چهارشنبه ۸/تیرماه/۱۳۹۰ - ۲۹/جون/۲۰۱۱
در زمان ساسانیان به ویژه از زمان خسرو یکم انوشیروان، منطقهی شرق ایرانشهر را «کوست خوراسان» مینامیدند که خوراسان به معنای جایی است که خورشید میآید یعنی همان شرق یا مشرق. فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین میگوید:
زبان پهلوی هر کو شناسد --------- خراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»
خراسان را بود معنی خور آیان/کجا از وى خور آید سوى ایران
پس از اسلام نیز این منطقه خراسان نامیده میشد. «کوست خوراسان» منطقهی بزرگی بود که شامل بلخ و گوزگانان و هرات و کوهستان (کُهستان یا قهستان = جنوب استان خراسان امروزی در ایران) و .. میشد. این منطقه هم چنان خراسان نامیده میشد تا این که در زمان ناصرالدین شاه قاجار در گیرودار «بازی بزرگ» میان بریتانیا و روسیه، بریتانیا تصمیم گرفت که از پشتونها (افغانان) حمایت کند و در برابر پیشروی روسیه به سوی هندوستان سد و مانعی بسازد و از این رو استان هرات ایران را اشغال کرد و با تهدید ناصرالدین شاه به حمله از جنوب و خلیج فارس او را مجبور کرد که در ماه مارس ۱۸۵۷ م./ رجب ۱۲۷۳ ق./ فروردین ۱۲۳۶ خ. «عهدنامهی پاریس» را امضاء کند و «کشور افغانستان» را به رسمیت بشناسد.
بریتانیا به خاطر سیاستهای استعماری خود از حکومت اقلیت «پشتون» بر اکثریت «تاجیک» (یعنی ایرانی) پشتیبانی میکرد و پس از آن نیز سیاستهای پشتونسازی رسمی و جایگزینی زبان پارسی در افغانستان ادامه داشته است و بیشتر مسئولان حکومتی افغانستان از «پشتون»ها هستند. برای جدایی «ایرانیان» یا تاجیکان افغانستان نام زبان پارسی در افغانستان «دری» گذاشته شد حال آن که «دری» صفت «زبان پارسی» است. انگار بگوییم Standard English و بعد نام زبانی را بگذاریم Standard!
در واکنش به این پشتونسازی رسمی و دولتی، گروهی نیز بر این باور اند که چون «افغان» همان «پشتون» است نام «افغانستان» گویای تنوع و گوناگونی قومی این کشور نیست. و یا حتا گروهی خواهان جدایی از بخشهای پشتوننشین هستند. من با مسئلههای سیاسی کاری ندارم چون دانش کافی ندارم و این وبلاگ نیز هدف سیاسی ندارد. اما نامی که گروهی از این شهروندان کشور افغانستان برای کشور خود پیشنهاد میکنند برای یکپارچگی کشور ما ایران زیانبار است. در اینجا به دو مورد اصلی میپردازم:
خراسان:
گروهی پیشنهاد میکنند که نام «افغانستان» باید نام تاریخی «خراسان» باشد. درست است که بیشتر کشور افغانستان امروزی تا پیش از عهدنامهی پاریس ۱۸۵۷ م. بخشی از خراسان تاریخی و بخشی از ایران بوده است اما بخش جنوبی آن یعنی قندهار و ... جزو «خراسان» نبوده است.
مشکل مهمتر این نام آن است که در سال ۱۹۱۷ م. دولت روسیهی شوروی برای منظورهای سیاسی و تجزیهی ایران نام ارّان و قفقاز را که به تازگی از ایران جدا کرده بود «جمهوری آذربایجان» گذاشت تا بعدها با افسانهی «آذربایجان جنوبی و شمالی» بر آذربایجان واقعی ادعای مالکیت کند. امروزه این نام جعلی و دزدی باعث سردرگمی و دردسر شده است. نامگذاری افغانستان به خراسان همان اشتباه و خطر را برای ایران امروزی و این بار در شرق خواهد داشت.
همان گونه در عهدنامهی پاریس بخشهایی از بلوچستان ایران به «هند» پیوسته شد و بعدها که مسلمانان هند به رهبری محمدعلی جناح کشور «پاکستان» را به وجود آوردند و امروزه گروههای تجزیهطلبی ادعای ساختن کشور «بلوچستان» را با پیوند بلوچستان ایران و بلوچستان پاکستان دارند.
ایران کجاست؟!
اما گروه دیگری هستند که ادعای جالبتری میکنند. اینها میگویند ایران تاریخی در واقع همین افغانستان امروزی است و نام ایران سیاسی امروزی از قدیم «فارس» بوده است و رضاشاه در سال ۱۹۳۵ م./۱۳۱۴ خ. نام «ایران» را «دزدید» و بر «فارس» گذاشت!!! اینها برای این ادعای بیپایهی خود استدلالهای عجیب و غریبی میکنند مانند این که
۱- «ایران در شاهنامه همان افغانستان امروزی است»: از آنجا که شاهنامه بر پایهی شاهنامهی نثر ابومنصوری و آن هم بر پایهی خداینامگ و دیگر سندهای دوران ساسانیان است منظور فردوسی از «ایران» یا «شهر ایران» همان «ایرانشهر» ساسانی است که از چین تا رود فرات بوده است. حتا در مقدمهی شاهنامهی ابومنصوری جملهی جالبتری هست:
هر کجا آرامگاه مردمان بود به چهار سوی جهان، از کران تا کران، این زمین را ببخشیدند و به هفت بهر کردند و هر بهری را یکی کشور خواندند ... هفتم را که میان جهان ست خُنرَسبامی خواندند و خنرسبامی این ست که ما بدو اندریم و شاهان او را «ایرانشهر» خواندندی ... و ایرانشهر از رود آموی است تا رود مصر و این کشورهای دیگر پیرامون اویند و ازین هفت کشور ایرانشهر بزرگوارتر است به هر هنری.
برخی این را اشاره به آگاهی ایرانیان از مرزهای هخامنشیان میدانند و دقیقتر آن است که این جمله نشان میدهد که متن اصلی در خداینامگ در زمان خسرو دوم اَپَرویژ (پرویز) نوشته شده که به کوشش و توانایی سردارانی چون «سمبات بگراتونی» و «فرّخان شهربراز» و «شاهین وهمنزادگان» و دیگران مرزهای ایران از هر دو گسترده شد و از رود آمو تا رود نیل را در بر گرفت. بنابراین چنین سوءاستفادههای از شاهنامه، گذشته از این که جعل و دروغ است ستم به فردوسی و شاهنامه و نادیده گرفتن میراث تاریخی همهی ایرانیان است نه تنها شهروندان ایران سیاسی امروز.
۲- «در شعرهای حافظ و سعدی نام ایران نیامده است»: به فرض هم که در شعرهای حافظ و سعدی نام ایران نیامده باشد این چه دلیلی میشود که ایران تاریخی همان افغانستان امروزی است و نام این سرزمین ایران نبوده است؟ مگر حافظ و سعدی شیرازی تاریخنگار یا جغرافینگار بودهاند که اگر در شعر آنان نام ایران نیامده باشد دلیل بر این شود که شیراز بخشی از ایران نبوده است. در شعرهای مولانای بلخی هم نام ایران نیامده است. آیا این دلیل میشود که بلخ جزیی از ایران نبوده است؟ اساسا هدف شاعران ثبت مرزهای جغرافیایی نیست که در شعرهای آنان دنبال مرزهای ایران بگردیم. برای چنین منظوری باید به سراغ کتابهای جغرافیایی رفت.
