Saturday, August 03, 2019

باز آمدم، باز آمدم!

شنبه ١٢/امرداد/١٣٩٨ - ٣/آگوست/٢٠١٩

با سلام و درود به همه‌ی دوستان و خوانندگان این وبلاگ و با پوزش به خاطر دیرکرد در روزآمدسازی. و با سپاس از دوستانی که پیگیر و جویای حال من و این وبلاگ بوده‌اند.

هرچند در نوروز ١٣٩٧ قول داده بودم که به طور پیوسته و هماهنگ و مانند پیشتر این وبلاگ را روزآمد کنم، و در اردیبهشت آن سال هم چند جستار تازه منتشر کردم، اما به دلیل درگیری‌های شخصی و کاری، فرصت مناسب پیش نیامد که آن روند ادامه پیدا کند.

امیدوارم این بار بتوانم به قولم عمل کنم و به «عادت معهود» در خدمت دوستان و خوانندگان این وبلاگ باشم.

باز آمدم! باز آمدم! از پیش آن یار آمدم ---------- در من نگر! در من نگر! بَهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم! شاد آمدم! از جمله آزاد آمدم ----------- چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روَم! آن جا روَم! بالا بُدم بالا روَم ---------- بازم رهان! بازم رهان! که اینجا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بُدم، دیدی که ناسوتی شدم؟ ---------- دامش ندیدم، ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاک ام ای پسر! نَه مُشت خاک ام مختصر --------- آخر صدف من نیستم، من دُرّ شَهوار آمدم
ما را به چشم سَر مبین! ما را به چشم سِرّ ببین ------- آن جا بیا ما را ببین، که آنجا سبکبار آمدم
از چار مادر برتر ام، و از هفت آبا نیز هم --------- من گوهر کانی بُدم، که اینجا به دیدار آمدم
یارم به بازار آمده‌ است، چالاک و هشیار آمده‌ است ------- ور نه به بازارم چه کار؟ وی را طلبکار آمدم
ای شمس تبریزی نظر در کُل عالم کِی کنی؟ ------------ که اندر بیابان فنا جان و دل اَفگار آمدم

پی‌نوشت:
با توجه به گسترش شبکه‌های اجتماعی مانند تلگرام، شاید یک کندال/کانال هم در تلگرام بسازم و جستارها را در آنجا نیز پخش کنم.

3 نظر:

Sâm said...

سلام
خوشحالم که برگشتی. امیدوارم مثل پارسال نری و خبری ازت نشه. من خواننده‌ی چند ساله‌ی نوشته‌هاتم :)

خشایار said...

درود بر شهر براز .چشم براه بودم و پیوسته به تار نما شما سر میزدم .اگر چه نوشته های تازه ای را نمی دیدم ،فرستی پیش آمد که نوشته های پیشین را بخوانم. به گویش بختیاری نوشته باشم ،خوش اویدی ،شاد اویدی .(خوش آمدی شاد آمدی). خشایار

ورگ said...

خوش آمدی.