پنجشنبه ١٣/آذر/١٣٩٣ - ۴/دسامبر/٢٠١۴
امروز دوست گرامی، رفیق فردوسی، نشانی گفتوگویی با استاد دکتر فتحالله مجتبایی را برایم فرستاد که در آن سخنان دریغانگیزی از این استاد پیشکسوت ادبیات پارسی دربارهی زبان پارسی خواندم.
استاد دکتر فتحااالله مجتبایی در سال ١٣٠۶ خورشیدی در تهران زاده شد و در هشتاد و هفت سالی که از عمر پربارش میگذرد خدمتها و کارهای شایانی برای ایران و ایرانیان و فارسیزبانان کرده است، از جمله نگارش کتابهای درسی مدرسهها و ویرایش یا تصحیح متنهای ادبیات پارسی. در بهمن ١٣٧٩ خ./ ٢٠٠٠ م. به مناسبت هفتادوسه سالگی وی، مراسم بزرگداشتی به دست «انجمن آثار و مفاخر ملی ایران» برگزار شد. برگی از زندگی وی را میتوانید در این صفحه بخوانید.
دکتر فتح الله مجتبایی (اردیبهشت ١٣٩٢ خ.، عکس از سمیه لطفی)
هم چنین، به پاس کارهای ایشان، کتابی با نام «جشننامهی دکتر فتحالله مجتبایی» به کوشش دکتر علی اشرف صادقی و دکتر ابوالفضل خطیبی در سال ١٣٩٢ خ. به دست نشر هرمس منتشر شده است.
شکی نیست که دکتر مجتبایی از پیشکسوتان ادبیات پارسی است و روشن است که هدف من نادیده گرفتن جایگاه و خدمتهای ایشان و اهانت بدیشان نیست و ارجدان زحمتها و تلاشهایشان برای ادبیات پارسی هستم. آنچه در زیر میآید نقد دیدگاههایی است که تنها از آن دکتر مجتبایی نیست و بسیاری کسان بر همین باور اند.
گفتوگوی یاد شده با دکتر مجتبایی در تیرماه ١٣٩٣ خ. / جولای ٢٠١۴ م. انجام شده و به مناسبت چاپ مرزباننامه به ویرایش وی بوده است. در این گفتوگو چند بند هست که شگفتی مرا برانگیخت و آن هم نظرهای استاد دربارهی واژهسازی علمی و فنی در زبان پارسی است. در زیر، این چند بند را میآورم و چند نکتهی کوتاه در پاسخ مینویسم زیرا دربارهی واژهسازی و چرایی نیاز بدان در همین وبلاگ جستارهای بسیاری نوشتهام.
پرسنده: فرهنگستان زبان در دوره[ی] اخیر در معادلسازی چندان موفق نبود. واژههایی که ساخته شد غالباً با اقبال مردم روبه رو نشد.
ف.م.: این طبیعی است. هر چیز تازه و بیسابقه و بر خلاف انس و عادت، عکسالعمل ایجاد میکند. ولی شرایط امروز، شرایطی است که به آسانی نمیشود با آن کنار آمد. سرعت پیشرفت علوم و سیل لغات و اصطلاحات علمی، امروز سرسامآور است. یک وقتی در سال، ۵٠ تا لغت تازه نیاز است و شما به شکلی مشکل را حل میکنید. اما اکنون هر روز احتیاج به ۵٠ لغت تازه دارید. در چنین موقعیتی واژهسازی کار مشکلی است. زبان فارسی نمیتواند در حال حاضر زبان علمی باشد. باید زبان علم دنیا را پذیرفت. با زبان فارسی باید زندگی بکنیم، شعر بگوییم، داستان بنویسیم، روزنامه و مجله داشته باشیم، تاریخ بنویسیم و ... در زمینه علم باید زبان علم دنیا را پذیرفت. اگر بنا باشد با ترجمه یا اقتباس از کتابهای علمی جدید به تحصیلات و تحقیقات علمی بپردازیم، روز به روز از دنیا عقبتر میمانیم. باز میگویم: باید زبان علمی دنیا را پذیرفت.
یکی از راههای جا افتادن واژههای نوساز کاربرد پیوسته و روزانهی آنها در رسانههای همگانی به ویژه رادیو و تلویزیون است. اگر هر روز در تلویزیون گفته شود «اس.ام.اس» خب معلوم است که «پیامک» جا نمیافتد. در کمانک یادآوری میکنم که «اس.ام.اس» از نظر فنی به معنای «راژمان پیام کوتاه» Short Message System است. بنابراین «اس.ام.اس فرستادن» غلط است! کسی کل راژمان یا سیستم را برای دیگری نمیفرستد! بلکه تنها با این راژمان برای هم پیامک میفرستند.
یکی از دلیلهایی که نوواژهها جا نمیافتند آن است که امروزه همه خود را «باسواد» و «صاحبنظر» میدانند و به خاطر دو ترم کلاس انگلیسی رفتن، دیگر به این نتیجه رسیدهاند که این واژههای انگلیسی ترجمهپذیر نیستند! گروهی هم کاربرد واژههای انگلیسی و بیگانه را نشانهی «سواد» میدانند و ترجیح میدهند برابرهای پارسی را به کار نبرند.
جای تاسف است که وی دو بار تاکید کرده است که باید زبان علمی دنیا را پذیرفت و با زمان پارسی تنها شعر گفت و روزنامه نوشت و تاریخ نوشت و زندگی کرد. آیا تاریخ علم نیست؟ پس برای تاریخ هم باید به انگلیسی نوشت! وقتی همهی این جنبهها به زبان انگلیسی باشند دیگر چه طور میتوان به زبان پارسی زندگی کرد؟!
دکتر مجتبایی خود عضو فرهنگستان زبان پارسی هم هست. ببینیم در کتابچهی «اصول و ضوابط واژهگزینی» فرهنگستان در این زمینه چه گفته شده است:
٢) زبان علم در ایران زبان فارسی است و باید فارسی بمانداگر نظر وی آن است که باید زبان انگلیسی را به عنوان زبان علمی به کار برد، پس نظرش دربارهی این دومین «اصل» واژهگزینی فرهنگستان چیست؟! آیا از نظر علمی، درست است که کسی با اصل و علت وجودی فرهنگستان مخالف باشد و همچنان عضو فرهنگستان باشد؟! هدف فرهنگستان پاسداری از زبان و گسترش و توانمندسازی زبان است نه کرانمندسازی (محدود کردن) آن.
از همان آغاز ورود علم جدید به ایران، زبان فارسی به عنوان زبان علم برگزیده شد و این یکی از امتیازات ما ایرانیان است که زبان ملی و زبان علمیمان یکی است. در جهان هستند کشورهایی که به گمان این که برگزیدن یک زبان اروپایی به عنوان زبان علمی میتواند آنان را در کار انتقال علوم و غلبه بر عقبماندگی علمی موفق کند، زبان ملی خود را به کارهای روزمره اختصاص دادهاند و برای کاربردهای علمی یک زبان اروپایی اختیار کردهاند. این راه حل ممکن است برای کشورهایی که زبان ملی باسابقهای ندارند مناسب باشد، اما برای ایران چنین نیست.
اختیار کردن یک زبان اروپایی به منزلهی زبان علم ایران دست کم سه عیب بزرگ دارد:
١. زبان فارسی را به زبانی عقب مانده و سرکوفته تبدیل میکند و یکی از مهمترین ارکان هویت ملی را دستخوش ضعف و سستی میسازد. زیرا امروز به دلیل غلبهی علم و فنّاوری بر همهی عرصههای زندگی نمیتوان انتظار داشت که اگر زبانی قلمرو علم را ترک کند قادر باشد در حوزههای دیگر نیرومند و سرزنده ظاهر شود.
٢. گسترش علم را در میان مردم کُند میکند. علمآموزی به زبان بیگانه بسیار دشوارتر از علمآموزی به زبان مادری است، زیرا درک ظرایف و پیچیدگیهای زبان بیگانه میسر نیست مگر با صرف وقت و هزینههای بسیار. از این رو، اگر علم به زبان بیگانه تدریس شود، کسانی بیشترین بهره را از آن خواهند برد که بر آن زبان مسلط باشند. به این ترتیب، فاصلهی میان تحصیلکردگان و مردم عادی بیشتر میشود و اشاعهی دانش محدود میگردد و در جامعه تبعیضی سخت ناروا پدید میآید.
بنابراین، برای توسعهی علم باید زبان فارسی، به همت همهی ایرانیان، چنان پرورده شود که از عهدهی پاسخگویی به نیازهای زمانه برآید.
٣. از لوازم توسعهی علمی توسعهی دانش و اطلاعات در میان عموم مردم است که با انتخاب یک زبان بیگانه در مقام زبان علم این توسعه محدود میشود و در نتیجه میتوان گفت که توسعهی عمیق و همهجانبهی علمی قطعاً محقَّق نمیگردد.
(ص ٢۶)
سخن دکتر مجتبایی دربارهی عملی نبودن ساخت ۵٠ واژه در روز، نشانگر رویکرد برخی از بزرگان ما در زمینهی واژهسازی است: روش آنان تنها، به شکلی مشکل را حل کردن است، و برای ۵٠ واژهی جدید در سال بسنده است اما برای سیل واژگان علمی کارامد نیست. اینان شناخت کافی و درستی از توانمندیهای زبان پارسی ندارند و تنها با زیرمجموعهای از زبان پارسی یعنی ادبیات دری و شعر آشنا هستند. باید روشی برای حل ریشهای و بنیادین واژهسازی یافت و شیوه و دستگاهی روشمند برای برابرسازی پی افکند که بتوانیم هر روز به هر تعداد که خواستیم واژهی مورد نیاز بسازیم. باید پسوندها و پیشوندهای زبان پارسی را نیرومندتر کرد و بدانها افزود نه این که برای پنج پیشوند انگلیسی از «فرا-» استفاده کنیم (ن.ک. پیشوند «فرا-» برای همه). باید تَرمشناسی (terminology) و واژهسازی به عنوان درس در دانشگاهها آموزش داده شود و استادان و پژوهشگران و مترجمان ما شیوههای واژهسازی را به خوبی بیاموزند تا در کار خود منتظر فرهنگستان نشوند. در این باره ن.ک. به جستاری از دکتر محمد حیدری ملایری در همین وبلاگ با نام «با خشت و کاهگل نمیتوان آسمانخراش ساخت».
ف.م: الان دیگر علم متعلق به هیچ کشوری نیست، علم جهانی شده است. متعلق به فقط من و شما نیست. وقتی داروی ضدسرطان پیدا میشود. ضد ایدز کشف میشود متعلق به همه[ی] دنیاست. باید آن زبانی که این علم در آن پیدا شده، شناخت و به کار گرفت. در دورهای زبان علم زبان عربی بود. کسی که میخواست وارد ساحت علم و دانش بشود باید زبان عربی یاد میگرفت. در اروپا اگر میخواستند به ساحت علم نزدیک شوند، باید زبان لاتین یاد میگرفتند.این بند پر است از اشتباه:
پرسنده: چه اتفاقی افتاد که زبان عربی از نقشی که داشت، عقب ماند؟ و جایگاهش را از دست داد؟ و انگلیسی جایگزین آن شد؟
ف.م.: برای این که در رقابت علمی، جهان عرب و همه ملتهای مسلمان عقب ماندند. پیشرفت نکردند، اما آنها پیشرفت کردند. ...
- علم هیچ گاه متعلق به هیچ کشوری نبوده است. ماهیت و چیستی بیشتر دانشها نه ربطی به کشور دارد و نه ربطی به دین. آیا پیش از این ریاضی انگلیسی داشتهایم؟ فیزیک آلمانی داشتهایم؟ هندسهی عربی داشتهایم؟ از آنجا که دانش به هیچ کشور و دینی تعلق ندارد گفتن «اخترشناسی اسلامی» و «فلسفهی عربی» و مانند آنها غلط است. بنابراین امروز هیچ اتفاق خاصی در این زمینه نیفتاده است. تنها تفاوت امروز امکان ارتباط سریعتر و سرعت پیشرفت و تولید بیشتر دانش است.
- زبان انگلیسی جای زبان عربی را نگرفت. در هندوستان، زبان انگلیسی جای زبان پارسی را گرفت. در ایران، از زمان قاجار و انقلاب مشروطه، زبان فرانسهای در ایران برای آموزش دانش جدید به کار میرفت و بیشتر اصطلاحهای علمی قدیمی به زبان فرانسهای بودند.
- زبان لاتین دست کم از سدهی نوزدهم میلادی دیگر برای نوشتارهای علمی به کار نرفته است. دست کم دویست سال است که اروپاییان برای نگارش علمی از زبانهای بومی خود استفاده میکنند.
- گسترش زبان انگلیسی ربط سرراستی به پیشرفت علم نداشته است، بلکه بیشتر به دلیلهای سیاسی و نظامی و اقتصادی بوده است. دکتر مجتبایی باید بهتر به یاد داشته باشد که پیش از جنگ جهانی دوم و پیروزی امریکا و ابرقدرت شدن آن، زبان فرانسهای زبان ارتباط میان کشورهای گوناگون بود و بیشتر درسخواندگان و دانشجویان ایرانی هم زبان فرانسهای میخواندند نه انگلیسی.
خود وی به این واقعیت تاریخی اشاره میکند که زبان رایج برای نگارش علمی ثابت نیست. در زمانی عربی به کار میرفت و نویسندگان بیمایه برای فخرفروشی و پُز دادن، میکوشیدند واژههای و عبارتهای عربی را به کار ببرند تا حدی که حتا دیگر آب و خاک و باد و هوا و روز و شب و مانند آن را هم به عربی مینوشتند. و با زبان پارسی شد آنچه شد! هم اکنون هم زبان انگلیسی دارد همین بلا را بر سر زبان پارسی (و دیگر زبانهای دنیا) میآورد. باید دید چند سال دیگر چه زبانی جای آن را خواهد گرفت: چینی؟ آیا در آن زمان پیروان این رویکرد آن زمان خواهند گفت به زبان چینی بنویسیم؟!
استاد دکتر مجتبایی دربارهی انحطاط و آشفتهسازی زبان پارسی به دست منشیان و نویسندگان عربیزده چنین میگوید:
ف.م: بیشتر مولفان و مترجمان این آثار، از منشیهای دربار پادشاهان بودند و در دربارها میخواستند تظاهر به علم و دانش و سواد بکنند. عربی دانستن شرطِ دانشمندی بود. اینها زبان را غیرطبیعی و پیچیده میکردند. لغات عربی و شعر عربی، آیات و احادیث فراوان به کار میبردند، کم کم نثر سلیس فارسی را خراب کردند و تبدیل به چیزی شد که تا کسی لغات عربی را به خوبی نمیدانست از این آثار نمیتوانست استفاده کند.وی میداند که عربیزدگی نویسندگان قدیم باعث خرابی نثر روان پارسی شد و زبان را ناطبیعی کرد اما هم اکنون همین نسخه را برای زبان انگلیسی تجویز میکند. چند جمله از فرهنگ دهخدا دربارهی زاج یا کات را مینویسم که ببینیم زبان نگارش علمی در دوران گذشته چه بوده است:
بعضی گویند اجزاء مُحرّقهی مائی و ارضی با هم اختلاط سخت کنند و قوّت حرارت آفتاب در آن مؤثر شده و دَهنیّت و مَلحیّت و کبریتی از آن پیدا شود. اگر در معدنش قوّت حدیدی غالب بوَد زاج سرخ و زرد باشد و اگر قوهی نَحاسی بیشتر بوَد سبز باشد.میبینیم که زبان نگارش امروزی برخی نویسندگان فرقی با آن نکرده است و تنها زبان انگلیسی جای زبان عربی را گرفته است!