جریان تغییر نام ایران در زبانهای اروپایی از Persia به Iran در زمان رضا شاه هیچ ربطی به واقعیت تاریخی نام «ایران» ندارد. اینها که زبان مادریشان هم پارسی است برای رسیدن به هدف خود این بار به نوشتههای انگلیسی استناد میکنند که تا زمان رضا شاه نام کشور ما Persia بوده است و از روی عمد یا کمسوادی خودشان در زبان انگلیسی، میگویند Persia یعنی فارس. در پاسخ به این گونه بدخوانیها و بدفهمیها میتوانم به دو مقالهی بلند دکتر جلال خالقی مطلق و دکتر جلال متینی در ایرانشناسی اشاره کنم که نام ایران را در گذشت روزگاران از زمان باستان تا امروز بررسیدهاند. هم چنین در کتابهای جغرافی دوران اسلامی نیز به خوبی موضوع ایران و ایرانشهر و مرزهای آن نشان داده شده است که چند مورد آن را در جستار پیشین معرفی کردم.
سایت «خراسانزمین»
گروهی نیز پایگاهی اینترنتی ساختهاند به نام «خراسانزمین» که در آن هر دو این استدلالها و تحریفهای مانند آن دیده میشود. اگر بیشتر این گونه نویسندگان به تحریف و بدخوانی آثار تاریخی میپردازند موردی در این سایت دیدم که ندانستم از درک و سواد انگلیسی نویسنده شگفتزده و حیران شوم یا در توانایی بدخوانی و سوءاستفادهی او!
در سال ۱۹۸۹ م./ ۱۳۶۸ خ. مقالهای به زبان انگلیسی از استاد احسان یارشاطر در شمارهی پانزدهم مجلهی «میراث ایران» (که در امریکا چاپ میشود) منتشر شد دربارهی همان تغییر نام کشور ما در زبانهای اروپایی نامهای نوشت و خواست که این تغییر نام فراموش شود و نام رسمی کشور ما در زبانهای اروپایی همان Persia باشد زیرا این نام در زبانهای اروپایی پیشینهی تاریخی خیلی بلندتری و دیرینهتری دارد. نکتهی مهم دیگر در پیام استاد یارشاطر برخورد با کاربرد واژهی غلط Farsi به جای Persian در زبان ایرانیان مهاجر به غرب بود. عنوان این پیام در زبان انگلیسی چنین بود:
Persia or Iran, Persian or Farsi?
روشن است که این عنوان در زبان انگلیسی معنا دارد و منظور خود واژههای مزبور اند و در ترجمه باید گفت Persia یا Iran و Persian یا Farsi؟ نه این که اینها را ترجمه کنیم. زیرا در آن صورت عنوان بیمعنا خواهد شد یعنی: ایران یا ایران، فارسی یا فارسی؟ اما نویسندهی تحریفگر افغانستانی در ترجمهی خود چنین نوشته است: «کشور ما را فارس بناميد نه ايران، زبان ما Persian نام دارد نه Farsi» یعنی در بخش نخست از روی غرض Persia را به «فارس» ترجمه کرده اما در بخش دوم Persian و Farsi را به همان صورت نگه داشته است. وی تمام مقالهی استاد یارشاطر را با همین نگاه کژبینانه ترجمه کرده و همه جا از روی غرض Persia را به «فارس» برگردانده است و به خیال خود نشان داده است که ایرانیان برجستهای چون استاد یارشاطر هم کشورشان را «فارس» مینامند! این مترجم مغرض به این جمله دقت نکرده است:
برعکس، نام «ایران» هیچ یک از خاطرات بالا را در ذهن جهانیان زنده نمیسازد. در زبانهای دیگر، غیر از فارسی، «ایران» یک واژهء میانتهی بوده و نشاندهندهء کشوری است بدون گذشته یا بدون کدام فرهنگ خاص. .. اگر یونان، Egypt (مصر) یا چین از دیگران مطالبه میکردند که منبعد کشورهایشان را به ترتیب به نامهای هیلاس، مصر یا ژونگو یاد کنند، این کشورها افتخارات زیادی را از دست میدادند. نام «Egypt» بلافاصله خاطره دربارهء اهرام، خط هیروگلیف، لوحهها و دیگر آثار باارزش و پردرخشش تاریخی را در اذهان زنده میسازد، در حالی که خارج از کشورهای اسلامی، نام عربی «مصر» همان ارزشها را به یاد نمیآورد.
همین جمله نشان میدهد که منظور استاد یارشاطر واژهی Iran در زبانهای بیگانه است نه این که نام کشور ما ایران نیست.
انگار یک نفر به سخنرانی رییس جمهور مصر به زبان انگلیسی استناد کند که او خود را رییس جمهور کشور Egypt خوانده است. پس کشور او «مصر» نیست و خودش هم رییس جمهور «مصر» نیست!
20 نظر:
گمان می کنم که در این جا اشتباهی رخ داده. در آن موقعی که احمدشاه درانی منطقه ای را که حالا افغانستانش می نامند به کمک خارجی ها تاسیس کرد این واحد سیاسی بی نام بود.شاید بیشتر از 100 سال از نام گذاری این واحد سیاسی به نام افغانستان نمی گذرد- به گواهی اسناد و مدارک.
با درود بر شما
این حرکات نشان می دهد خوابهای بسیار بدی برای ایران دیده اند که هم از شرق و هم از غرب ابتدا پروژه ی تجزیه ی فرهنگی و فکری و بعد واقعی را رقم بزنند
دور باد دور باد
درود بر شهر براز،
جستارهای شما بسیار آموزنده هستند واز خواندنشان سود میبرم .شما با پابرجایی،با ترک پرستان،افغانها،تازیان ودیگر ایران ستیزان روبرو گردیدهید .شاد وسربلند باشید .خشایار از شهر هیستون تگزاس
به خشایار
درود بر شما
خوشحالم که نوشتارهایم برای شما سودمند است. هدف من آگاهی بخشی و جلوگیری از گسترش دروغهای دشمنان ایران است. همان گونه که گفتید بهتر است از عنوان ایران ستیز استفاده کنیم و نام قوم و ملتی را به کار نبریم.
با سپاس
شهربراز
سلام شهربراز عزیز..
من رفتم سربازی و نمیتونم به بلاگت دسترسی داشته باشم،بعد از مدتها هم که اومدم دیدم بلاکت پالایه شده که واقعا جای تاسف دارد..
تو خدمت تنها روزنامه ای که بدستم رسید روزنامه کیهان بود که مطلبی مورخ 7 خرداد نوشته بود که به نظرم در راستای تخریب پاسارگاد بود..من لینک این مطلب رو به شما میدم امیدوارم در این باره نقد لازم رو انجام بدید چون به نظرم جواب ندادن این ایرادها کمک به انتشارشان میشود..
http://kayhannews.ir/900307/9.htm
با تشکر
یا حق
ارخا
سپاس
اما گمان نکنم ایران ستیزان اینقدر خوش خیال باشند که بخواهند با دگراندن نام افغانستان امروزی به خراسان، خراسان ایران را جدا کنند!
به گمانم دگرش نام افغانستان به خراسان اثر وارونه داشته باشد، یعنی که سبب پیوستن تاجیکستان بدان و سپسترش میل رهیدن سمرقند و بخارا از ستم ازبکان شود.
خیلی دور از ذهن و عجیب است که ما خراسانیان ببینیم نام افغانستان شده، خراسان و بخواهیم به آن کشور بپیوندیم.
ایران دوستی ام بر این می داردم که خوب است اگر پارسیان آن ور مرز هم از نام راستین خراسان سود ببرند. چه که تفاوت دارد با نامگذاری دروغین آذربایجان بر قفقاز
راستش شهربراز گرامی حتی از این که چنین فرض محالی را پیش کشیده اید، دلخور هم شدم
من که ایران دوست تر و فارسی پرست تر از مردم خراسان در همه ی ایران سراغ ندارم تا جایی که چند بار دوستان تهرانی و شیرازی و اصفهانی ام از من پرسیده اند چرا مردم خراسان اینقدر پان فارس اند!
خنده دار است که ما از یک سو به عنوان نژادپرست ترین ایرانیان شناخته می شویم و باید مدام توضیح دهیم که پاسداشت زبان و فرهنگ خودی به معنی نژادپرستی نیست و از این ور اینقدر ظن به کودنی مان برود که با تغییر نام افغانستان ایرانمان را برهانیم!!!
نمی دانم باید بخندم یا عصبانی شوم
در هر حال گمان نمی کنم پارسیان آن سوی مرز موفق شوند که نام افغانستان را تغییر دهند اما بر فرض موفق شدنشان، تنها نتیجه ی سیاسی ای که می تواند در پی داشته باشد بازگشت پارسیان هرات و ورارود به دامان ایران است
به امیر
من در ایراندوستی خراسانیان و عشق و علاقهی تاجیکان (ایرانیان) به ایران شکی ندارم.
من اصلا قصد توهین یا سوءنیت نسبت به خراسانیان ندارم و نداشتهام. من به همهی ایرانیان و ایراندوستان درود میگویم و به آنان افتخار میکنم.
موردی که من پیش کشیدم سوءاستفادهی سیاسی مشتی سیاستباز است و کسانی که نقش مار میکشیدند، مانند همان کسانی که در سایت «خراسان زمین» دور هم گرد آمدهاند و حتا از مقالهی استاد یارشاطر با ترجمهی غلط به دنبال هدفهای سیاسی خود هستند.
این عجبتر که من و تو به یکی کنج این جا
هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو
پاینده ایران و ایرانی
با سپاس
شهربراز
به امیر
دوباره درود.
راستی نیاز به یادآوری نیست که مردم آذربایجان و خوزستان نیز ربطی با پانترکان و پانعربان ندارند. اما این گروههای ضدایرانی در راستای سیاستها و سیاستبازیهای خود از هر چیزی سوءاستفاده میکنند.
با سپاس
شهربراز
زبان پارسی در خراسان درست شده
اصلش از خراسان است
دیگه باید اونقد بی غیرت و بی تفاوت نسبت ایران باشیم که خراسان را بخواهند تحریف کنند و ا ایران جدا کنند
این دیگه غیر قابله تحمل است
در مقابله آذربایجان میشه تحمل کرد و موضوع رو باز کرد ولی در مورد خراسان نه نمیشه
دوم
نوشته خوبی است یرانستیزان را معرفی کنید به ایرانیان
تمام همسایگان ایران آرزو نابودی ایران دارند
با این بدبختی قومیتی که در ایران میبینم و نبود اتحاد و حسه ایران دوستی دربین اکثریت مردم ایران باید نگران بود
باید بگم متاسفانه که کشوری مثل آذربایجان با ۷ میلیون جمیعت احساسات وطن دوستی نسبت به کشور خود خیلی بیشتر از ایران ۷۰ میلیونی است
به ا-ر-خا
سلام بر شما.
دیدم چند وقتی خبری از شما نبود. سپاس از این که به وبلاگ من سر میزنید.
دربارهی ادعاهای مطرح شده در آن صفحه از روزنامهی کیهان که در سایت تابناک هم تکرار شده بود، در وبلاگ «از این اوستا» نوشتهی یاغیش کاظمی پاسخ کافی داده شده است.
http://www.asha.blogsky.com/1390/03/14/post-168/
پیروز باشید
شهربراز
بله منطور کتاب ایران باستان است !
برای مثال در لغت نامه ی دهخدا می نویسد ر"رجوع شود به ایران باستان
ص2000و...
برای مثال :منبع اول در لینک زیر:
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-11d50da79cef4d919728e536d09fba71-fa.html
ایا منطور کتاب ایران باستان نیست؟!
