علتهای سقوط ساسانیان
یکشنبه ١١/شهریور/١٣٨۶-٢/سپتامبر/٢٠٠٧
بر خلاف تصور رایج، فروپاشی امپراتوری یا شاهنشاهی ساسانیان ناگهانی نبود و ایران نیز به محض ورود نیروهای اسلام تسلیم نشد. بلکه بر اساس تاریخ طبری و دیگر منابع موجود (مثلا نگاه کنید به کتاب «دو قرن سکوت» دکتر عبدالحسین زرین کوب) شاید حدود ٢٠٠ سال طول کشید تا ایرانیان از مبارزه علیه عربها خسته شدند و با کشته شدن بابک خرمدین امید ایرانیان تا حدی از دست رفت.
اما فروپاشی ایران نیز بدون زمینه نبود. دلیلهای زیادی را میتوان برشمرد از جمله:
١) دلیل اقتصادی: در زمان خسرو پرویز خشکسالیهای زیادی شد. از سوی دیگر خسرو پرویز حدود ٢٠ سال با بیزانس پیوسته در جنگ بود و روحیهی مردم ضعیف شده بود. البته این جنگها در ابتدا بسیار موفقیت آمیز بود و ایران موفق شد تمامی خاور میانه را زیر فرمان خود آورده حتا مصر را نیز ضمیمه کند و مرزهای کشور را به بزرگترین حد از زمان هخامنشیان برساند.
اما این جنگها هزینههای فراوانی برای مملکت تراشید و به علت خشکسالی مردم توان پرداخت مالیات نداشتند. در شرایط مشابهی در زمان بهرام دوم، نه تنها مالیات بخشیده شد، بلکه شاه از خزانه به مردم پول و غلهی رایگان نیز داد. اما در زمان خسرو پرویز چنین خبری نبود.
٢) دلیل نظامی: هم چنین در این جنگ طولانی شمار زیادی از ارتش حرفهای و پیشرفتهی ایران، از جمله سوار نظام شکوهمند ”اسواران“ کشته شدند و دفاع ایران بسیار ضعیف شده بود. حتا هراکلس وارد ایران شد و کاخ دستگرد خسرو پرویز را تسخیر کرد.
یکی دیگر از اشتباههای بزرگ نظامی خسرو پرویز برچیدن دولت لخمیان بود. دولت عربی لخمیان که از زمان شاپور دوم متحد ایران شده بود به مانند دیوار و ضربهگیری برای تهاجم عربهای بادیه و دیگر کشورهای خارجی عمل میکرد. اما خسرو پرویز با برچیدن آنان راه نفوذ را باز گذاشت.
٣) دلیل سیاسی: پس از جنگهای ٢٠ سالهی آشفتگی فراوانی در دربار ساسانیان به وجود آمده بود. بازار دسیسه داغ بود. خسرو کشته شد. دخترش پوران دخت بر تخت نشست و تلاش کرد که اوضاع را بهبود دهد. اما اوضاع خرابتر از این حرفها بود. شاهان یکی پس از دیگری بر اثر توطئههای درباری میآمدند و میرفتند. تا این که نوبت به یزدگرد سوم رسید که در استخر پارس (نزدیک پارسه یا تخت جمشید و مرکز اولیهی ساسانیان) بود و بیتجربه و بی خبر از اوضاع ممکلت بود. ایران-اسپهبد رستم فرخزاد به او پیشنهاد کرد که با عربها صلح کند زیرا به عنوان فرماندهی نظامی میانرودان (بین النهرین) از اوضاع کشور و سپاه بیشتر از یزدگرد خبر داشت اما یزدگرد اصرار بر جنگ و شکست عربها داشت.
۴) دلیل دینی: در این میان نباید دلیلهای دینی را فراموش کرد. موبدان و مغان زرتشتی چندان قدرت گرفته بود که میتوانستند شاه را نیز برکنار کنند. از سوی دیگر آنقدر به دین ساده و عملی زرتشتی آداب و رسوم دست و پا گیر و خرافاتی اضافه کرده بودند (ن.ک. ایران در زمان ساسانیان. نوشتهی آرتور کریستنسن و ترجمهی شادروان رشید یاسمی) با ظهور مانی و مزدک مردم نشان دادند که از دین زرتشتی ساسانی خسته شدهاند. (بسیاری از این آداب دین زرتشتی بعدها به دست موبدانی که مسلمان شدند در اسلام بازسازی شد).
۵) و بالاخره آن که باز بر خلاف تصور رایج، ایرانیان یک شبه همگی مسلمان نشدند. بلکه بسیار مقاومت کردند و حتا تا زمان عباسیان بسیاری از ایرانیان زرتشتی ماندند. مثلا بایزید بسطامی عارف بزرگ خراسانی سدهی چهارم از پدری زرتشتی به دنیا آمد.
هم چنین پس از سقوط ساسانیان ایرانیان همواره در پی تجدید شکوه گذشته بودند. از سامانیان در خراسان (تاجیکستان امروزی) گرفته تا زیاریان در طبرستان (مازندران) و اصفهان. مثلا از وشمگیر زیاری نقل است که گفته بود: میخواهم بیخ عرب را از این خاک برکنم و آیین شاهان ساسانی و شکوه ایران را زنده کنم.
و یا ابوریحان در کتاب آثار الباقیه که به کاووس (قابوس) پسر وشمگیر تقدیم کرده از سقوط ساسانیان ابراز تاسف میکند.
حتا ٩٠٠ سال پس از سقوط ساسانیان به دست عربهای مسلمانان، شاه اسماعیل صفوی خود را از یک سو از نوادگان امام موسای کاظم میدانست و از سوی دیگر خود را از نسل «پیروز» (فیروز) شاه ساسانی!
Sunday, September 02, 2007
علتهای سقوط ساسانیان
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
10:09 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , ساسانیان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment