آدینه ۲۳/اسفند/۱۳۸۷ - ۱۳/مارچ/۲۰۰۹
ناآگاهان و راحتطلبان و نیز سودجویان و بیفرهنگان برای این که زحمتی برای مطالعه به خود ندهند برای تعیین هویت شخصیتهای تاریخی از زبان نوشتهها یا محل دفن و مرگشان استفاده یا در واقع سوءاستفاده میکنند و به خیال خودشان از «آزادی بیان و عقیده» استفاده میکنند که «بله. شما این طور میگویید. ما هم حق داریم این طور بگوییم». انگار حقیقتهای تاریخی را هم میشود پیچاند.
چشممان به جمال رادیوی آلمان (دویچه وله) روشن شد که به جای طرفداری از حقیقت ایرانی بودن نظامی، آن را «محل کمکش» بین ایران و «جمهوری آذربایجان» دانسته است. درست است که نظامی و دیگر بزرگان ما به فرهنگ بشری تعلق دارند اما دلیل نمیشود که هر کسی ادعا کند که این بزرگان به «کشور» آنان تعلق دارند (کشوری که ۱۰-۲۰ سال از «استقلال» آن نمیگذرد و پیش از قرارداد گلستان و ترکمانچای نیز بخشی از خاک ایران بوده است). امروزه اینان بر اثر شستشوی مغزی آن قدر جسور و گستاخ شدهاند که وقتی در ایران میگویند که نظامی شاعر ایرانی بوده به ایران اعتراض میکنند!!! حتا همان طور که سال پیش نیز خبرش را نوشتم اینان کار را به جایی رساندهاند که وقتی فرد تالشی - که استاد زبانشناسی نیز هست - در این کشور گفت بابک خرمدین و نظامی گنجوی ترک نبودند به اتهام «خیانت به کشور»! او را به زندان محکوم کردند.
امروز هم از دوستی شنیدم که سازمان میراث فرهنگی در پاسخ به آنان دست به اقدام نابخردانهای زده است مبنی بر موزه ساختن خانهای در تفرش با این ادعا که اینجا خانهی نظامی گنجوی بوده است. این کار بسیار اشتباه است و دست کمی از ادعاهای همهترکانگاران (pan-Turkist) ندارد. راه پاسخ ادعاهای یاوهی همهترکانگاران و برخی بیسوادان جمهوری الهامستان (با نام دزدی «جمهوری آذربایجان») عمل کردن مانند آنان نیست. راه درست دادن پاسخ مستند و مستدل و نگاه به حرفها و محتوای کارهای خود نظامی گنجوی است و این که ببینیم خودش چه گفته است.
کسانی که سواد خواندن شعرهای نظامی گنجوی را ندارند تنها به خاطر این که نظامی در شهر گنجه زندگی میکرده و امروز گنجه در جمهوری الهامستان است ادعا میکنند که نظامی آذربایجانی و ترک بوده است! کل افسانهی ترک و آذربایجانی بودن نظامی از زمان استالین (۱۹۴۷ م/ ۱۳۲۶ خ) شروع شد که میخواست برای جمهوریهای تازه تاسیس اتحاد شوروی هویتتراشی کند. ن.ک نوشتهی سرگئی آقاجانیان دربارهی این داستان. (قالب پی.دی.اف. اندازه: ۱.۸ مگابایت)
اینان با تحریف و بدخوانی بیتهایی از نظامی یا حتا با جعل بیتهایی بیمعنا و سست و بستن آن به نظامی گنجوی میخواهند او را ترک نشان دهند. برای نمونه این بیت سراپا هجو را ساختهاند و به نظامی میبندند!
پدر بر پدر مر مرا ترک بود ------------- به فرزانگی هر یکی گرگ بود
گذشته از قافیه کردن کاف و گاف در ترک و گرگ، و نبودن این بیت در هیچ یک از نسخههای دستنویس و چاپی پیش از سال ۱۹۸۰ م / ۱۳۵۹ خ، لنگه (مصرع) دوم اصلا در ادبیات پارسی معنایی ندارد. شما هیچ شاعر پارسیگویی را نمیبینید که گرگ را به فرزانگی ستوده یا توصیف کرده باشد و از آن بدتر، خود و نیاکانش را هم به گرگ منسوب کرده باشد! تنها همهترکانگاران و پیروان داستان «گرگ خاکستری» (بوز قورت) چنین حرفهای بیپایهای میگویند. برای اطلاع بیشتر ن.ک. نوشتهی استاد دکتر جلال متینی دربارهی همین بیت.
این افراد تمام محتوای پنج گنج یا خمسهی نظامی را رها کردهاند و به این بیت جعلی چسبیدهاند و یا حتا بیتهای دیگر را بد معنا میکنند. مثلا نظامی در «هفت پیکر» گفته:
ترکیام را در این حَبَش نخرند ---------- لاجرم دوغبای خوش نخورند
میگویند «ایناهاش! نظامی گفته من ترکم و شعرهای ترکیام را کسی نمیخرد! برای همین شعر پارسی گفته!» با این استدلال پس نظامی این شعر را در حبشه گفته و در حال فروش دوغبا هم آن را سروده است!
سازمان میراث فرهنگی هم به همین گونه استدلالهای بیپایه دست یازیده است. آخر این چه شیوهای است؟ به جای استدلال و نشان دادن ایرانی بودن نظامی چسبیدهاند به بازی با خاک و نقشههای امروز. بیت مورد نظر برای تفرشی بودن نظامی چنین است:
به تفرشی دهی هست «تا» نام اوی ------------ نظامی از آنجا شده نامجوی
زندهیاد سعید نفیسی چند ده سال پیش گفته که چنین دهی در تفرش وجود ندارد یا دست کم در زمان نظامی نیز وجود نداشته و این بیت مشکوک است.
به نظر من این کار میراث فرهنگی هیچ فرقی با کار همهترکانگاران ظاهربین ندارد که با چشم بستن بر تمام شعرهای نظامی و افتخارش به ایرانی بودنش به یک بیت مشکوک یا تفسیر غلط آن متوسل میشوند. از پنج کتاب نظامی سه تای آن به تاریخ ایران پیشااسلامی مربوط است یعنی «خسرو و شیرین» (خسرو دوم ساسانی)، «هفت پیکر» (بهرام گور ساسانی)، و اسکندرنامه (اسکندر و داریوش سوم هخامنشی). دو کتاب دیگر نیز یکی مجموعهی از داستانهای حکمتآمیز و اخلاقی است («مخزن الاسرار») و دیگری داستان «لیلی و مجنون». نظامی در دیباچهی «هفت پیکر» میگوید:
همه عالم تن است و ایران دل ----------- نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد ----------- دل ز تن به بود، یقین باشد
زان ولایت که مهتران دارند ----------------- بهترین جای بهتران دارند
نظامی در تمام شعرهای خود از فردوسی به نیکی یاد میکند و در دیباچهی لیلی و مجنون به فرزندش و دیگران توصیه میکند که همواره شاهنامه بخوانید:
دارم به خدا امیدواری ---------- کز غایت ذهن و هوشیاری
آنجات رساند از عنایت ----------- که آماده شوی به هر کفایت
هم «نامهی خسروان» بخوانی ----------- هم گفتهی بخردان بدانی
همهترکانگاران بدون در نظر گرفتن دیباچهی «لیلی و مجنون» و ستایشهای نظامی از شروانشاه و سپردن فرزندش به شروانشاه، میگویند او میخواسته لیلی و مجنون را به ترکی بسراید اما شروانشاه گفته مبادا به ترکی بگویی! او هم دل آزرده شد و به پارسی گفت. یعنی تنها این بیت را چسبیدهاند و آن را بد میخوانند:
ترکی صفت وفای ما نیست ---------- ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید ---------- او را سخن بلند باید
حال آن که «ترکانه سخن» به معنای شعر ترکی نیست. بلکه به نوشتهی وحید دستگردی، این بیت اشاره به داستان بیوفایی مسعود غزنوی ترک به فردوسی است (که بیشتر افسانه است. اما در آن زمان رایج بوده است). یعنی شروانشاه میگوید «من از نسب بلندم و سزای من سخنی والا و شیوا است. از این رو از تو، جادوسخن جهان، نظامی میخواهم که با فصاحتی که داری برایم داستان لیلی و مجنون را به شعر پارسی درآوری و آن را چون تاج افتخار بر سر من گذاری». بیتهای نظامی چنین است:
در خاطرم این که وقت کار است -------- که اقبال رفیق و بخت یار است
تا کی نفس تهی گزینم ------------ وز شغل جهان تهی نشینم
هان دولت اگر بزرگواری ------------ کردی ز من التماس کاری
در حال رسید قاصد از راه ---------- آورد مثال حضرت شاه
بنوشته به خط خوب خویشم ----------- ده پانزده سطر نغز بیشم
هر حرفی از او شکفته باغی ------------ افروختهتر ز شب چراغی
کـ:«ای محرم حلقهی غلامی! --------- جادوسخن جهان، نظامی!
از چاشنی دم سحرخیز ----------------- سحری دگر از سخن برانگیز
در لافگه شگفتکاری ----------------- بنمای فصاحتی که داری
خواهم که به یاد عشق مجنون ------------- رانی سخنی چو در مکنون
چون لیلی بکر اگر توانی -------------- بکری دو سه در سخن نشانی
تا خوانم و گویم این شکر بین! ---------- جنبانم سر، که تاج سر بین!»
