یکشنبه ١٣/امرداد/١٣٩٧ - ۴/آگوست/٢٠١٩
(تاریخ اصلی نگارش: خرداد ١٣٩۵ / می ٢٠١۶)
یکی از موجودهای افسانهای موجودی است که در پارسی «تکشاخ» گفته میشود. این نام در زبان پارسی جدید است و ترجمهای است از واژهی انگلیسی unicorn که خود از راه زبان فرانسهای به unicornis در زبان لاتین میرسد. این واژهی لاتین ترجمهی monokeros در یونانی است و واژهی یونانی هم ترجمهی نامی است در زبان عبری که در سِفر تثنیه (Deuteronomy) فصل ٣٣ بند ١٧ آمده است.
واژهی عبری یاد شده «رییم» (reem) نوشته میشود. شکلهای دیگر آن ریمو (rimu) و ریما (rima) است. در ترجمهی پارسی سِفر تثنیه این واژه «گاو وحشی» ترجمه شده است.
به نظر ایزاک آسیموف در کتاب «راهنمای آسیموف بر کتاب مقدس» (چاپ سال ١٩۶٩ م. / ١٣۴٨ خ.، ص ١٨٧)، حدس زده شده است که این جانور در واقع گاو وحشی شاخدار بوده است و چون نقاشیهای آن از پهلو بوده است، دو شاخ آن به صورت یک شاخ دیده شده است و از این رو به اشتباهی «تکشاخ» خوانده شده است.
Asimov's Guide to the Bible - The Old and New Testaments (2 Vols.) – 1969
از سوی دیگر پلینی (Pliny)، دانشمند و نویسندهی سرشناس رومی در سدهی یکم میلادی، توصیف آن را چنین نوشته است:
تکشاخ: این موجود تن اسب، سر گوزن، پاهای پیل، دُم شیر، و یک شاخ سیاهی دارد که درازای آن دو اَرش است (cubit، هر ارش تقریبا ۴۵ سانتیمتر است) و این شاخ از پیشانی آن بیرون زده است.این توصیف بیشتر شبیه کرگدن است. در فرهنگ لُغت فُرس اسدی توسی چنین آمده است:
کرگدن: جانوری است بر صورت بز، ولیکن سُرونی بر پیشانی دارد چون ستون، بُنَش ستبر و سرش تیز، و به زور پیل را برگیرد و این در هندوستان باشد.در فرهنگ غیاث اللغات هم چنین آمده است:
کرگدن: جانوری است شبیه به گاومیش و فیل و در جسم کوچکتر از فیل و کلانتر از گاومیش. و پوست او به غایت سخت باشد و یک شاخ دارد بر پیشانی رُسته. به هندی گَیندا (gainda) گویندشکل دیگر کرگدن در پارسی کرگ است که در شاهنامه به تکرار آمده است.
به نیزه کرگدن را بشکند شاخ -------- به زوبین بشکند سیمرغ را پر (فرخی سیستانی)کرگدن را در انگلیسی rhinoceros میگویند که واژهای لاتین است که خود از rhinokeros در یونانی گرفته شده است. این واژهی یونانی از دو بخش ساخته شده است: rhino به معنای بینی و keros به معنای شاخ و همریشه با سُرون در پارسی. در کل به معنای «شاخبینی».
بارکش چون گاومیش و حملهبر چون نره شیر --------- گامزن چون ژنده پیل و بانگزن چون کرگدن (منوچهری دامغانی)
جگرسای سیمرغ در تاختن ---------- شکارش همه کرگدن ساختن (نظامی گنجهای)
دیو را بست و اژدها را سوخت -------- پیل را کشت و کرگدن را دوخت (نظامی گنجهای)
برآشفت ضحاک بر سان کرگ ------- شنید آن سخن آرزو کرد مرگ (فردوسی)
سر پشّه و مور تا شیر و کرگ --------- رها نیست از چنگ و منقار مرگ (فردوسی)
بر پایهی نوشتهی شادروان دکتر محمد معین، کرگ/کرگدن در پارسی وامواژهای است که در زمان هخامنشیان از زبان اَکدی وارد شده است و کوتاه شدهی kurkizannu است.
بنابراین، به احتمال خیلی زیاد، تکشاخ افسانهای در واقع یا گاو وحشی است یا کرگدن!
1 نظر:
هنر نیز ز ایرانیانست و بس
ندارند کرگ ژیان را به کس
با درود های پاک .خوش آمدی .از جستاره شما خیلی خوشم آمد و بهره گرفتم .با واژه سرون آشنا شدم .درواژه نامه وبستر به واژه منوسرس بر خورد کردم که شآید با سرون هم ریشه باشه .من از گوگل بهره می گیرم برای فارسی نوشتن و درست نمی توانم آنچه را می خواهم بنویسم .پوزش می خواهم .از شما سپاس گذارم که آگاهی می دهید .چشم بره نوشته های ارزنده شما هستم .استوار باشید .خشایار کرمی
Post a Comment