سهشنبه ۲۷/خرداد/۱۳۸۸ - ۱۶/جون/۲۰۰۹
یکی از مشکلهای ما در برخورد با نسخههای دستنویس کتابهای قدیمی گاهی بیسوادی نسخهنویسان و گاه دستبرد و ابراز فضل آنان است. یعنی در سدههای پیش که هنوز صنعت چاپ رایج نبوده، وقتی که نسخهنویسی داشته کتابی را رونویس میکرده هرجا که به واژه یا عبارتی برخورده که برایش ناشناس بوده به جای آن که همان طوری آن را رونویسی یا در عمل نقاشی کند کوشیده به خیال خود آن مشکل را حل کند. به خاطر همین است که امروزه کارشناسان ما باید با صرف سالها عمر و زحمت فراوان و مقایسهی نسخههای دستنویس متعلق به سدههای گوناگون تلاش کنند نسخهای نزدیک به اثر اصلی به دست بیاورند. معروفترین این گونه کارها شاید تلاش سی سالهی دکتر جلال خالقی مطلق برای ویرایش شاهنامه باشد.
استاد محمدتقی بهار در کتاب سبکشناسی دو نمونه از دستبرد نسخهنویسان را در کتاب تاریخ بلعمی (ترجمهی پارسی تاریخ طبری) و دانشامهی علایی (نوشتهی بوعلی سینا) آورده که من در اینجا گوشههایی از این دستبرد و تحریف را (با افزودن نشانهای سجاوندی) میآورم:
- تاریخ طبری
نسخهی قدیم:
این تاریخ نامهء بزرگست گردآوردهء ابی جعفر محمد بن جریر یزید الطبری - رحمة الله علیه - که ملک خراسان، ابوصالح منصور بن نوح، فرمان داد دستور خویش را، ابوعلی محمد بن محمد بن البلعمی، را که این تاریخ نامه را - که از آن پسر جریر است - پارسی گردان هرچه نیکوتر چنانکه اندر وی نقصانی نیفتد.
پس گوید: چون اندر وی نگاه کردم بدیدم، اندر وی علمهای بسیار و حجتها و آیتهای قرآن و شعرهای نیکو، و اندر وی فایدها دیدم بسیار. پس رنج بردم و جهد و ستم بر خویشتن نهادم و این را پارسی گردانیدم به نیروی ایزد عزّ و جلّ.
همان طور که میبینید بسیار شیوا و رسا است و همه جا از جمعهای پارسی استفاده شده مانند علمها، آیتها، فایدهها و ... حال نگاهی بیاندازید به نسخهی تازهتر که انگار نسخهنویس از خود کتابی تازه نوشته!
- نسخهی تازه:
این تاریخیست معتبر که ابوجعفر محمد بن جریر یزید طبری فراهم نمود و ابوصالح منصور بن نوح ابومحمد بن محمد بلعمی، وزیر خود، را فرمان داد که در زبان پارسی بکمال سلامت ترجمه سازد بنوعی که در اصل مطالب نقصانی راه نیابد.
میگوید: که چون در وی نگاه کردم و غور نمودم، علمها دیدم و فواید بسیار، چنانچه رنجها بردم و محنتها کشیدم و به نیروی ایزد عزّ و جلّ آن را در پیکر پارسی درآوردم به توفیق الله تعالی.
- دانشنامهی علایی:
نمونهی بعد کتاب دانشنامهی علایی است که بوعلی سینا به خواهش علاءالدولهی دیلمی به زبان پارسی نوشت که در آن بسیار واژههای نو ساخته است. ابتدا گوشهای از نثر بوعلی:
-نسخهی قدیم:
فرمود تا کتابی تصنیف کنم بپارسی دری که اندر وی اصلها و نکتههای پنج علم از علمهای حکمت پیشینگان گرد آورم بغایت مختصر.
- یکی علم منطق که او علم ترازوست.
- دوم علم طبیعیات که او علم چیزهاست که بحس تعلق دارد و اندر جنبش و گردش اند.
- سوم علم هیئت و نهاد عالم و حال و صورت جنبش آسمان و ستارگان چنانکه بازنمودهاند که چون شایست حقیقت آن دانستن.
- چهارم علم موسیقی و بازنمودن سبب ساز و ناساز آوازها و نهاد لحنها.
- پنجم علم آنچه بیرون از طبیعت است.
چنان اختیار افتاد که چون پرداخته شده آید از منطق حیلت کرده آید که آغاز علم ِ برین کرده شود و بتدریج به علمهای زیرین شده آید، به خلاف آنکه رسم است.
حال ببینید که نسخهنویس سدههای بعد چه بلایی بر سر نوشتهی ساده و روان بوعلی آورده:
-نسخهی تازه:
فرمود تا کتابی در پارسی دری تحریر کنم و در آن اصول نکات پنج علم از حکمت قدیمه در غایت اختصار فراهم آرم.
- یکی علم منطق است که علم میزان است.
- دوم علم طبیعیات آن علم اشیاء است که بحس تعلق دارند و در تغییر و حرکت اند.
- سوم علم هیئت و وضع عالم است و حال صُوَر و حرکت افلاک و انجم چنانچه شرح دادهاند که چگونه باید دانست آن را.
- چهارم علم موسیقی و سبب ساز و ناساز آوازها و وضع لحنها.
- پنجم علم آنچه مابعدالطبیعه است.
مناسب چنان نمود که چون از علم منطق فراغ دست دهد از علویات آغاز کرده بتدریج به بیان سفلیات آییم، که خلاف رسم و عادت مصنفین است.
یعنی جمعهای پارسی را با جمع شکستهی عربی و بیشتر واژههای پارسی را با واژههای عربی جایگزین کرده و این یعنی وارونه کردن هدف بوعلی. انگار بوعلی عربی نمیدانسته!
بامزهترین آن که حتا قاعدههای دستوری زبان عربی را نیز به کار برده است یعنی «حکمت پیشینگان» را به «حکمت قدیمه»! تغییر داده است که در آن صفت و موصوف هر دو مونث اند!
خاستگاه:
- سبکشناسی، محمدتقی بهار، جلد ۱، ص ۲۹۲ تا ۲۹۶
0 نظر:
Post a Comment