آدینه ٨/امرداد/١٣٨٩ - ٣٠/جولای/٢٠١٠
در دوران معاصر و با ورود خاورشناسان، زمان دقیق زندگی زرتشت، پیامبر و اندیشمند بزرگ ایران باستان، موضوع بحث و پژوهشهای فراوانی شده است. بر پایهی باورهای زرتشتیان - که بیشتر بر پایهی نوشتههای دوران ساسانیان است - زرتشت «۲۵۸ سال پیش از تباهی دین به دست اسکندر گُجستک» (مقدونی) میزیسته است و از آنجا که اسکندر مقدونی در سال ٣٣٣ پ.د.م (پیش از دوران مشترک، در انگلیسی BCE = Before Common Era) به ایران حمله کرده است پس زرتشت نزدیک ۶۰۰ پ.د.م و پیش از آغاز شاهنشاهی هخامنشیان زندگی می کرده است.
در نوشتههای یونانیان و رومیان باستان - مانند زانتوس لیدیهای (Xanthus of Lydia)، دیوژنس (Diogenes)، پلوتارخ (Plutarch) و پلینی مِهتر (Pliny the Elder) - زمان زندگی زرتشت ۶۰۰۰ سال پیش از افلاطون یا پیش از لشکرکشی خشیارشا به یونان (یا ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ تروآ) یعنی ۶۵۰۰ پ.د.م دانسته شده است. یک مورخ بیزانسی به نام سودا (Suda یا Souda) در سدهی دهم میلادی نوشت که زرتشت پانصد سال پیش از جنگ تروا (حدود ۱۸۰۰ پ.د.م) میزیست.
از سوی دیگر نام پادشاه پشتیبان و حامی زرتشت در اوستا «کی گستاسپ» کیانی آمده است و از آنجا که نام پدر داریوش بزرگ هخامنشی ویشتاسپ (به خط لاتین: Hystaspes هیستاسپس) بوده است برخی از خاورشناسان (مانند هرتسفلد) نتیجه گرفته بودند که این ویشتاسپ همان گشتاسپ است و زرتشت در زمان هخامنشیان میزیسته و داریوش هم در واقع شاگرد زرتشت بوده است و این همه تاکید داریوش در سنگنبشتههایش به یاوری اهورا مزدا به خاطر آموزشهای زرتشت است. البته آرتور کریستنسن (Christensen)، ایرانشناس بزرگ دانمارکی، این باور را در همان دهههای ۱۹۳۰ م/ ۱۳۱۰ خ. با نوشتن کتاب «کیانیان» رد کرد و نشان داد که کیانیان از شاهان باستانی و محلی خاور ایران (در منطقهی بلخ) بودهاند و ربطی به هخامنشیان ندارند. (دین هخامنشیان خود موضوعی است که شاید دربارهی آن جداگانه بنویسم.)
نظر سیدحسن تقیزاده این بود که همان زمان سنتی که زرتشتیان بدان باور دارند و در تمام تاریخنگاری ایرانی - چه دوران ساسانی و چه دوران اسلامی - آمده، زمان درستی است و والتر هنینگ، ایرانشناس آلمانی، و چند تن دیگر نیز نظر تقیزاده را پذیرفتند.
کریستنسن و بارتولمه (Bartholomea)، ایرانشناس آلمانی، و پس از آنان خانم مری بویس (Mary Boyce)، ایرانشناس بریتانیایی، بر پایهی شباهت زبان اوستایی «گاهان» (گاثاهای) زرتشت با زبان سانسکریت «ریگودا»ی هندوان و نیز ساختار اجتماعی توصیف شده در گاهان به این نتیجه رسیدند که زمان زندگی زرتشت باید نزدیک ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ سال پ.د.م. (زمان سرودن ریگودا) باشد.
زندهیاد دکتر محمد مقدم در سال ۱۳۴۰ خ در پیشگفتار ترجمهی خود از کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» نوشتهی اومستد (History of Persian Empire, A. T. Olmstead, 1948) زمان چهل و دو سالگی زرتشت را ۱۷۲۵ پیش از میلاد دانست. دکتر مقدم در این پیشگفتار به نکتهای اشاره میکند که هرچند به بحث فعلی ما ربطی ندارد اما چون به گوشههایی از واقعیتهای دنیای خاورشناسی اشاره میکند - بخشی از آن را در اینجا میآورم:
در سدههای هفدهم و هژدهم میلادی نوشتههای کتاب مقدس زیر نکتهسنجی و خردهگیری پژوهندگان و فرزانگان در اروپا قرار گرفت. در همین هنگام پارهای از نویسندگان بزرگ اروپا به نوشتههای باستانی و دین و فرهنگ ایران و هند روی آوردند. برای جلوگیری از پیشرفت و گسترش این طرز فکر، دستگاههای دینی و سیاسی اروپا و سپس امریکا کوشش و خرج بسیار نمودند که از راه پژوهشهای تاریخی، بنیاد نوینی برای تاریخی وانمودن داستانهای دینی خود استوار سازند. کاوشهای فراوانی در سرزمینهای کتاب مقدس پی در پی انجام گرفت. روی سرزمینها و قومها و آثاری که یافت میشد نامهای کتاب مقدسی گذاشته شد. آن چه بر خلاف میل پیدا میشد یا به دست فراموشی سپرده میگشت یا تعبیر دلخواهی از آن میشد. گزارشهای باستانشناسی و بحثهای زبانشناسی و تاریخهایی که نوشته شده، با همهی دانش و پژوهشی که برای آنها به کار رفته و زمینههای بزرگی که برای پژوهشهای آینده به دست داده، هدف اصلی همهی آنها جز این چیزی نبوده است. پس جای شگفت نیست که در این «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» نویسندهی آگاه آن همین روش را به کار بسته و مواد بسیاری را برای نشان دادن درستی داستانهای کتاب مقدس، و در درجهی دوم نویسندگان یونانی، گردآوری و گزارش کرده است.
آقای رضا مرادی غیاثآبادی کتابی در دست چاپ دارد به نام «زمان زرتشت بر پایهی گزارشهای ایرانی». به نوشتهی آقای غیاثآبادی اختلاف بین گزارشها و منبعهای ایرانی، چه گزارشهای پهلوی دوران ساسانیان و چه نوشتههای دوران اسلامی، بسیار مسنجم و پیوسته و هماهنگ است و اختلاف و تشتتی که در منبعهای غیرایرانی هست در آنها دیده نمیشود. و از آنجا که پیروان سنتی پیامبران تاریخ دین و پیامبر خود را دستکاری نمیکنند پس گزارشهای ایرانی نمیتوانند همگی اشتباه باشند. بنابراین زمان زرتشت همان سدهی هفتم/ششم پ.د.م است.
این هفته به کتابی برخوردم به نام «کی سخن گفت زرتشت» نوشتهی خانم مری سِتهگاست:
نام کتاب: کی سخن گفت زرتشت - اصلاح فرهنگ و دین دوران نوسنگی
(When Zarathustra Spoke - The Reformation of Neolithic Culture and Religion)
نویسنده: مری ستهگاست (Mary Settegast)
ناشر: انتشارات مزدا، کالیفرنیا
سال انتشار: ۲۰۰۵ م. / ۱۳۸۴ خ.
صفحه: ۱۶۱
خانم مری سِتهگاست
در این کتاب مری ستهگاست کوشیده است بر پایهی یافتههای باستانشناختی از دوران نوسنگی و زمان انقلاب کشاورزی و تطبیق آنها با آموزههای زرتشت دربارهی کشاورزی و آباد کردن زمین (مانند: «هر کس گندم میکارد راستی میافشاند») این نظریه را تقویت کند که زمان زرتشت در واقع همان هزارهی هفتم پ.د.م (۶۵۰۰ پ.د.م) است و زرتشت در واقع یکی از عاملان و دستاندرکاران گسترش انقلاب کشاورزی در خاور نزدیک بوده است.
فصلهای این کتاب چنین اند:
فصل ۱: تصویرهای نوسنگی
فصل ۲: خاور نزدیک پیش از ۶۵۰۰ پ.م.
فصل ۳: یونان در آغاز نوسنگی بین ۶۴۰۰ تا ۶۰۰۰ پ.م.
فصل ۴: رسم سفالگری رنگی خاور میانه
فصل ۵: زندگی و آموزههای زرتشت
فصل ۶: همگرایی ۱: باستانشناسی پایان نوسنگی و سنتهای زرتشتی
فصل ۷: همگرایی ۲: نوسنگی پیش از سفالگری و سنتهای ودایی
فصل ۸: چارچوب هندواروپایی: گریزی کوتاه
فصل ۹: میهن اصلی زرتشت و پناهگاه او
فصل ۱۰: ورود به تاریخ: مغان ماد، شاهنشاهی هخامنشی، تهاجم عربهای مسلمان
فصل ۱۱: پیگفتار: مردهریگ (میراث) زرتشت
ترجمهی دقیق نام این کتاب چنین است: «زمانی که زرتشت سخن گفت - ...» اما از آنجا که در برگزیدن نام این کتاب خانم ستهگاست گوشه چشمی داشته است به کتاب معروف فردریش نیتچه (Frederich Nitzsche)، فیلسوف آلمانی، به نام «چنین گفت زرتشت» (در آلمانی: Also Sprach Zarathustra در انگلیسی: Thus Spoke Zarathustra) من نیز نام این کتاب را به «کی سخن گفت زرتشت» برگرداندم. بد نیست یادآوری کنم که کتاب نیتچه و زرتشتی که در آن سخن گفته است هیچ ربطی به زرتشت ایرانی و آموزههای او ندارد و نیتچه در این کتاب شخصیت آرمانی خود را آفریده و خود از زبان او سخن گفته است.
سعی میکنم پس از خواندن کتاب خانم ستهگاست اطلاعات بیشتری در اینجا بیاورم.
2 نظر:
ای کاش در این نوشتار یادی نیز از نظریهی جهانشاه درخشانی مینمودید. درخشانی در کتاب "آریاییان، مردم کاشی، امرد، پارس و دیگر ایرانیان" نظریهی تازهای را در رابطه با مهاجرت آریاییان ارائه داده و منکر نظریهی غالب کنونی میباشد. او آریاییان را باشندگان دیرین ایرانزمین میداند. خود او گفته که برای نگارش این کتاب ۱۴۰۰۰ نوشتار دست اول باستانی را مورد مطالعه قرار دادهاست. در فصل ۱۷ این کتاب که میتوانم آن را شاهکار این کتاب بنامم، به تطبیق روایتهای تاریخی ایران-که بدبختانه همهی آنها اسطوره نامیده میشوند-با تاریخ کلاسیک پرداختهاست. او زمان زایش زرتشت را ۱۸۰۱ پیش از میلاد یعنی ۲۰۰۰ سال پیش از ظهور مانی برآورد کردهاست که در ویکیپدیای فارسی خلاصهای از آن آمدهاست.
با درود
نظر جهانشاه درخشانی تا اینجا قابل دفاع است که برخی از قبایل ایرانی از عهد دیرین در اینجا بوده اند؛ ولی لابد نه همواره لا اقل در قسمتهای غربی و جنوبی که تا آراتتا در جیرفت ملل از تیره های دیگر میزیسته اند. اسب پروری آریایی ها و سقوط موهنجودارو مکان ایشان را به سمت مناطق اسب وحشی خیز آسیای میانه و ماوراء النهر می برد. اینکه کی آمدند میشود، تحقیق نمود. باستانشناسان می توانند جوابی برای آن پیدا کنند. از دست منابع تاریخی و اساطیری کاری ساخته نیست. آنجا که سر به اوایل هزاره سوم پیش از میلاد میزند. حتی بین النهرین هم در تاریخ به تاریکی میروند.
Post a Comment