Tuesday, September 29, 2009

دیوان نظامی گنجوی

سه‌شنبه ۷/مهر/۱۳۸۸ - ۲۹/سپتامبر/۲۰۰۹


روزی به مبارکی و شادی ----------- بودم به نشاط کی‌قبادی
ابروی هلالی‌ام گشاده ----------- دیوان نظامی‌ام نهاده

این بیت را نظامی در آغاز «سبب نظم کتاب» در داستان لیلی و مجنون آورده آنجا که دارد شرح می‌دهد چه گونه شد که داستان لیلی و مجنون را به درخواست اخستان شاه شروان سرود. شاید از این بیت بتوان استدلال کرد که نظامی ابروهای هلالی داشته و البته این که دیوان شعرهایش را در زمان خود گردآوری کرده بوده است. از آنجا که پیش از «لیلی و مجنون»، نظامی دو کتاب دیگر یعنی «مخزن الاسرار» و «خسرو و شیرین» را سروده که نمی‌توان به آنها نام «دیوان» را داد به گمان من این بیت اشاره به دیوان جداگانه‌ای از غزل و قصیده می‌کند. اما عده‌ی کمی با این دیوان آشنا هستند و چاپ آن هم بسیار اندک بوده است. این دیوان به کوشش زنده‌یاد استاد سعید نفیسی در ایران منتشر شده است:


نام کتاب: دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی
به کوشش: استاد سعید نفیسی
سال انتشار: ۱۳۳۷ خ. / ۱۹۵۸ م. چاپ پنجم ۱۳۶۲ خ. / ۱۹۸۳ م.
ناشر: انتشارات فروغی
صفحه: ۳۹۵

از این ۳۹۵ صفحه، بخش کلان و عمده‌ی آن یعنی ۲۱۰ صفحه به احوال و آثار نظامی می‌پردازد. این قسمت از دو بخش تشکیل شده است. در بخش نخست سعید نفیسی درباره‌ی نام و نسب، زادگاه، زن و فرزند، بازماندگان، اخلاق و افکار، عصر زندگی، طول عمر، مرگ و آرامگاه نظامی بر پایه‌ی نوشته‌های خود نظامی و نیز دیگران سخن می‌گوید. بخش دوم به آثار نظامی می‌پردازد و درباره‌ی تاریخ سروده شدن و شرایط و مشخصات هر یک از مثنوی‌های نظامی بحث می‌کند. هم چنین به پیروان سبک نظامی و شرح‌هایی که بر آثارش نوشته شده می‌پردازد. تعداد شاعران سرشناسی که یک یا چند مثنوی نظامی را تقلید کرده‌اند آن چنان زیاد است که به گفته‌ی نفیسی خود کتابی جداگانه می‌طلبد و در این کتاب تنها نام ۸۰ نفر آنان آورده شده است.

خود دیوان نظامی ۱۴۰ صفحه است که شامل بخش‌های زیر است:
- ۱۷ قصیده (۶۰۳ بیت)
- ۱۹۹ غزل ۱۲۰۴ بیت
- چند قطعه و بیت پراکنده ۵۵ بیت
- ۶۸ رباعی (ترانه)

در زیر، به قول قدیمی‌ها، چند شعر «تیمناً و تبرکاً» آورده می‌شود.
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر ------ آذر به دلم بر زد، برزد به دلم آذر
بستد دل و دین از من، از من دل و دین بستد --------- کافر نکند چندین، چندین نکند کافر
دو رخ چو قمر دارد دارد چو قمر دو رخ --------- عنبر ز قمر رسته، رسته ز قمر عنبر
چوگان سر زلفش زلفش ز سر چوگان ------------ چنبر همه در جوشن، جوشن همه در چنبر
هرگز به صفت چون او، چون او به صفت هرگز ---------- آزر نکند نقشی، نقشی نکند آزر
چشمش ببرد دلها، دلها ببرد چشمش ----------- باور نکند خلق آن، خلق آن نکند باور
حیران شده و عاجز، عاجز شده و حیران ------ بتگر ز رخش چون بت، چون بت ز رخش بتگر
عاشق شده‌ام بر وی، بر وی شده‌ام عاشق ------------ یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر
نالم ز رخش دایم، دایم ز رخش نالم ----------- داور ندهم دادم، دادم ندهد داور
گریان من و او خندان، خندان من و او گریان ------- لاغر من و او فربه، فربه من و او لاغر
مسته صنما چندین، چندین صنما مسته ---------- می خور به طرب با من، با من به طرب می خور
منت به سرم بر نه، بر نه به سرم منت --------- ساغر به کفم بر نه، بر نه به کفم ساغر
ازرق شده بین گردون، گردن شده ازرق بین -------- اخضر شده بین هامون، هامون شده بین اخضر
بستان به فلک ماند، ماند به فلک بستان ------------ عبهر چو قمر بر وی، بر وی چو قمر عبهر
گلبن به سرش دارد دارد به سرش گلبن ----------- بر سر زوشی معجر، معجر زوشی بر سر
سوسن به طرب برزد، برزد به طرب سوسن -------- زیور ز خط گل گل، گل گل ز خط زیور
ژاله همه شب بارد بارد همه شب ژاله --------- بی مر به جهان لولو، لولو به جهان بی مر
بلبل به فغان آمد آمد به فغان بلبل ------ از بر شده بین ناله‌اش، ناله‌اش شده بین از بر
رفته به سفر یارم، یارم به سفر رفته ------------ ایدر چه کنم تنها؟ تنها چه کنم ایدر؟

غزل
جوانی بر سر کوچ است دریاب این جوانی را ------ که شهری باز کی بیند غریب کاروانی را؟
خمیده پشت از آن گشتند پیران جهان دیده ------- که اندر خاک می‌جویند دوران جوانی را
ز نقد و نسیه‌ی عالم همین عمر است سرمایه ------- حقش بگذار در طاعت، بیاموزش معانی را
چو می‌دانی که باید رفت از این هشیاردل‌تر شو ---- نباید برد چون مستان به غفلت زندگانی را
به هرزه می‌دهی بر باد عمر نازنین کز وی ---------- به حاصل می‌توان کردن حیات جاودانی را
به زر نخریده‌ای جان را، از آن قدرش نمی‌دانی ---------- که هندو قدر نشناسد متاع رایگانی را
اگر تو شادمان باشی، چه معزولی رسد غم را؟ ------ وگر خود را کشی در غم، چه نقصان شادمانی را؟
نظامی گر دلی داری نوای عاشقی برکش ------------- سماع ارغنونی را، شراب ارغوانی را

غزلی دیگر
مرا ز درد تو خوشتر دوا نمی‌آید ------------ ترا به خاطر من خود حیا نمی‌آید
همه جهان ز تو در عافیت، گناهم چیست؟ -------- که از تو بر سر من جز بلا نمی‌آید
تو از وفا و هم از صبر سخت محرومی ---------- مرا چه صبر؟ که ترک وفا نمی‌آید
همه خطا ز من آید، در این سخن سحری است --------- جز آن که از تو به معنا خطا نمی‌آید
مرا غلط مکن ار تو ز شهر ارانی ------------- نظامی ای صنم از روستا نمی‌آید!

برخی غزل‌های نظامی را حافظ و مولانا و دیگران استقبال کرده‌اند. مانند مطلع‌های زیر:

- آبادترین خانه که در کوی نیاز است --------- شور دل محمود و سر زلف ایاز است
- دوش می‌گویند پیری در خرابات آمده است --------- آب چشمش با صراحی در مناجات آمده است
- ره میخانه و مسجد کدام است؟ ------------ که هر دو بر من مسکین حرام است
- بنمای رخ که دیدن گلزارم آرزوست ----------- در من نگر که نرگس خونخوارم آرزوست
- گفتم مگر دلدار من با من وفاداری کند ---- کی بود کس را این گمان کاو این جفاکاری کند
- عمری ز جهان قسمت ما بیخبری بود ----------- وین آرزوی عشق توام خیره‌سری بود

1 نظر:

Anonymous said...

با سپاس فراوان
در رابطه با غزلهای نظامی جای دیگر نیز در خسرو و شیرین به آن اشاره میکند:

غزلهای نظامی را غزالان
زده بر زخمهای چنگ نالان

در سایت گنجور میتوانید این بیت را پیدا کنید.

همچنین چندین رباعی از نظامی گنجوی در کتاب نزهت المجالس نیز آمده است


پیروز باشید
علی دوستزاده