چهارشنبه ٩/اردیبهشت/١٣٩۴ - ٢٩/اپریل/٢٠١۵
امروزه در زبان پارسی به هوایی که از راه بینی با شدت و بیاختیار بیرون میآید «عطسه» میگوییم که واژهای عربیتبار است. در زبان عربی بدان «عطاس» میگویند.
اما نام پارسی آن چیست؟ در فرهنگ دهخدا چنین است:
عطسه [ ع َ س َ / س ِ ] (اِ) عطسة. از ع، معروف است که به هندی چهینک نامند. (منتهی الارب).با یاری از ترجمهی گوگل، واژهی هندی یاد شده छींक / Chīṅka است.
شنواسه و با لفظ دادن و زدن و پیچیدن و ریختن مستعمل است (آنندراج).
اشنوسه. سنوسه. شنوشه.
عطاس [ ع ُ ] (ع اِ) عطسه (منتهی الارب) (دهار) (از غیاث اللغات ). صبر. اشنوشه. شنوشه. خفه.
به گمان من، «عطسه» در پارسی همان «شنوشه» یا «اشنوشه» است که «سنوسه» و «اشنوسه» شکلهای بدخوانده یا شاید محلی آن باشند.
در درآیهی «شنوشه» نیز چنین میخوانیم:
شنوشه [ش َ / ش ِ نو ش َ / ش ِ ] (اِ) شنوسه. سنوسه. اشنوسه. (حاشیهی برهان چ معین).اما مولف در توضیحی، به این نتیجه رسیده است که معنای اصلی شنوشه «صبر» بوده است که طبق باور خرافی دربارهی این که عطسه نشانهای است که باید در کارها صبر کرد و دست نگه داشت، جای «عطسه» را گرفته است:
هوایی باشد که از راه دماغ به جلدی و تندی تمام بیاختیار برآید و آن را به عربی عطسه گویند (برهان). عطسه. (فرهنگ جهانگیری) (صحاح الفرس) (انجمن آرا).
در یکی از قُرای کرمان شنوسه به معنی عطسه به کار رود. (یادداشت مؤلف)
مؤلف در یادداشت دیگر برای کلمه، معنی «تحمل و بردباری و شکیب و صبر و مهلت و انتظار» قایل شده و نوشتهاند:اما گویا در این درآیه فراموش شده که در درآیهی «اشنوسه» این شاهد مثال از ابوسعید ابوالخیر آمده است:
یکی از معانی صبر در تداول عوام، عطسه است، چنان که گویی «صبر آمد» یعنی «عطسه کردند» و صبر را وقتی به جای عطسه استعمال کنند که مرادشان تأثیر خرافی عطسه باشد، یعنی اخبار غیبی به منع کاری که اقدام آن در نظر است.
با تمهید این مقدمه به نظر میآید که در قدیمترین زمانی، مؤلف لغتی معنی کلمهی «شنوشه» را «صبر» نوشته بوده است و مؤلف دومی «صبر» را به معنی «عطسه» گمان برده و برای آن که طرزی نو آورده باشد کلمهی «صبر» را به «عطسه» بدل کرده یا کاتبی چنان که رسم است در کتابی این تغییر را روا داشته و از زمان قدیمترین نسخهی فرهنگ اسدی که اینک در دست من است این معنی دست به دست تا صاحب برهان قاطع رسیده است.
برای شنوشه در کتب و فرهنگها دو مثال بیشتر من نیافتهام و هر دو مثال حاکی است که شنوشه به معنی شکیبایی است نه به معنی عطسه:
رفیقا چند گویی کو نشاطت / بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سود دارد / چنان چون دردمندان را شنوشه (رودکی)
چنان که میدانیم اگر در بعض انواع صرع، عطسه علامت افاقهی موقت باشد، در امراض دیگر فایدهای بر عطسه نیست، بلکه بیشتر نشانهی زکام است که آن را «أم الامراض» خوانند.
شاهد دیگر شعر منوچهری است:
چون بنشیند ز می معنبر جوشه / گوید کاکنون نماند جای شنوشه
درفکند سرخ مل به رطل دوگوشه / روشن گردد جهان ز گوشه به گوشه
گوید کاین می مرا نگردد نوشه / تا نخورم یاد شهریار عدومال
در اینجا دیگر صریح است که شنوشه به معنی صبر و شکیبایی است نه عطسه.
دماغ خشک او اشنوسهی تر / چو آرد گوش گردون را کند کر.
ابوالخیر (از رشیدی و فرهنگ نظام ، و ابوالخطیر از سروری و شعوری ).
به نظر من، باور به یکی بودن «صبر» و «عطسه» یا «شکیبایی» و «شنوشه» از پیش هم در پارسی بوده است و به همین خاطر در شعر رودکی و منوچهری «شنوشه» (عطسه) برای «شکیبایی» («صبر») هم به کار رفته است. وگرنه اگر در زبان پارسی، این دو به هم پیوند نداشتند، آنچه در متن بالا «طرزی نو» خوانده شده، پیش نمیآمد.
همان گونه که در بالا دیدیم در برخی روستاهای کرمان «شنوشه» را به معنای «عطسه»ی عربی به کار میبرند. همچنین در برخی زبانها و گویشهای ایرانی واژههایی مانند «اشنوشه» به کار میرود. برای نمونه در سنگسری، «اشنیش» به همین معنا به کار میرود. همچنین این واژه به واژههای مربوط در زبانهای اروپایی نزدیک است. برای نمونه
- در انگلیسی: sneeze، در انگلیسی کهن fneosan
در دیگر زبانهای خانوادهی زبانهای ژرمنیک چنین است:
- در هلندی: fniezen
- در سوئدی: nysa
- در آلمانی: niesen
- در پوروا-ژرمنیک (Proto-Germanic) به شکل پایهای *fneu-s- بوده که با *pneu- در پوروا-هند-و-اروپایی به معنای «دم» یا «نفس» همخانواده است.
- در لاتین هم sternuere بوده است که در زبانهای فرزند آن چنین شده است:
- در ایتالیایی: starnutare
- در اسپانیایی: estornudar
- در فرانسهای: éternuer
بر پایهی مترجم گوگل، در زبان ترکی استانبولی آن را «هاپشیرماک» (hapşırmak) میگویند که تقلید صدای عطسه است و گاهی در زبان گفتاری پارسی به صورت «هاپیشته» هم میگویند!