مُحرّقه: آتشزا / ماء: آب / ارض: خاک / دُهن: روغن / ملح: نمک / کبریت: گوگرد
حدید: آهن / نَحاس: مس
آشفته شدن زبان نتیجه[ی] وسعت مفاهیم زیاد است و زبان میخواهد خودش را به زور با این مفاهیم هماهنگ کند، نتیجهاش نوعی آشفتگی در زبان است. مثل آشفتگی که در قرن ششم و هفتم پیدا شد برای بیان مطالب به زبان فارسی، که ناچار شدند مرتب لغات عربی را وارد زبان فارسی کنند. حالا هم برای نامیدن مفاهیم جدید و گریز از لغات قدیم، دچار نوعی زبانپریشی شدهایم. اما این روند در مقطعی فروکش میکند. بعد از مدتی، واژگان جدید جا میافتد. شاید ۵٠ یا ١٠٠ سال دیگر این اتفاق بیفتد.به نگر من، آشفتگی امروزی در زبان پارسی به دلیلهای زیر میتواند باشد:
- تنبلی و ولنگاری برخی از نویسندگان و مترجمان و بیتوجهی یا بیمسئولیتی به زبان پارسی
- کمکاری فرهنگستان و نهادهای آموزشی و پژوهشی برای روشمند کردن واژهسازی در زبان پارسی
- چیرگی و سلطهی بیاندازهی زبان عربی بر زبان پارسی به اندازهای که زبان پارسی را فلج کرده و در پایهایترین کارکردها دستور زبان عربی بر زبان پارسی سوار شده است. برای نمونه، وقتی با pluralism روبرو شدند، برابرهای «کثرتگرایی» و «تکثرگرایی» و مانند آن به ذهنشان میرسد. و نیز ن.ک. «جمع در زبان پارسی»
- آموزش ناکافی و گاه غلط در زمینهی زبان پارسی به طوری که بیشتر تحصیلکردگان با ساختارهای دستوری و واژهسازی زبان پارسی آشنا نیستند.
- اشتباه گرفتن زبان پارسی با ادبیات پارسی به ویژه در نظام آموزشی به طوری که بسیاری از درسخواندگان و حتا آموزگاران هم فرق این دو را نمیدانند.
- آسیبهای اجتماعی و کمبودهای فرهنگی که باعث میشود عدهای گمان کنند انگلیسی پراندن نشانهی «سواد» و «کلاس» است و کسی سخن گفتن به زبان پارسی را ارج نمینهد.
- و در پایان، ناباوری کسانی مانند دکتر مجتبایی به توانایی و توانمندیهای زبان پارسی در زمینهی واژهسازی!
5 نظر:
مشکل امثال آقای مجتبایی این است که می پندارند عقب ماندگی ما به خاطر زبان است، یعنی اگر زبان علمی ایران انگلیسی شود ایران پیشرفت می کند! آیا اگر مردم ایران کتابهای علمی را به زبان انگلیسی بخوانند از تنبلی و سستی دست بر می دارند؟ از کلاهبرداری و فساد و رشوه گیری دست بر می دارند؟ از پارتی بازی و گرانفروشی دست بر می دارند؟ آیا عقب ماندگی ما تقصیر زبان فارسی است؟ اگر چنین است پس چرا آن کشورهای آفریقایی که زبان علمی شان انگلیسی است پیشرفت نمی کنند؟ چرا پاکستان پیشرفت نمی کند؟ چرا ژاپن پیشرفته تر از استرالیا و نیوزیلند است؟ اصلا شما پاسخ همین یک سوال را بدهید: چرا کشور پاکستان از هند عقب مانده تر است؟ مگر هردو کشور زبان علمی شان انگلیسی نیست؟
اما درباره فارسی دری، به نظر من فارسی دری قدیم از فارسی امروزی بسیار تواناتر است. شما اگر توانستید مانند فارسی قدیم صفت و قید و فعل بسازید. پسوند و پیشوند جای خود، حتی واژه های ترکیبی آن به تنهایی نیمی از نیازهای ما را برآورده می کند.
