیگر موجود نباشد....
«والله اعلم و هو یحکم بینهم فیما کانوا فیه یختلفون». و اگر معاذالله سهوی افتاد امید است از کرم خوانندگان و شنوندگان که این بنده را معذور خواهند داشت که «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» و تمام شد طبع این پندنامه در ایام پادشاه جهانپناه، سایهء کردگار و پرتو لطف پروردگار، عالینژاد، فرخ نهاد، مُطاع عالَم، اکرم اولاد آدم، جهاندار نیک نام، تاجدار سعادت فرجام، خردمند عدل گستر، و دانشمند دین پرور، رود علم و طود حلم، فریدون شوکت، و سلیمان حکمت، سالک مسالک کرم و عطا، مالک ممالک عزّ و علا، مکرم درگاه ملیک صمد، مورد مراحم دادار احد، موسس اساس انصاف و داد، ممهد قواعد صلاح و سداد، سلطان همایون و سرافراز، و خاقان فرانسانواز، مصطفای خداوند گردون، مفخر دودمان بوربون، لوییس هشتدهم که تخت او باد بر سر چرخ نهم!
بناز ای فرانسا به دورش چنان ----------- که ایران به دوران نوشیروان
جهانبان دین پرور دادگر -------------- نیامد چو لوییس والاگهر
سر سرفرازان و تاج مهان ------------ سُرور فرانسا و فرّ جهان
گر از فتنه آید کسی در پناه --------- نیابد جز این کشور آرامگاه
ندیدم چنین گنج و مُلک و سریر --------- که وقف است بر طفل و برنا و پیر
.......
کس این رسم و ترتیب و آیین ندید --------- فریدون ابا این شکوه این ندید
..........
چندین سخن بس و در اطناب کلام هیچ فایده نیست که حکما گفتهاند: «ایاک و فضول الکلام، فانها یظهر من عیوبک ما بطن، و تحرک من عدوک ما سکن». پس بدین بیت حافظ اکتفا میکنیم، بیت:
ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی ------------- تا ببوسم همچو گردون خاک ایوان شما
0 نظر:
Post a Comment