یکشنبه ۱۹/آبان/۱۳۸۷ - ۹/نوامبر/۲۰۰۸
در گلستان سعدی حکایتی هست که مردم در دیار بکر از درختی کهنسال مراد میطلبیدند. (مردم دیار بکر ایرانی بودند و امروز این سرزمین در کشور ترکیه قرار گرفته است.)
مهمان پیری شدم در دیار بکر که مال فروان داشت و فرزندی خوب روی. شبی حکایت کرد که مرا به عمر خویش به جز این فرزند نبوده است، درختی در این وادی زیارتگاه است که مردمان به حاجت خواستن آنجا روند. شبهای دراز در آن پای درخت بر حق بنالیدهام تا مرا این فرزند بخشیده است. شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همیگفت چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی پدر بمردی.
سعدی در قصیدهی دیگری میگوید:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار ---------- هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
این احترام و اعتقاد به درختان و درختکاری از زمانهای دور بخشی از فرهنگ ایرانیان بوده است و گاه حالت پرستش درخت را نیز یافته است. اما علت اصلی این احترام، ارزش بالای درخت و پوشش گیاهی و آبادانی حاصل از حضور گیاهان در زندگی مردم بوده است.
حتا در شاهنامه داریم که زرتشت پس از بنا کردن آتشکدهی مهربرزین در کاشمر، درخت سروی کاشت.
نخست آذر مهربرزین نهاد --------------- به کشمر نگر تا چه آیین نهاد
یکی سرو آزاده بود از بهشت -------------- به پیش در آذر آن را بکشت
(یکی شاخ سرو آورید از بهشت ------------ به پیش در شهر کشمر بکشت)
نبشتی بر آزاد سرو سهی --------------- که پذرفت گشتاسپ دین بهی
گوا کرد مر سرو آزاد را ------------------- چنین گستراند خرد داد را
چو چندی برآمد برین سالیان ----------------- مران سرو استبر گشتش میان
چنان گشت آزاد سرو بلند --------------- که برگرد او برنگشتی کمند
چو بسیار بر گشت و بسیار شاخ --------------- بکرد از بر او یکی خوب کاخ
چهل رش به بالا و پهنا چهل ---------------- نکرد از بنه اندرو آب و گل
البته این درخت در زمان متوکل، خلیفهی عباسی، بریده شد و شرح آن در کتابهای تاریخ و نیز در فرهنگ دهخدا چنین آمده است:
متوکل عباسی در هنگام عمارت جعفریه به «سُرّ مَن رَایٰ» - که به «سامره» اشتهار دارد - حکمی نوشت به طاهر بن عبدالله ابن طاهر ذوالیمینین - که در آن وقت والی خراسان بود - که سرو کشمر را قطع نموده و بر گردونهها نهد و شاخههای آن را در نمد گرفته بر شتران بار کرده به بغداد فرستد.
جماعت مجوسان پنجاه هزار دینار میدادند که آن را نبُرند. طاهر بن عبداﷲ قبول نکرد. به قول مؤلف «تاریخ جهاننما» از عمر آن درخت تا سال ۲۳۲ ق. یک هزار و چهارصد و پنجاه سال گذشته بود که قطع کردند. دور آن درخت بیست و هفت تازیانه بود و هر تازیانه ارشی و ربع بود.
گویند که در سایهء آن زیاده از ده هزار گاو و گوسفند و بز قرار میگرفت و جانوران مختلف خارج از حد شمار بر زبر آن درخت آشیانه داشتند. چون آن درخت بیفتاد، در آن حدود، زمین بلرزید و به کاریزها و بناهای بسیار خلل فاحش راه یافت و اصناف مرغان از حد و حصر بیرون به پریدن آمدند چندان که هوا پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری میکردند و گوسفندان و گاوانی که در سایهء آن میآرمیدند همه ناله و زاری آغاز نهادند.
خرج نقل تنهء آن تا بغداد پانصد هزار درم شد و شاخههای آن را نیز هزار و سیصد شتر حمل نمودند. آن درخت چون به یک منزلی جعفریه رسید، متوکل را همان شب غلامان پاره پاره کردند. [مرگ متوکل به سال ۲۴۷ ق/ ۸۶۱ م بود]
به تازگی خبری خواندم که مسئولان ایران تصمیم گرفتهاند «برای مبارزه با خرافات» درختان کهنسال را قطع کنند.
ما در کشوری زندگی میکنیم که باید قدر پوشش درختی خود را بیش از هر کشور و مردم دیگری بدانیم؛ واقعیتی که ریشه در فرهنگ و سنن دیرینهی این آب و خاک مقدس هم دارد و حتا پدران زرتشتی ما بیشترین توصیهی ممکن را برای پاسداری از درخت و مواهب طبیعی سرزمین گوشزد کردهاند. حتا پیامبر اسلام (ص) در کلامی ماندگار، صراحتاً فرمودهاند که شکستن شاخهی درخت، همان قدر گناه دارد که شکستن بال فرشتگان و ملائک پروردگار عالم.
پس چگونه است که این گونه جاهلانه به قتل ارزشمندترین پایههای دیرینهی مرغوبترین گونههای جنگلی خود در گیلان، اقدام کرده و با افتخار اعلام میکنیم: تاکنون «۴۰ اصله درخت قدیمی مقدسنما در گیلان شناسایی شده که این درختان قطع و چوب آن در امور خیریه استفاده میشود.» آیا به جای قطع تنههای این درختهای بیگناه بهتر نیست و نبود که با ریشههای خرافهپرستی و دلایل تمایل مردم به این باورهای افیونی بپردازیم؟ آیا مردمی که حاجت خود را از درخت طلب میکنند، با قطع فیزیکی این درخت، ممکن نیست به سوی درخت، چشمه، کوه و هر چیز زنده و غیر زندهی دیگری تمایل یابند؟ آیا این رویکرد چیزی جز پاک کردن صورت مسأله است؟
این هم گزارش کامل جریان در پایگاه آگاهیرسانی محیط زیست ایران یا زیستا.
1 نظر:
من هم این خبر را در روزنامه ای محلی خواندم . چند درخت هم در ماسال ( اطراف تالش) قطع شد. در کنار آنها کار نیکی نیز انجام شد. این کار از بین بردن علم عاشورایی معروف به سیاه علم است که می گفتند معجزه می کند !
Post a Comment