پنجشنبه ۲۴/بهمن/۱۳۹۲ - ۱۳/فوریه/۲۰۱۴
یکی از شیوههای برابرسازی برای واژگان بیگانه، ترجمهی بخش ها و جزوهای سازندهی آن تَرم (اصطلاح) است. این شیوه را «گَرتهبرداری» میگویند. «گرته» گونهی دیگری از «گَرده» است و به نوشتهی فرهنگ دهخدا تعریف آن چنین است:
گَرده: خاکهی نقاشان باشد و آن زغال سوده است که در پارچه بستهاند و بر کاغذهای سوزن زده طراحی کرده مالند تا از آن طرح و نقش به جای دیگر نشیند و آن کاغذ سوزن را نیز گویند (برهان). چربهی چیزی که از آن چیزی دیگر به عینه بردارند (انجمن آرا). طرح. بیرنگ.گرتهبرداری یعنی چربه یا طرح دقیقی از اصل. در زبانشناسی و واژهسازی، گرتهبرداری ترجمهی calque در فرانسوی است که خود از فعل calcare در لاتین به معنای «گام زدن، فشردن» است. به نظر برخی، گرتهبرداری روش درستی نیست اما در اینجا میخواهم نشان بدهم که گرتهبرداری یکی از کهنترین شیوههای برابرسازی است که در همهی زبانها و همه دورهها صورت میگیرد و اگر درست انجام شود هیچ اشکالی در آن نیست. به ویژه وقتی مایههای زبانی و اندیشگی در میان دو زبان مشترک باشد.
۱) ماشیاخ
یهودیان در انتظار نجاتبخشی هستند که در زبان عبری بدو «ماشیاخ» گفته میشود. «ماشیاخ» عبری با «مسح» عربی به معنای «اندودن» همریشه است و معنای آن «روغن اندوده» است و این اشاره به رسمی در تاجگذاری شاهان دارد که در آن بدن شاه را با روغن مقدس میاندودند (روغن مالی میکردند). یکی از پیامبران یهودی به نام «یشوعا» با لقب «ماشیاخ» شناخته میشود در پارسی میانه او را «ایشوع» میگفتند. در زبان عربی و پارسی نو نام او به شکل «عیسا» و لقبش هم به صورت «مسیح» درآمده است. وقتی کتاب مقدس یهودیان به زبان یونانی ترجمه شده این نام به صورت یسوس (به خط یونانی: Ιησούς به خط لاتین: Iisous) و لقبش هم به صورت ماسیاس (به خط یونانی: Μεσσίας به خط لاتین: Messias) درآمد. لقب او سپس به زبان یونانی ترجمه شده و «خریستوس» (به یونانی: Χριστός به خط لاتین: Christos) به همان معنای «روغن اندوده» خوانده شد. این صفت در زبان انگلیسی به صورت Christ کوتاه شده است (به خاطر همین صفت یونانی است که «کریسمس» زادروز مسیح را در انگلیسی گاهی به صورت Xmas هم مینویسند. هم چنین ن.ک. بُختیشوع).
۲) آنالوتیکا
یکی از کتابهایی که شاگردان ارستو (ارسطو) بر پایهی آموزشهای او گردآوردند کتاب آنالوتیکا (به خط یونانی: αναλυτικα به خط لاتین: analytica) نامیده شد که از دو بخش ساخته شده است: ana به معنا «فرو» و lytica به معنای «گشودن» ساخته شده است. وقتی مسلمانان این کتاب را به زبان عربی برگرداندند نخست آن را «آنالوطیقا» نامیدند. اما سپستر برای آن برابر «تحلیل» را ساختند که از ریشهی «ح/ل/ل» به معنای «گشودن» ساخته شده است و همان معنای «فروگشودن، از هم باز کردن» را دارد.
همچنین است برخی نامهای دیگر:
- منطق که در یونانی λογική (به خط لاتین: logikí̱) بوده است و گویا نخستین بار ابن مقفع آن را به «منطق» برگرداند. لوگیک یونانی از ریشهی λογoς (به خط لاتین: logos) است به معنای «واژه یا سخن». ابن مقفع هم «منطق» را از ریشهی «نطق» به معنای «سخن» ساخته است. بنابراین اگر در پارسی به جای «منطق» بگوییم «گوییک» همان روش را به کار بردهایم.
- رواقی: این سبک فلسفی در یونانی στωικός (به خط لاتین: stoicos) خوانده میشد که صفت στωι به معنای «تاق یا رواق» است.
- سیاره: این واژه در زبان یونانی πλανήτης (به خط لاتین: planetis) خوانده میشد به معنای «گامزن و رونده» که در زبان عربی برای آن از فعل «سیر» (رفتن و گام زدن) برابر «سیّاره» (رونده و گامزن) را ساختند.
- نام یکی از کتابهای ارسطو، به یونانی Κατηγορίαι (به خط لاتین: kategoria) است. این کتاب نخست با نام «قاطیغوریاس» خوانده میشد اما بعدها به «المقولات» برگردانده شد که ترجمهی واژهی یونانی است.
