سهشنبه ۲۹/تیرماه/۱۳۸۹ - ۲۰/جولای/۲۰۱۰
یکی از کتابهای اوستا به نام «هوسپارم نسک» دارای اطلاعات و آگاهیهایی دربارهی پزشکی و پزشکان در زمان ساسانیان است. برای نمونه در این کتاب آمده است که اهورا مزدا برای «خواباندن» هر درد دست کم یک گیاه آفریده است.
به نوشتهی «دینکرد»، پزشک دانا کسی است که بتواند به دقت بیماری را بررسی و معاینه کند و کتابهای فراوانی خوانده باشد. باید اندامها و عضوهای بدن و مفصلها و پیوندها را به خوبی بشناسد و دربارهی داروها و گیاهان آگاهی داشته باشد. محبوب و شیرین سخن باشد و با بیماران با شکیبایی و مهربانی رفتار کند. پزشکان را به دو دسته تقسیم میکردند: پزشک بدن و پزشک روان. هر دو گروه باید آزمونهای لازم را در مهارت و زبردستی گذرانده باشند. پزشک بدن باید نخست در درمان یک نفر کافر کامیاب شده باشد تا اجازه پیدا کند که مومنان را هم درمان کند. در «وندیداد» شرط این کار، عمل موفقیتآمیز روی سه کافر است. به پزشکان گواهینامه و اجازهی پزشکی داده میشد. اگر پزشکی سه نفر را عمل میکرد و هر سه میمُردند دیگر تا پایان عمر اجازهی پزشکی به او داده نمیشد.
در «نکادوم نسک» آمده است که میتوانند «مرگارزانیان» (مجرمان و جنایتکاران مستحق اعدام) را برای آموزش و آزمونهای پزشکی زنده نگاه دارند.
اگر پزشک در بازدید از بیماران رنجور درنگ و تعلل میکرد او را جنایتکار میدانستند. پزشک مجبور بود در صورت نیاز هر روز به بازدید از بیماران خود برود. در عوض باید به او خوراک خوب میدادند و اسبی تندرو میبخشیدند و خانهای در بخش مرکزی شهر داده میشد تا بتواند به آسانی به همهی بیماران خود سر بزند.
دستمزد پزشکان شامل غلههای نیکو و جامههای زیبا و اسب تندرو بود. بخشی از دستمزد پزشکان را باید رییس روستا یا استان یا کشور میپرداخت و پزشک حق نداشت بیش از مبلغ معینی از فقیران و تنگدستان دستمزد بخواهد. بستگی به حوزهی کار پزشک دستمزد او فرق میکرد. اگر همهی بدن را درمان میکرد یک میزان دستمزد داشت و اگر تنها عضو یا اندامی را درمان میکرد مزد دیگری.
پزشک نباید پول را بسیار دوست داشته باشد. بهترین پزشک کسی است که این کار را تنها برای خدا و ثواب آن پیش گرفته باشد. پس از او پزشکی است که هم به مال دلبستگی دارد و هم به ثواب اما به شرط آن که دلبستگی او به مال کمتر از دلبستگی به کار نیک باشد. پستترین پزشک کسی بود که تنها به مال دنیا دلبستگی دارد.
اگر به جستوجوی پزشک ایرانی میرفتند و یافت نمیشد مجاز بودند به پزشک خارجی بروند. اما اگر پزشک ایرانی در دسترس بود و به پزشک خارجی میرفتند گناهی مرتکب شده بودند. (البته، گاهی شاهان ساسانی خود از این قاعده برکنار بودند و پزشکان یونانی یا سریانی را برتری میدادند.)
کتابهای پزشکی هندی و یونانی به پارسی میانه (پهلوی) ترجمه شده بود اما در برخی موارد آموزههای پزشکی یونانی تغییر داده شده بودند تا با باورهای دین زرتشتی ساسانی همخوانی داشته باشند. این ترجمهها (و نیز ترجمه در دیگر زمینهها) باعث پدید آمدن «زبان علمی» پهلوی شده بود که خود این زبان بعدها در ترجمه از پهلوی به عربی بر شکلگیری زبان علمی عربی و اسلامی تاثیرگذار بود (ن.ک. فصل سوم در جلد سوم کتاب «تاریخ تمدنهای آسیای میانه» با عنوان «زندگی اندیشه در ایران ساسانی» نوشتهی زندهیاد احمد تفضلی و ا. ل. خرومُف).
