سهشنبه ۲۹/امرداد/۱۳۹۲ - ۲۰/آگوست/۲۰۱۳
نام کتاب معروف افلاتون دربارهی فلسفهی سیاسی معمولاً به «جمهور» یا «جمهوری» یا «جمهوریت» ترجمه میشود. نام اصلی کتاب به زبان یونانی πολιτεία (به خط لاتین: Politeia) است. این واژه در زبان یونانی صفت polis یا «شهر» است و شاید بتوان آن را «شهرداری» یا «کشورداری» ترجمه کرد. معنای دیگر آن را «امور/حقوق شهروندان» دانستهاند. وقتی سیسرون (Cicero)، نویسنده و سیاستمدار رومی این کتاب را به لاتین ترجمه کرد نام آن را Res Publica گذاشت به معنای «چیزهای همگانی» که در واقع به معنای دوم نظر دارد. این ترکیب در زبانهای فرانسوی و انگلیسی به صورت Republic درآمده است اما در زبان روسی هنوز به صورت республика (به خط لاتین: Respublica) گفته میشود.
متن انگلیسی این کتاب را میتوانید در این نشانی در سایت کتابهای رایگان گوتنبرگ بخوانید:
http://www.gutenberg.org/files/1497/1497-h/1497-h.htm
در این کتاب، در دفتر هشتم گفته میشود که قدرت انسانها را فاسد میکند و شکلهای حکومتی به ترتیب افزایش فساد عبارت اند از: «سربازسالاری» (timocracy یا timarchy مانند حکومت اسپارتا)، اندکسالاری (oligarchy)، مردمسالاری (democracy) و حکومت ستمگر (tyrany). (باید دقت کرد که tyrany در آغاز تنها به معنای حکومتی بود که فرمانروا از راهی به جز ارث، به قدرت رسیده باشد اما در دورانهای بعدی معنای حکومت ستمگر را یافت). در دفتر نهم این کتاب، بهترین ساختار حکومتی را آن میداند که «فرزانه-شاه» یا «فیلسوف-شاه» (philosopher-king) بر آن فرمانروایی کند. یعنی از نظر افلاتون و سقراط، بهترین ساختار حکومتی، ساختار پادشاهی است و نه آنچه «مردمسالاری» از نوع یونانی خوانده میشود. (در «مردمسالاری» یونانی در واقع همهی مردم در حکومت نقش نداشتند بلکه demos طبقهی خاصی از مردمان ساکن در شهرهای یونانی بودند یعنی مردان آزاد و زادهی پدرومادری یونانی. به نظر افلاتون در «مردمسالاری» یونانی هر کسی تنها به سود خویش میاندیشد و در نهایت به خودکامگی میرسد)
به نظر من در این نتیجه گیری، افلاتون و سقراط الگوی ایران هخامنشی - به ویژه پادشاهی کورش - و فساد «مردمسالاری» یونانی را در نظر داشتهاند. دلیل این نظر من هم کتاب «کورشنامه» اثر گزنفون (Xenophon) است که در آن از کورش به عنوان پادشاهی آرمانی یاد شده است. گزنفون در کتابهای دیگرش نیز به یونانیان پیشنهاد میکند که از دستاوردهای نظامی و ارتشی ایرانیان تقلید کنند، برای نمونه در کتاب «سردار سوارهنظام» (در انگلیسی: The Cavalry General) و «دربارهی سوارکاری» (در انگلیسی: On Horsemanship). البته وی مستقیم نامی از ایرانیان نمیبرد زیرا بیشتر سیاستمداران آتن به دلیلهای سیاسی و خودمحوری و خودخواهیشان، به نام ایران حساسیت داشتند. (ن.ک. سردار سواره نظام، بخش ٣ بند ٢؛ نیز بخش ١٢ بند ۵)
دربارهی تاثیر فرهنگ و فلسفهی ایرانی بر افلاتون، دکتر استفان پانوسی، ایرانشناس و استاد پیشین دانشگاه تهران، در سال ۱۳۵۶ خ. کتابی نوشته است به نام «تاثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون» که هنوز آن را نخواندهام.
و باید به یاد داشت که گزنفون شاگرد و دوست سقراط و از هم نسلان و دوستان افلاتون بوده است. (سقراط: زایش ۴۶٩ پ.م. مرگ: ٣٩٩ پ.م. / گزنفون: زایش ۴٣٠ پ.م. مرگ: ٣۵۴ پ.م. / افلاتون: زایش ۴٢٨ پ.م. مرگ: ٣۴٧ پ.م.) و هر سه در دوران شاهنشاهی اردشیر یکم (پسر خشیارشا) زیستهاند.
بنابراین باید توجه داشت که «جمهوری» مورد نظر افلاتون با آنچه ما امروزه از شکل حکومتی «جمهوری» میفهمیم بسیار متفاوت و شاید هم صد در صد با آن متضاد باشد.
علت آن که در دوران اسلامی، این کتاب افلاتون را به «جمهور» ترجمه کردند آن است که در زبان عربی «جمهور» به معنای «همگان» یا «همهی مردم» است و این همان معنای دوم نام یونانی کتاب است که سیسرون هم بر همان معنا نام لاتین آن را برگزیده است.
(شهابالدین سهروردی، فیلسوف بزرگ ایرانی، نیز به فرمانروایی فرزانگان یا همان «فرزانه-شاه» باور داشت. البته به نظر برخی، نظریهی «ولایت فقیه» نیز برداشتی از همین نظریهی افلاتون بوده است. )
Tuesday, August 20, 2013
دربارهی «جمهوری» افلاتون
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
8:13 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , كتاب
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment