Saturday, January 26, 2013

انقلاب تصورناپذیر در ایران

شنبه ٧/بهمن/١٣٩١ - ٢۶/ژانویه/٢٠١٣

این روزها به سالگرد انقلاب ایران در سال ١٣۵٧ خ. / ١٩٧٩ م. نزدیک می شویم. از این رو به معرفی کتابی در همین باره می پردازم که در حال خواندن آن هستم.


نام کتاب: انقلاب تصورناپذیر در ایران (The Unthinkable Revolution in Iran)
نویسنده: چارلز کورزمن (Charles Kurzman)
ناشر: انتشارات دانشگاه هاروارد (Harvard University Press)
سال: سپتامبر ٢٠٠۵ م. / شهریور ١٣٨۴ خ.
صفحه: ٣٠۴

نویسنده‌ی این کتاب چارلز کورزمن در بخش قلم‌انداز می‌گوید که در زمان تسخیر سفارت امریکا در ایران من جوانی دبیرستانی بودم و هیچ شناختی از ایران نداشتم. در آن زمان برای اعتراض به کار ایرانیان تظاهرات کردیم. اما بعدها وارد دانشگاه شدم و جامعه‌شناسی خواندم. وی هم اینک استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کارولینای شمالی است و زمینه‌ی تخصصی‌اش هم غرب آسیا (یا به اصطلاح «خاورمیانه») است.

فهرست گنجانده‌های این کتاب چنین است:

١) پیشگفتار
٢) پیدایش اعتراض: توضیح‌های سیاسی – سال ١٩٧٧ م. (سال ١٣۵۶ خ.)
٣) بسیچ شبکه‌ی مسجدها – توضیح‌های سازمانی – آغاز سال ١٩٧٨ م. (پایان سال ١٣۵۶ خ)
۴) گرایش‌های شیعی – توضیح‌های فرهنگی - میانه‌ی سال ١٩٧٨ م. (آغاز سال ١٣۵٧ خ.)
۵) اعتصاب همگانی – توضیح‌های اقتصادی – پاییز ١٩٧٨ م. (پاییز ١٣۵٧ خ.)
۶) شکست زور - توضیح‌های نظامی – زمستان ١٩٧٨ و ١٩٧٩ م. (زمستان ١٣۵٧ خ.)
٧) جنبشی پایدار – ضدتوضیح – زمستان ١٩٧٨ و ١٩٧٩ م. (زمستان ١٣۵٧ خ.)
٨) نتیجه‌گیری
کتاب با این نکته آغاز می‌شود که انقلاب ایران از هر لحاظ پدیده‌ی ناهنجار بوده است. زیرا در شرایط و در جامعه‌ای رخ داد که هیچ کس انتظارش را نداشت. از نظر اجتماعی-علمی هم این انقلاب اصلا نمی‌بایستی رخ می‌داد. همزمان با افزایش اعتراض‌ها بسیاری از خود ایرانیان هم هیچ نمی‌دانستند که چه خواهد شد. بر طبق آمار تنها ١٠ درصد مردم ایران در انقلاب سال ١٣۵٧ خ. شرکت داشتند حال آن که در انقلاب فرانسه تنها ٢ درصد جمعیت و در فروپاشی شوروی تنها ١ درصد جمعیت این کشورها شرکت داشتند. پس از انقلاب هم هر کسی به دنبال این پرسش بود که چرا این انقلاب رخ داد و چرا به این نتیجه رسید. از این رو هر کسی از دیدگاه خود و زاویه‌ی نگاهش توضیحی ارائه کرد. این کتاب در واقع این توضیح‌ها را در گروه‌هایی دسته‌بندی کرده و هر یک را جداگانه بررسیده است.

در پیشگفتار چکیده و فشرده‌ای از رویدادهای پایان سال ١٣۵۶ و آغاز سال ١٣۵٧ خ. داده شده است و از جمله در آن گفته شده که نخستین بار ویلیام سولیوان، سفیر امریکا در تهران، در گزارش خود به کاخ سفید در تاریخ ٩ نوامبر ١٩٧٨ م. از عبارت «اندیشیدن به تصورناپذیر» (thinking the unthinkable) استفاده کرد. زیرا در آن زمان هیچ کس گمان نمی‌کرد که حکومت پهلوی با آن پشتوانه‌ی اقتصادی حاصل از فروش میلیادرها دلار نفت و با داشتن قوی‌ترین ارتش منطقه و پشتیبانی قدرت‌های جهانی برافتد. حتا نزدیک بود جیمی کارتر، رییس جمهور امریکا، سولیوان را اخراج کند. اما وزیر امور خارجه‌ی امریکا بر نگهداشتن او اصرار کرد.

کورزمن می‌نویسد حتا به نظر مهندس مهدی بازرگان هم این انقلاب «تصورناپذیر» بود. در روز ٢٢ اکتبر ١٩٧٨ م (١ آبان ١٣۵٧) مهندس بازرگان با آیت الله خمینی در پاریس دیدار کرد. وی به آقای خمینی گفت که باید پیشنهاد شاه برای انتخابات آزاد را پذیرفت و در سیاستی گام به گام قدرت اجرایی کشور را به دست گرفت [و شاه را دوباره پادشاه مشروطه کرد]. اما وقتی آقای خمینی به وی گفت که انقلاب به زودی پیروز خواهد شد. بازرگان گفت «امریکاییان اجازه نمی‌دهند» آقای خمینی گفت «امریکا با ما مخالفت نخواهد کرد زیرا ما بر حق ایم». آقای بازرگان هم در پاسخ گفت «دنیای سیاست با حوزه‌ی علمیه‌ی نجف و قم فرق دارد که در آنجا بر حق بودن کافی است. آقای خمینی به بازرگان می‌گوید وقتی شاه رفت و من به ایران برگشتم مردم نمایندگان خود را انتخاب خواهند کرد. بازرگان می‌گوید من حیرت کردم و از این بی‌تفاوتی و بی‌توجهی به مشکل‌های آشکار سیاسی و حکومتی اندوهگین شدم.

جالب آن که وقتی بازرگان به ایران برمی‌گردد پیشنهاد حکومت برای نخست وزیری شاه را نمی‌پذیرد. (این پیشنهاد را شاپور بختیار پذیرفت). نویسنده می‌گوید اگر این پیشنهاد چند هفته زودتر، یعنی پیش از سفر بازرگان به پاریس شده بود به احتمال زیاد حتما می‌پذیرفت.

1 نظر:

مهدی said...

من گمان می‌کنم بسیاری از روشنفکران بروز انقلاب را پیش بینی کرده بود و یا دست کم یه سستی پایه‌های حکومت پی برده بودند. داستان «اسرار گنج دره جنی» گلستان یک نمونه‌ است.در جایی هم خواندم اقتصاددانان نسبت به سیاست‌های پولی شاه و عواقب اجتماعی‌اش هشدار داده بودند.