چهارشنبه ۵/خرداد/١٣٩۵ - ٢۵/می/٢٠١۶
در سال ۶٠۴ پ.م. نَبو-پُلاسر (Nabopolassar در اصل اکدی: Nabû-apal-uṣur نَبو-اَپَل-اوصور) شاه اکدی بابِل درگذشت و پسرش به شاهی رسید. نام پسر نابو-پُلاسَر را در پارسی «بُختُ النصر» میگویند (که برخی آن را به «بَخت» پارسی! و «نَصر» عربی = پیروزی! ربط میدهند)
این نام را در انگلیسی Nebuchadnezzar (نَبو-خَد-نِزَر) مینویسند اما در اصل اکدی Nabû-kudurri-uṣur بوده است «نَبو-کودوری-اوصور» به معنای «ای نَبو! پسر نُخستم را نگه دار» که در واقع دعای پدرش بوده است به نَبو، خدای بابلیان. خدای نَبو پسر مَردوک (خدای بزرگ و اصلی مردم بابِل) بود.
نام نَبو-کودوری-اوصور در فصل ٢۵ بند ٩ کتاب «اِرمیا» (Jeremiah) در عهد عتیق به صورت Nebuchadrezzar آمده است «نِبو-خَد-رِزَر» یعنی «رِزَر» به جای «نِزَر» و از نظر ریشهشناسی این شکل درستتر است اما چون در کتاب «دانیال» به شکل «نَبو-خَد-نِزَر» آمده است همین شکل رایجتر شده است.
نَبو-خَد-نِزَر پادشاه قدرتمند و پیروزی بود و در سال آخر پادشاهی پدرش توانسته بود «نِخو» (Necho) فرعون مصر را شکست بدهد. این فرعون کسی بود که به خاطر جاهطلبی خود و برای گسترش نفوذ و قدرت خود در غرب آسیا، از پادشاهی کوچک یهودیه (Judeah) که در بخش جنوبی سرزمین کنعان باستان شکل گرفته بود پشتیبانی میکرد. پس از شکست فرعون، دولتهای کوچک غرب آسیا بر نبو-خد-نزر شوریدند و وی برای تنبیه آنان از جمله پادشاهی کوچک یهودیه لشکرکشی کرد. پس از کشته شدن «یوشیع-یَهو» (در اصل عبری: Yoshiyahu در انگلیسی امروزی جوزیاه / Josiah میگویند) بیشتر بزرگان و فرهیحتگان و اشراف یهودیه را به حالت تبعید به سرزمین بابِل آورد و دوران تبعید یهودیان و پراکنش (Diaspora) آنان آغاز شد.
از این رو، از دید مردم یهودیه، نبو-خد-نزر پادشاه شومی بوده است اما در شهر نینُوا (در اصل اکدی: Ninua در انگلیسی: Nineveh، در تلفظ فارسی امروزی: نِینَوا!! Neynava) آبادیهای فراوانی کرد و پرستشگاهها و دروازههای بزرگی ساخته است.
نَبو-خد-نزر در زبان و فرهنگ ایرانی پس از اسلام، به خاطر باورهای یهودیان شخصیت منفی و بدی شده است و در زبان پارسی امروز آدمهای بداخلاق یا ترشرو را «بخت النصر» میگویند (حتا گاهی «بخت النحس» هم شنیدهام). حال آن که وی با شاهدختی مادی که نام او در نوشته های یونانی به شکل آمیتیس (Amytis) (شاید: آموده؟) ازدواج کرد و همپیمان شاه ماد بود. یعنی از دوستان و متحدان ایران باستان بوده است. به نظر برخی تاریخدانان، «باغهای معلّق بابِل» را نبو-خد-نزر برای همین شاهدخت ایرانی ساخت.
بنابراین چنین به نظر میرسد که از دید ایرانیان باستان، نبو-خد-نزر نه تنها شخصیت منفی نبوده است بلکه همپیمان قدرتمند و همسایهای بوده که مادها کمی پیش از پادشاهی او، با همکاری شاهان بابِل، پادشاهی آشور را برانداخته بودند.
Wednesday, May 25, 2016
بخت النصر کیست؟
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
11:40 AM |
پيوند دایمی
1 نظر داده شده |
نظردهی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 نظر:
یه چیزی این وسط برام جالبه...کدور و کوتر در اسامی عیلامی هم دیده میشه
مثلا یکی از شاهان عیلام اسمش بوده کدورلاگامار (البته این شاه اسمش تنها در کتب مقدس یهود و مسیحیت، اونم به شکل کدورلااومر اومده) و معنیشم میشه لاگامار (یا لاهوراتی، الههٔ عیلامیها) پاسبان است. البته تو ویکی پدیا این اسم با معنی خدمتگزار لاگامار ترجمه شده. (شاید مشکلاتی در زمینهٔ خوندن واژهنگاشتهای عیلامی وجود داشته) ولی به نظر میاد کدور یا از زبانهای سامی بین النهرین وام گرفته شده، یا برعکس از زبان عیلامی وارد اکدی شده. یا شایدم ریشهٔ سومری داشته و هر دو زبان اینو از سومری وام گرفتن
زبان اولیهٔ آسیایی-آفریقایی هم هنوز زیر و بمش درست شناخته نشده و نظریهٔ استواری که بتونه ربطی بین سومری و عیلامی و زبانهای سامی (به عنوان زبانهای آفریقایی-آسیایی) رو آشکار کنه پیدا نشده.
Post a Comment