Friday, November 14, 2008

چاو

آدینه ۲۴/آبان/۱۳۸۷ - ۱۴/نوامبر/۲۰۰۸

شاید بسیاری از ما ندانیم که پول کاغذی در گذشته‌های دور (۷۰۰ سال پیش) نیز رایج بوده است. به نوشته‌ی «تاریخ وصّاف» و «حبیب السِیَر» نقل شده در فرهنگ دهخدا، در سده‌های هفتم ق/سیزدهم م در چین و خُتا پول کاغذی رایج بود به نام «چاو»:

و در آن ملک [ختا و چین] کاغذ زياده از همه ولايات خرج می‌شود ... و دیگر آن که اکثر معاملات ایشان به «چاو» است که چون همواره چاو دست به دست می‌رود کهنه می‌گردد و آن کهنه را هر کس که به دیوان بَرَد عوض آن نو به وی دهند ... و کهن را می‌سوزند. (فلاحت‌نامهء غازانی)

واژه‌ی «چاو» چینی یا ختایی است. وقتی مغولان چین را گرفتند کوشیدند این پول کاغذی را در سراسر سرزمین‌های زیر فرمان خود رایج کنند از جمله در ایران. در شرح این پول نوشته‌اند
کاغذپاره‌ای مستطیل مربع که هر دو طرف کلمهء شهادتین [= «اشهد ان لا اله الا الله» و «اشهد ان محمد رسول الله»] و چند کلمه به خط ختا مرقوم بود و در ميان آن دايره کشيده و از نيم درم تا ده درم، بنا بر اختلاف، چاو رقم زده و گیخاتو خان در ممالک ایران روان گردانید.

خان مغولی که می‌خواست آن را در ایران رایج کند «گیخاتو خان» نام داشت. درباره‌ی گیخاتو خان نوشته‌اند که با بحران مالی و اقتصادی مواجه شد و به دستور وزیر خود «عزالدین مظفر» و به تقلید از چینیان پول کاغذی منتشر ساخت. ولی مردم که به دستگاه حکومت مغول اعتمادی نداشتند از قبول چاو خودداری کردند. مردم آذربایجان و اهل تبریز قبول نکردند و عزالدین مظفر که باعث و بانی چاو بود به قتل آمد، و رسم چاو برطرف شد. گیخاتو نیز به سال ۶۹۴ ق/ ۶۷۳ خ/ ۱۲۹۴ م. به دست بایدو، یکی از نوادگان چنگیز، کشته شد.

در این متن علت روان و رایج نشدن چاو بی‌پشتوانه بودن آن به خاطر بحران مالی خان مغول و نیز بی‌اعتمادی مردم به مغولان بیان شده است. شاید هم برای این بوده که مردم تنها زر و سیم را به عنوان پول قبول داشتند و کاغذ برایشان اعتبار نداشته و امکان تقلب در پول کاغذی بسیار بیشتر از زر و سیم بوده است. همان طور که امروزه نیز با پیشرفت فناوری هنوز تقلب در پول کاغذی فراوان است.

چاو را در زبان پارسی «شهروا» نیز گفته‌اند. طبق معنای این واژه شاید دلیل رواج نیافتن چاو آن بوده که تجارت با آن در همه جا ممکن نبوده بر خلاف زر و سیم که در همه جا پذیرفته بوده است. در توضیح شهروا آمده است:
شهروا: ظاهراً در اصل «شه [=شاه] روا» بود. زر و سیم ناسره که در مُلکی رایج و روا و در غیر آن ناروا باشد. نقیض شهرروا.

شهرروا: سیم و زر رایج و سره را گویند.

چهل پنجاه سال پس از این ماجرا در اشاره به شکست رواج چاو در ایران، ابن یمین فریومدی شاعر نامدار خراسانی، درگذشته در دهه‌ی ۷۶۰ ق/ ۷۴۰ خ. / ۱۳۶۰ م.، می‌گوید:

روان شد چو زر موکب شیخ عهد ------------- رهی، ناروان ماند مانند چاو

البته یک «چاو» هم داریم که واژه‌ای است پارسی و فعل آن چاویدن است. اسدی توسی در فرهنگ خود آن را چنین تعریف کرده است:
بانگ مرغ است. گنجشک که از اشکره بگریزد یا کسی بچه‌اش برگیرد او بانگ همی‌ از درد و از بيم کند. آن آواز را چاو خوانند و گویند همی‌چاود.

اشکره: (واژه‌ای پارسی) مرغ شکاری مانند باز و باشه و ... (شکار کوتاه شده‌ی اشکار است)

این چاو همان است که امروزه شکل کوتاه شده‌ی آن یعنی «چُو» را استفاده می‌کنیم و می‌گوییم «چو انداختن» یعنی شایعه یا سروصدا راه انداختن بی‌پایه.

پی‌نوشت:
برنارد لوییس، خاورشناس مشهور که نظر چندان خوشی نسبت به ایران ندارد و طرج تجزیه‌ی ایران را نیز ارائه کرده است، در جایی به رایج نشدن چاو در ایران اشاره می‌کند و از آن نتیجه می‌گیرد که چون چاپ اختراع «کافران» بود مسلمانان از پذیرش آن خودداری کردند! وی اصلا به مشکل‌های اقتصادی و تاریخی که مانع رواج چاو در ایران شد اشاره نمی‌کند. نیز از حرف شاردن در زمان صفویان چیزی نمی‌گوید. شاردن می‌نویسد ایرانیان صدها دفعه خواسته‌اند چاپ را وارد کنند اما وقتی پای پول می‌رسد کارها خراب می‌شود. (ن. ک. مطلب پیشیندرباره‌ی تاریخ چاپ در ایران)

پی‌نوشت ۲:
چاو در زبان کردی به معنای چشم است. و شاید اصطلاح «چشم و چار» («چشم و چال» یا «چش و چار»، «چش و چال») شکلی از همین واژه باشد.

1 نظر:

Anonymous said...

خیلی جالب بود . سپاسگزارم . چاو در زبان کردی هم وجود دارد . به معنی : چشم