Thursday, July 31, 2008

در حاشیه‌ی مقاله‌ی اشپیگل

پنج‌شنبه ۱۰/امرداد/۱۳۸۷ - ۳۱/جولای/۲۰۰۸

نخست بگویم که من به آزادی بیان باور دارم و معتقدم که دیگران باید آزادانه درباره‌ی ما مطلب بنویسند و حق دارند نظر متفاوتی داشته باشند. ما نیز نباید در هر موردی حساسیت بی‌جا از خود نشان دهیم به ویژه در زمینه‌هایی که آگاهی و تخصص نداریم و آموزش ندیده‌ایم. اصولا اختلاف نظر در علم و دانش ضروری است و باعث پدید آمدن بحث و گفتگو و گاهی یافتن نتیجه‌ها و اطلاعات تازه می‌شود. اما اگر اختلاف نظر بخواهد باعث بحث علمی سودمند شود باید مستند و معقول باشد.

علت واکنش من به مقاله‌ی اشپیگل به خاطر «غرور ملی» نبود. زیرا دانش ما درباره‌ی تاریخ به ویژه درباره‌ی زمان‌های دور ۱۰۰٪ نیست و هر آن ممکن است منبعی قدیمی پیدا شود که نور تازه‌ای به تاریکی‌ها بتاباند. باید پذیرش نظرهای متفاوت و مخالف را داشته باشیم. نباید بخواهیم همه مانند ما فکر کنند و به هر چه ما احترام می‌گذاریم احترام بگذارند. باید صدای مخالف را تحمل کنیم. و بپذیریم که شخصیت‌های تاریخی دیروز مطابق میل امروزی ما رفتار نکرده‌اند. قبول دارم که کوروش نیز بشری بوده است مانند همه، و حتما مانند هر انسانی در عمر و کارهای خود اشتباه‌هایی کرده است. نباید از او بتی بسازیم که هیچ کس جرات نزدیک شدن به او را نداشته باشد. نمی‌گویم هر چه ما می‌گوییم و می‌دانیم تنها حقیقت مسلم است و دیگران باید در برابر ما ساکت باشند.

علت واکنش من آن بود که نویسنده‌ی اشپیگل بیشتر با لحن تمسخرآمیز و هوچی‌گرانه به موضوع نزدیک شده بود و برای ادعاهای مطرح شده‌اش سند معتبر و کافی نداشت. تنها با استناد به گفته‌ی چند تاریخ‌دان امروزی مانند «یوزف وایسهوفر» و «شودیگ» و برخلاف هماهنگی نزدیک به تمام منبع‌های دست اول باستانی به این نتیجه رسیده بود که کوروش خودکامه بوده است. بعد بر اساس این برداشت، تمام نوشته‌های یونانی باستان و کتاب مقدس و ... را «تبلیغات» خوانده بود. مهم‌تر آن که رفتار رژیم کنونی و پیشین ایران را پایه‌ای دانسته بود برای داوری درباره‌ی رفتار کوروش در ۲۵۰۰ سال پیش و این که همه را دروغ و تبلیغات بداند. اما شاید بی‌طرفانه و علمی نبودن این مقاله با گفته‌ی دیگری از وایسهوفر نشان داده شود. هم زمان با نشریه‌ی اشپیگل، در نشریه‌ی «دیلی تلگراف» لندن گفته‌ی «نژادپرستانه‌»ی زیر از آقای وایسهوفر آمده است:

کوروش واقعی، کم و بیش به همان بیرحمی شاهان باستانی خاورزمین بوده است، مانند خشیارشا، اما از وی باهوشتر بوده است.

به نظر من این نشان دهنده‌ی نگاه قالبی (کلیشه‌ای) این تاریخ‌دان آلمانی نسبت به تمام تاریخ خاورزمین است. اینجا دیگر فقط کوروش و ایران مطرح نیست. بلکه آقای وایسهوفر تمام شاهان خاورزمین را پیشاپیش خودکامه و بی‌رحم دانسته و شاید بر اساس همین طرز فکر، رفتار انسانی و دادگری را منحصر به اروپاییان می‌داند. البته این جمله تصویر قالبی دیگری نیز از خشیارشا به عنوان شاهی بی‌رحم و دیوانه در خود دارد. تصویری که در غرب به خاطر داستان جنگ ترموپیلی رایج است و یکی از همکاران من یک بار بدان اشاره کرد و گفت: «شما یک شاه دیوانه داشتید که به یونان حمله کرد! نامش چه بود؟»

جالب آن که هم زمان با به پرسش کشیدن رفتار کوروش، تلاشی در جریان است که تموچین به عنوان فرمانروایی قانون‌مدار و روادار (tolerant) معرفی شود. به نظر من این بیشتر به بازنویسی و وارونه‌سازی تاریخ شبیه است.

شاید بگوییم «جواب ابلهان و مغرضان خاموشی است» اما به نظر من مشکل اینجاست که اعتبار نشریه‌ی اشپیگل بهانه‌ای به دست گروهی مانند همه‌ترک‌انگاران می‌دهد که یاوه‌های خود را ترویج کنند و به فرهنگ و تاریخ ایران حمله کنند. بنابراین اگر ما پاسخی مستند (و نه احساسی) به مقاله‌ی اشپیگل بدهیم وظیفه‌ی خود را انجام داده‌ایم. منظورم هم از «ما» این نیست که هر کسی از خودش نظر بدهد. باید یاد بگیریم که هر کسی در زمینه‌ی تخصص و کارشناسی خودش اظهار نظر کند. متاسفانه بیشتر ما ایرانیان، بدون آموزش و مطالعه و خواندن کتاب‌های معتبر تاریخ، همگی کارشناس تاریخ (به ویژه تاریخ ۲۵۰۰ ساله‌!) هستیم.

هم چنین نگاه کنید به نوشته‌ی استاد دکتر پرویز رجبی در همین باره.

1 نظر:

Anonymous said...

شنيدن نظرات ديگران هر چند به مذاق خوش نيايد ولي مي تواند آموزنده و آگاهي بخش باشد
البته كه كوروش شاه بوده و درگير جنگ و كشتار هم مي شده است چنان كه سرنوشت هر شاه و حتي پيامبري است كه قصد فرمانروايي دارد. اما اين كه چرا و چگونه كشور گشايي كرده و چه انديشه جديدي در دنياي آن روز و البته بعد از آن وارد كرده اصل و اساس كار كوروش بزرگ است