پنحشنبه ٢۶/شهریور/١٣٩۴ - ١٧/سپتامبر/٢٠١۵
یکی از فیلسوفان باستان فلوطین نام دارد که نام اصلی او در یونانی پلوتینوس (Plotinus) است. فلوطین از بنیانگذاران فلسفهی نوافلاتونی (Neoplatonism) است که بر پیروان هر سه دین اسلام و مسیحیت و یهودیت تاثیر گذاشته است از جمله بر گروهی از عارفان ایرانی و مسلمان. در اینجا نمیخواهم به فلسفهی او بپردازم بلکه تنها به نکتهی جالبی اشاره میکنم که در زندگینامهی او بدان برخوردم.
فلوطین نزدیک سال 204 م. در مصر زاده شد و در شهر اسکندریه در نزد فیلسوفی به نام «آمونیوس سکایی» (Ammonius Saccas) فلسفه آموخت. دربارهی استادش چیز زیادی دانسته نیست. خود فلوطین چند سال بعد به روم رفت و در آنجا به آموزش فلسفه پرداخت. فلوطین در سال 270 م. درگذشت.
یکی از شاگردان وی «پورفوریوس صوری» (Porphyry of Tyre) خوانده میشد (زاده: 234 م.؛ مرگ: 305 م. در شهر صور بر ساحل مدیترانه). نام اصلی پورفوریوس «مَلِک/مَلِخ» (در یونانی: Malechus) به معنای «شاه» بود و استادش در آتن او را «پورفوریوس» به معنای «ارغوانیپوش» خواند که با توجه به شنل ارغوانی شاهان هخامنشی در زبان یونانی همان معنای «شاه» را یافته بود. در زمان ترجمهی آثار یونانی به عربی نام او را «فورفوریوس» نوشتند.
پورفوریوس بعدها آثار فلوطین را گردآوری کرد و آنها را 54 بخش کرد. هر 9 بخش را در یک جلد قرار داد و نام این مجموعهی شش جلدی را «نُهگانهها» (در یونانی: Enneads در ترجمههای عربی: تاسوعات) گذاشت. پورفوریوس کتابی هم دارد به نام «زندگینامهی فلوطین» (Vita Plotini) نوشت که به نام «اندر زندگی پلوتینوس» (در انگلیسی: On the Life of Plotinus) هم منتشر شده است.
در فصل سوم این کتاب پورفوریوس مینویسد:
پلوتیونس مشتاق شد که با شیوههای فلسفی ایرانی (Persian philosophical discipline) و آنچه در هند رواج داشت آشنا بشود.از این رو به همراه گوردیانوس ()، امپراتور روم، در کارزار او با ایران ساسانی در زمان شاپور یکم ساسانی به سوی ایران آمد. اما گوردیانوس در جنگ با شاپور کشته شد و سپاه رومیان به هم ریخت. سپس فیلیپ عرب از سرداران گوردیانوس به امپراتوری برگزیده شد و پس از درخواست صلح و زنهار از شاپور یکم سپاهیان خود را به روم برگرداند و فلوطین هم همراه آنان به روم رفت.
در این متن، به نظر من از آنجا که فلوطین در مصر بوده است اگر به فلسفهی هند علاقهمند شده بود راه دستیابی به مصر نیازی به گذشتن از ایران نداشت و بنابراین هدف اصلی او رسیدن به ایران و دستیابی به فلسفهی ایرانی بوده است.
جالب آن که کسانی وجود دانش فلسفه در ایران پیش از اسلام را انکار میکنند. از سوی دیگر هم اروپاییان تاثیر فلسفهی شرقی بر یونانیان را انکار میکنند. در همین زمینه کتابی یافتم به نام «نوافلاتونیگرایی و فلسفهی هندی» که به تاثیر فلسفهی هندی بر افلاتون و فلوطین و نوافلاتونیگرایی پرداخته است.
Neoplatonism and Indian Philosophy
Paulos Gregorios
SUNY Press, 2002
275 pages
0 نظر:
Post a Comment