درود بر شهر براز ، نقد شما را خواندم بسیار سپاسگزارم .اگر دانستن زبان انگلیسی شوند پیشرفت ایرانیان می شود ،پس چرا ایرانیانی که پیش از ۳۰ سال درآمریکا زندگی می کنند و بخود مهندس ،دکتر و استاد می گو یند و پز می دهند که زبان انگلیسی را خوب می دانند
چرا عقب افتاده و نادان هستند ؟ تنها در دروغ گویی ،نیرنگ و کلک
پیشرفته و ماهر هستند .من استاد مجتبایی را نمی شناسم و نمی توانم
داوری کنم ولی آگاهم که ما آدمها وختی سالمند می شویم گه گاهی دچار
فرامو شی می شویم .خشایار کرمی
درود بر شهر براز ، نقد شما را خواندم بسیار سپاسگزارم .اگر دانستن زبان انگلیسی شوند پیشرفت ایرانیان می شود ،پس چرا ایرانیانی که
پیش از ۳۰ سال درآمریکا زندگی می کنند و بخود مهندس ،دکتر و
استاد می گو یند و پز می دهند که زبان انگلیسی را خوب می دانند
چرا عقب افتاده و نادان هستند ؟ تنها در دروغ گویی ،نیرنگ و کلک
پیشرفته و ماهر هستند .من استاد مجتبایی را نمی شناسم و نمی توانم
داوری کنم ولی آگاهم که ما آدمها وختی سالمند می شویم گه گاهی دچار
فرامو شی می شویم .خشایار کرمی
ما از یک طرف گفتار آخوند جماعت هستیم که سنگ عرب بر سینه می زنند از طرف دیگر هم امثال شما و مخاطبان شما که در توهمات و تعصبات بی جا و بی ارزش آریایی غرق هستید. یکی از این طرف بام می افتد و دیگری هم از آن طرف!
این دشمنی شما با زبان انگلیسی را درک نمی کنم. دشمنی شما با افرادی که دانشی از زبان انگلیسی دارند را هم درک نمی کنم.
این دوستان گرامی هم که نظر داده اند ظاهرا تک تک ایرانیان خارج نشین را می شناسند و ظاهرا همه ی هم وطنان خارج نشین را هم بی سواد و نادان می دانند.
آشنایی با امثال شما از نظر کمیک ارزشمند است. به هر حال عقب ماندگی و درجا زدن هرگز پایدار نخواهد بود چه شکل عربی-اسلامی آن چه شکل ایرانی-آریایی. در توهمات خود غوطه ور باشید
به علی
ببخشید شما از کدام بخش این جستار به این نتیجه رسیدهاید که من «در توهمات آریایی غرق» شدهام؟؟؟؟
کدام یک از جستارهای وبلاگ من دربارهی «تعصبات و توهمات آریایی» است؟؟؟
من هیچ گونه دشمنیای با زبان انگلیسی ندارم، بلکه (بر خلاف بسیاری از شیفتگان بیدلیل و ناآشنا به زبان انگلیسی) آثار فراوانی از ادب و فرهنگ و تاریخ این زبان را خواندهام و تا حدی با انگلیسی میانه هم آشنایی دارم.
گویا مشکل شما این است که من با کاربرد بیجا و افراطی زبان انگلیسی مخالف ام و از زبان پارسی دفاع میکنم.
پیغامهای منتشر شده در این وبلاگ هم نظر خوانندگان است نه نظر نویسندهی وبلاگ.
گویا شما از شیفتگان غرب و از زمرهی جهانوطنان بیوطن و بیهویت اید که مانند عرب/اسلامدوستان ایرانستیز یا آریاپرستان اسلامستیز یکی دیگر از آسیبهای جامعهی ایرانیان امروز را نمایندگی میکنید.
در سال نو برای شما موفقیت و درک و دانش بیشتر و پرهیز از پیشداوری و بردباری را آرزو دارم.
شهربراز
پینوشت:
هرچند گفته بودم نظرهای دارای توهین پخش نمیشوند اما این نظر را به طور استثنا منتشر کردم.
Post a Comment