۳) اُمّ القُرا
در زبان یونانی به شهرهای بزرگ «متروپولیس» (به خط یونانی: μητρόπολης به خط لاتین: metroplis) میگفتند به معنای «مادر شهر» که از دو بخش ساخته شده است: «مترو» همریشه و به معنای «مادر» و «پولیس» به معنای «شهر». عربان این صفت را هم به عربی ترجمه کردند و آن را «اُمّ القُری» خواندند که به معنای «مادر شهر» است و بیشتر عنوانی بود برای شهر مکه. خاقانی شروانی در شعر معروفی میگوید:
مرا سجده گه بیت «بِنتُ العِنَب» بس -------- که از بیت اُمّ القُری میگریزمکه در آن «بنت العنب» همان «دختر رَز» یا مَی (شراب) است و میان «بنت العنب» و «اُم القرا» به اصطلاح «مراعات نظیر» و میان «بیت» (خانه) و «بنت» (دختر) هم جناس خط شده است. (بیت بنت العنب = میکده. بیت ام القرا = کعبه).
البته در فرهنگها، دربارهی این ترکیب عربی، تعریفهای دیگری آمده است که به نظر من ریشهشناسی عامیانه است.
اُمّ القُری: مکه را ام القری خوانند زیرا گویند اصل زمین آنجا است و بقیهی زمین را حق تعالی از او بیرون کشید (از نفایس الفنون قسم اول، ص ۱۰۰).این اصطلاح امروزه از رسانههای ایران زیاد شنیده میشود اما شاید کمتر کسی به اصل یونانی آن توجه داشته باشد.
مکه را گویند زیرا که در وسط زمین است یا برای آن که قبلهی مردمان است یا برای آن که شان آن نسبت به قُرای دیگر بلندتر است (از منتهی الارب) (از آنندراج).
۴) مردمخوار
در زبان پارسی کهن واژهای بوده است به نام «مرتیه خوره» (martiya-khvara) یا «مردمخوار». این نام در زبان یونانی به صورت mantikhoras درآمده و برای نامیدن جانور افسانهای مردمخواری به کار میرفته که بدن شیر و سر آدم و دم کژدم (عقرب) داشته است. این واژه از راه زبان لاتین به صورت manticore به زبان انگلیسی درآمده است. از سدهی ۱۶۰۰ م. این اصطلاح به صورت man-eater به زبان انگلیسی ترجمه شده است و امروزه معناهای دیگری هم گرفته است.
از این دست نمونهها فراوان است (ترجمهی موسیقی «گاهان»=گاثای اوستا به «مقام» و ..). منظورم این است که گرتهبرداری به منظور برابرسازی روش تازه و ناپسندی نیست و در تمام تاریخ در زبانهای گوناگون مانند یونانی و لاتین و عربی و پارسی و دیگر زبانها انجام شده است.
البته همان گونه که پیشتر هم در چند مورد نشان دادهام، گاهی برخی از این دست واژهها نه به خاطر ترجمه، بلکه به خاطر ساختار اندیشگی و ساختار زبانی یکسان و همخانوادگی زبانی است به ویژه میان زبان پارسی و دیگر زبانهای هندواروپایی؛ مانند «مهتاب» در پارسی و moonlight در انگلیسی.
3 نظر:
درود بر شهر براز .آیا میشود که وازه چربه را به جایه کپی به کار برد؟ همچنین کدام فرهنگ واژهها فارسی را شما پیشناهد میکنید برایه فرا گرفتن وازههایه پارسی سره ؟من دارای فرهنگ واژههایه فریده رازی و واژه نامه فرهنگستان هستم و از چند تارنمایه گسترشه زبانه پارسی بهره می گیرم .بسیار سپاس گذارم خشایار کرمی
به خشایار کرمی
درود بر شما.
برای کُپی در زبان پارسی میانه (پهلوی) واژهی «پَچین» را داریم.
دکتر فریدون جنیدی هم این واژه را به کار برده است.
دکتر حیدری ملایری گونهی «پَچن» را برگزیده و ریشهشناسی آن را چنین داده است:
Pacen, from Mid.Pers. pacên "copy," ultimately from Proto-Ir. *pati-cak- "strike against, beat through," i.e. "stamp;" from *pati- + *cak- "to strike;" compare with Ger. Durchschlag "copy" literally "striking through;" related to câk "fissure."
کاربرد «پچین/پچن» از «چربه» بهتر است زیرا صرفپذیرتر است و میتوان از آن فعل و فاعل و ... ساخت.
پیروز باشید
شهربراز
به خشایار کرمی
در ضمن، شما به اشتباه زیر/کسره را به صورت «ـه» نوشته اید. یعنی باید بنویسید «به جایِ»، «برایِ»، «گسترشِ زبانِ پارسی» و مانند آن.
پیروز باشید
شهربراز
Post a Comment