مثال: فرمان (مثال حضرت شاه: فرمان شاهانه)
نظامی در بیتهای بعدی میگوید که فضای داستان لیلی و مجنون اندوهبار است و سخن از جنون و دیوانگی مجنون و بیابان خشک امکان تصویرسازی و سخنپردازی چندانی ندارد. به همین خاطر تاکنون کسی گرد این داستان نگشته. اما پسرش او را تشویق میکند و نظامی در کمتر از چهار ماه داستان را تمام میکند و میگوید اگر کارهای دیگری نداشتم در ۱۴ روز تمام میشد! کاری که نظامی در ۴ ماه انجام داد چنان ارزش این داستان را بالا برد که پس از وی هر شاعری برای نشان دادن سخندانی خویش به تقلید از پنج گنج نظامی و از جمله لیلی و مجنون او پرداخت. به گمانم تعداد شاعرانی که به پیروی از نظامی «خمسهسرایی» کردهاند بیش از ۳۰ تن باشد مانند امیرخسرو دهلوی، عبدالرحمان جامی، هاتفی (خواهرزادهی جامی)، خواجوی کرمانی، وحشی بافقی، مکتبی شیرازی، بیدل دهلوی و ... علاوه بر شاعران پارسیگو در زبانهای دیگر از جمله در زبان اردو و ترکی نیز از نظامی تقلید کردند.
برای بحث مفصل و پاسخ مستند به تمام ادعاهای بیپایهی همهترکانگاران دربارهی نظامی نگاه کنید به مقاله/کتاب دوست خوبم دکتر علی دوستزاده به نام «سیاسیسازی پیشینهی نظامی گنجوی و تلاش اتحاد شوروی برای ایرانیزدایی این شخصیت فرهنگی» . البته دکتر دوستزاده به زودی اطلاعات بیشتری در این مقاله خواهد گنجاند: یعنی پاسخهای تازه به ادعاهای تازه و نیز مدرکهای تازه و بیشتر در زمینهی دستکاری و جعل و دروغ اتحاد شوروی دربارهی تغییر هویت نظامی گنجوی از ایرانی به «ترک آذربایجانی».
4 نظر:
درود بر شما
من در پاسخ بعضی هم میهنان که کاسه داغ تر از آشند و تا کسی نامی از مولوی و یا نظامی و ... میبرد ،این بزرگان را جهانی میدانند باید بگویم که:
درست که اینان متعلق به همه جهانیان میباشند و در آن هیچگونه شکی نیست اما چرا این را نمیدانند و یا شاید نمیخواهند یادآور شوند که این افکار و اندیشه ها ایرانی و برخاسته ار ایران بوده و به خاطر لطافت ، بعدها به اقصی نقاط جهان نفوذ یافته و جهانی شده!
این افکار ایرانیست و به جهان صادر شده و این به این معنی است که
اندیشه جهانیان آبشخور فرهنگ ایرانی دارد.
و گله دیگر من از این کاسه های داغتر از آش این است که چرا در جواب ترکان و ترکتازیشان نمیگویند که این بزرگان جهانیاند؟؟
فقط در قبال گفته ایرانیان دم از جهانی بودن بزرگان ایرانی زده و به اثبات بدیهیات( جهانی بودن بزرگان فرهنگ و ادب فارسی)
میپردازند؟؟!!
سلام
من ترك هستم از تركهاي قره داغ ايران
مهم نيست كه نظامي زبان مادريش چه بوده و كجاي ايران متولد شده مهم اينه كه ايراني بوده و اين افتخار بزرگي است براي تمام ايرانيها بخصوص تركان ايران
تركان پاسي گوي«مولوي - نظامي - شهريار و ... » افتخار ايران هستند
---------------------
www.modarres1.blogfa.com
به تورک قره داغلی
درود.
چه قدر خوشحال میشوم که شما خود را ایرانی میدانید و ایرانی بودن را مهمتر از زبان مادری میدانید. و واقعیت تاریخی ما هم همین را نشان میدهد یعنی همهما، صرف نظر از زبان مادری و قوممان، خود را ایرانی میدانیم. آفرین به شما.
اما واقعیت تاریخی این است که مولوی و نظامی ترک پارسیگو نبودند. بلکه نظامی از سوی مادر کُرد بود و مولوی هم اهل بلخ بود که ترک نبودند. مردم آذربایجان نیز بیشتر ایرانیانی هستند که به مرور زمان زبانشان ترکی شده است. هرچند برخی از آنان نسلشان به ترکان میرسد.
پیروز باشید
شهربراز
این هم از فیوضات ج.ا. است که برای اثبات هر آنچه مال ماست باید انرژی بیهوده ای صرف کنیم. برای فارسی بودن خلیج فارس. برای فارس بودن نظامی گنجوی که حتی یک بیت ترکی ندارد و پان ترکیستها از ملحقاتی که در ج.آذربایجان وارد اشعار این شاعر بزرگ ایرانی شده استناد به تورک بودنش میکنند و مولانا با اینکه در دربار عثمانی میزیسته زاده بلخ از توابع ایران بوده و به فارسی میسراییده.
در باره نظامی باید گفت که اشعار بیمزه ای مانند "پدر بر پدر مر مرا ترک بود -- به فرزانگی هر یکی گرگ بود" باید گفت گرگ مظهر بی رحمی و قصاوت بوده و هرگز مظهر فرزانگی نمی باشد و افسانه بوزگورد در زمان بعد از جنگ بین الملل اول در کشور ترکیه توسط ناسیونالیستهای ترک بوجود آمده و هرگز در زمان نظامی چنین افسانه ای رایج نبوده است. این شعر خنک نیز به مانند بسیاری از شعرهای ترکی نظامی از متعلقات و الحاقات محسوب میشود.
Post a Comment