به بینام.
الان متوجه منظور شما شدم. در فرهنگ دهخدا، منظور کتاب «تاریخ ایران باستان» نوشتهی حسن پیرنیا (مشیرالدوله) است.
http://www.adinebook.com/gp/product/9643511944/ref=sr_1_1000_5/564-6094279-4525679
پیروز باشید
شهربراز
با تشکر از لینک شما شهربراز عزیز..
امیدوارم در پاسخ گویی به ایرادها و شبه ها و انتقاد و...انسجام بین وبلاگهایی که هم صلاحیتش را دارند و هم دانشش رو ایجاد شود تا با تقسیم کار شما دوستان رو از هدف اصلی خود که شناسایی فرهنگ ایران زمین به مردم است بازندارد..
قلمت پایدار..
با تشکر
یا حق
ممنون
اماان کتاب اریخ باستان پیر نیا 700صفحه است و در دهخدا بالای 2000صفحه را نشان می دهد!
این چگونه است؟!
سلام بر شهربراز عزیز..
امیدوارم که سلامت باشی..
چندی پیش برخی از دوستان ترک،اصرار داشتند که نوشتن "آذربایجان" غلط و صحیحش "آزربایجان"است و استدلال های خودشان رو می آورند..
بنده اصل نوشته شون روی اینترنت دیدم و برای شما میگذارم..
امیدوارم هر موقع که وقت کردید پاسخی قانع کننده به این دوستان بدهید..
http://www.ir.ozgurluq.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1400:q------&catid=86:2009-03-14-23-02-04&Itemid=268
با عنوان:
آزربايجان" ديگر چه صيغه اي است؟
___
موفق و پیروز باشی
یا حق
ارخا
با سلام
فارغ از ادعاهای تجزیه طلبان، آقای رضا مرادی غیاث آبادی هم مقاله جالبی درباره پیشینه تاریخی نام ایران و گستره جغرافیایی آن دارند:
http://ghiasabadi.com/what-is-iran.html
بسیار ممنون خواهم شد چنانچه شما نظر خود در رابطه با این مقاله بیان کنید.
شهربراز گرامی
این سروده ای ست از داریوش رجبیان که از پارسیان ورارود است
دلم نیامد با شما و همه ای که دلشان برای ایران می تپد قسمتش نکنم
گفتم سرشت من بنما ذات کردگار
گفتا تو را ز فطرت ایران سرشتهام
گفتم ز یار کار مرا بهرهای بود؟
گفتا تو را ز رشتۀ بییار رشتهام
گفتم سپاس و ارج و نمازت برم ولی
بیدادگری نیست مگر سرنوشتهام؟
گفتا ز داد حرف میاور که بر زمین
از دادگری جز به فغانش نـَهشتهام
گفتم اگر فرشته فرستی به داد من...
گفتا مخاطب تو خدا، نی فرشتهام
گفتم خدای من، تو به چاهم چرا نهی؟
گفتا چه راهها که به چاه تو کِشتهام
گفتم یکی بگو که روانم شود روان
گفتا یکی کدام؟ هزاران نوشتهام
گفتم که سرآغاز ِ هزاران کدام بود؟
گفتا به پارسی بنگر، درنبشتهام
به بینام
کتاب تاریخ ایران باستان چندجلدی است. آن ویراستی که در دهخدا استفاده شده شمارهی صفحههای جلدها پشت سر هم است. شاید این ویراست که من نشانیاش را دادم هر جلد از ۱ شمارهگذاری شده باشد.
پیروز باشید
شهربراز
به ارخا
سلام بر شما.
آن وبلاگی که گفتهاید یک مشت پانترک اند که سواد مناسب و قصد گفتوگو ندارند. از هر چیزی سوءاستفاده میکنند و استدلال با آنان سودی ندارد. اما سعی میکنم دربارهی نام آذربایجان مطلبی بنویسم.
پیروز باشید
شهربراز
Post a Comment