در پزشکی این دوران، مانند پزشکی بقراطی، درمان سه مرحله داشت: نخست میکوشیدند درد را با دارو درمان کنند. اگر با دارو درمان نمیشد با آهن (یعنی کارد و جراحی) آن را درمان میکردند. پس از آهن، درمان با آتش بود. اگر با آتش هم خوب نمیشد دیگر آن درد را درمانناپذیر میدانستند. این نکتهای است که در دورانهای بعدی نیز رایج بوده است. شاهد آن بیتی از حافظ است که میگوید:
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می ------------ علاج کی کُنَمَت؟ «آخِر الدواء اَلکَی»
یعنی درمان پایانی سوزاندن و داغ آتش است. پس از آن دیگر درمانی نیست. در وندیداد درمان از سه راه دانسته شده است: گیاهان، کارد، کلام مقدس. اهمیت کلام مقدس از دو درمان دیگر بیشتر بود. یعنی باور داشتند که اگر روان بیمار درمان شود تن او نیز بهبود خواهد یافت.
رییس و مِهتر همهی پزشکان کشور را «دُرُستبَد» یا «ایران دُرُستبَد» میخواندند که رییس پزشکان بدن بود (پسوند «بَد» به معنای بزرگ است مانند اسپهبَد به معنای بزرگ سپاه. این پسوند در پارسی نو یا دری به صورت بُد تلفظ میشود). رییس پزشکان روان همان «موبَدان موبَد» بود. نامدارترین درستبَد ایران در زمان خسرو یکم انوشهروان (انوشیروان) برزویه نام داشت که کتاب «کلیله و دمنه» (کلیلگ و دمنگ) را از هند آورد و به زبان پارسی میانه (پهلوی) برگرداند.
مشهورترین مرکز آموزش پزشکی نیز مدرسهی «گُندی شاپور» (جندیشاپور) در خوزستان بود که در زمان شاپور یکم ساسانی پی افکنده شده بود اما در زمان خسرو یکم انوشیروان به اوج شهرت رسید. گفتیم که یکی از نوآوریهای ساسانیان سازمانی بود به نام «بیمارستان». مار نشان تندرستی بود و «بیمار» یعنی کسی که تندرست نیست. بیمارستان در دوران اسلامی نیز برقرار بود و پس از جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت. گندیشاپور یکی از بیمارستانهای مشهور ایران بود که پس از اسلام نیز برقرار بود و پزشکان سرشناسی از آن بیرون آمدند. در دوران خلیفههای عباسی نیز پزشکان خلیفه از دانش آموختگان گندیشاپور برگزیده میشدند. مشهورترین این پزشکان در دوران اسلامی یک ایرانی مسیحی به گیورگیس (جورجیس) و پسرش به نام بُختیشوع [به معنای نجات یافتهی به دست ایشوع=عیسا] بودند.
منصور دوانیقی در سال ۱۴۸ ق. به بیماری معده گرفتار شد و پزشکان دربار در درمان وی فروماندند. و وی را به رییس بیمارستان گندی شاپور یعنی جورجیس راهبری کردند. جورجیس با واگذاشتن ریاست بیمارستان به پسر خود بختیشوع به خدمت خلیفه درآمد و به اصرار خلیفه چندی در بغداد بماند. جورجیس در ۱۵۲ ق. بیمار شد و به گندی شاپور بازگشت. در این هنگام منصور از او خواست که پسر خود بختیشوع را به جای خویش به بغداد فرستد، اما جورجیس رضایت نداد و شاگرد خویش «عیسی بن شهلانی» را فرستاد. بختیشوع یک بار در دورهی مهدی و پس از آن در زمان هارون الرشید در سال ۱۷۱ ق. به بغداد رفت و به درمان خلیفگان عباسی پرداخت.
- خاستگاه:
فصل هشتم کتاب «ایران در زمان ساسانیان» نوشتهی آرتور کریستنسن، ترجمهی رشید یاسمی.
فرهنگ دهخدا، درآیهی بختیشوع
8 نظر:
درود من بر شما
بسياز زيبا و نيكو بود.آگاهي هاي شايسته اي درباره پزشكان داده بوديد.يك پرسش:آيا در دوره هاي قبل از ساساني نيز اين پيشرفت پزشكي وجود داشت.براي نمونه در دوران هخامنشيان.در باره جندي شاپور بسيار شنيده بودم(در دوران ساسانيان)وليكن از وضعيت پزشكي در دوران كهن تر نه نوشتاري خواندم و نه گفته اي را شنيده ام.
رو که نیست،تا میتونید برای خودتون تاریخسازی کنید..آخه کی باورش میشه ملتی که در اوج جهل و نادانی و بی سوادی در تاریخ مشهورند،اینگون بوده اند؟مگر خودتان دروغهای خودتون را باور کنید.راستی این رو هم بگو که در زمان هخامنشیان برای ارتباطات از اینترنت بی سیم استفاده میشده که لپ تاپ کورش کبیر که در موزه لوور نگهداری میشود گواه این است.
گندیشاپور و سهم آن در تمدن اسلامی
http://nikoosegal.blogspot.com/2010/06/blog-post.html
به آقای رفعتی
درود.
پزشکی از دورانهای کهن در میان مُغان رایج بوده است. در پاسخ به پرسش شما دربارهی پزشکی در دوران هخامنشیان باید بیشتر پژوهش کنم.
پیروز باشید
شهربراز
به بینام
ایرانیان - بر خلاف دیگر «ملت»های تازه «استقلال»یافته - نیازی به تاریخسازی و دروغگویی دربارهی گذشتهشان ندارند. پیشینهی کهن و پربار و پرشکوه ایران بزرگ بر همهی جهان آشکار است و پژوهشهای بیشمار در مرکزهای علمی و دانشگاهی جهان خود دلیل آشکاری است بر راستی این تاریخ.
پیروز باشید
شهربراز
درود بر شما شهر براز گرامی
از اینکه همواره در پی باز نمودن مایه
های افتخار ایران بوده اید سپازگزارم
در پاسخ ان بی نام که در اینجا به تاریخ ما تاخته بود باید بگویم که همه بیدادی های جهان کنونی از دست ملت های تازه بدورانرسیده ساختگی بر امده است و همینها چون در تاریخشان جز زورگویئ و مال اندوزی هیچ افتخار فرهنگی شایانی نداشته اند چشم دیدار انهایئ که با ریشه و تبار والا اند را ندارند همانگونه که فردوسی گفته است
"هر انکس در تبارش بزرگی نبود
نیارست نام بزرگان شنود"
من میتوانم از زبانها یئ که میدانم هزاران ن نوشته گواه بیاورم تا بنمایم که حتی بیگانگان فرهیخته نیز ایرانیان و فرهنگشان را ستودهاند ولی چه سود دشمنی ایشان که از فقر تاریخ و فرهنگشان و از تبارشان در دل اگاهند و چاره ای جز این نمی بینند مگر در پندار خود و در زبانشان دیگران را پست بنمایند تا کسی یادی از فرومایگی فرهنگی خودشان نکند هرچند حتی با همه دشواری ها و تنگنا هائی که برای ایران امروزی نهاده اند و با اینکه همه در ها را به روی ایران بسته اندبا اینهمه هنوز جایگاه دانش ایرانیان در جهان بلند است و ایران همواره توانسته بی وابستگی به هیچ کس سر خود را بلند بکند
با امید بهروزی برای همگان
شهربراز عزيز
اگر اجازه بفرماييد اين پست را در ماهنامهي «پزشكان گيل» منتشر ميكنيم.
نشاني سايت ما: pezeshkangil.com
ايميل بنده: masoud_jowzi@yahoo.com
با سپاس
به مسعود گرامی
درود بر شما.
حتما می توانید این نوشتار را در ماهنامه ی خود منتشر کنید با ذکر نام شهربراز و نشانی این مطلب یعنی
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/07/blog-post_20.html
با سپاس
شهربراز
Post a Comment