Thursday, November 17, 2011

سره‌گویی و زبان پارسی

پنج‌شنبه ۲۶/آبان/۱۳۹۰ - ۱۷/نوامبر/۲۰۱۱

سه سال پیش درباره‌ی واژه‌نامه‌ای نوشتم به نام «پارسی بگو» که گروهی از ایرانیان دلسوز زبان پارسی در کشور بلژیک فراهم کرده‌اند و برای بسیاری از واژه‌ها و عبارت‌های ناپارسی - خواه عربی خواه اروپایی - برابرهای پارسی پیشنهاده‌اند. به تازگی در یوتوب به گروه دیگری برخوردم که هدف‌شان سَره‌گویی و سَره‌نویسی است.

برنامه‌ی معرفی سره‌گویی در تلویزیون اندیشه



اما ایرادهای من به کار این گروه:

۱) سره‌گویی طبیعی نیست
من پیشتر هم گفته‌ام که با «سَره‌گویی» و سره‌نویسی مخالف ام. هیچ زبان توانمند و مطرحی وجود ندارد که در آن واژه‌های بیگانه نباشد. واژه‌ها میان زبان‌های جابجا می‌شوند و در زبان‌های دیگر معناها و بارها و سایه‌های معنایی دیگری می‌یابند. تنها زبان‌های قوم‌های دورافتاده و بیرون از ارتباط با جهان است که دست نخورده مانده و «پاک» است. از راه دادوستد زبانی است که مردم از همدیگر می‌آموزند.

۲) سره‌گویی راه حل مشکل ما نیست
اما مانند بسیاری چیزهای دیگر، این دادوستد زبانی باید دادمندانه و منصفانه باشد. یعنی حق زبان میزبان رعایت شود. مشکل ما این نیست که واژه‌هایی از زبان‌های عربی یا انگلیسی یا فرانسه وارد زبان ما شوند. مشکل آنجا است که واژه‌های مهمان یا وام‌واژه‌ها نباید واژه‌های زبان میزبان را بیرون بیاندازند و بدتر آن که دستور زبان و صرف و نحو خود را بر زبان میزبان تحمیل کنند.

برای نمونه، مشکل ما با زبان عربی آن است که در زبان و نوشتار برخی از نویسندگان، زبان عربی تمام سازوکارهای زبانی و ساختاری خویش را بر زبان پارسی تحمیل کرده است. یعنی نه تنها برای ساختن نام کننده (اسم فاعل) و دیگر شکل‌ها و صرف‌های کنش‌ها، از دستور و صرف و نحو عربی پیروی می‌شود و همراه با «علم»، واژه‌های «تعلیم» و «تعلم» هم وارد شده و جای دانش و آموختن و آموزاندن را گرفته است بلکه نام کننده‌ی «تعلیم» هم بر پایه‌ی صرف زبان عربی «مُعلّم» شده است و جای «آموزگار» پارسی را گرفته است. این دست‌درازی‌ها به واژگان زبان پارسی هم رسیده و برای نمونه، واژه‌های پارسی را به صورت نر و ماده یا مذکر و مونث درآورده است! حال آن که در زبان پارسی جنس معنا ندارد. مثلا «دهه‌ی مبارکه»! به جای «دهه‌ی مبارک» یا «دهه‌ی فرخنده». یا ساختن صفت «ممهور» از «مُهر» به جای «مهرشده». یا «دوشیزه‌ی محترمه» به جای «دوشیزه‌ی محترم» یا «دوشیزه‌ی گرامی». مشکل دیگر، جمع بستن واژگان پارسی با پسوندهای جمع عربی است مانند نگارشات! پیشنهادات! گزارشات! فرمایشات! و یا کاربرد زشت تنوین با قیدهای پارسی مانند گاهاً، خواهشاً و ...

۳) کم‌دانشی زبانی یا کم‌توجهی سره‌گویان
رفتار بیشتر کسانی که به دنبال سره‌گویی و سره‌نویسی هستند واکنشی است و از دانش زبانی و واژگانی کافی برخوردار نیستند. نمی‌توان هر واژه‌ای را به سادگی با واژه‌ی دیگر جایگزین کرد. برای نمونه این بانو در برنامه‌ی تلویزیونی می‌گوید به جای «جامعه» از واژه‌ی «چپیره» استفاده کنیم! حال آن که واژه‌ی چپیره دست کم دو ایراد دارد: نخست آن که ریشه‌ی آن مشخص نیست که از چه زبانی آمده است. در فرهنگ‌ها به دو صورت چپیره و جبیره آمده است و روشن نیست شکل درست آن کدام است. ایراد دوم آن به معناشناسی برمی‌گردد. یعنی چپیره بر پایه‌ی کاربردش در شاهنامه‌ی فردوسی و گرشاسپنامه‌ی اسدی توسی، به معنای انبوه و توده‌ای از مردم است مانند شماری از سپاهیان که در جایی جمع شده باشند و این مفهوم با «جامعه» بسیار فرق دارد.

۴) وضعیت کنونی زبان پارسی
در نوشتارهای دیگرم گفته‌ام که در وضعیت کنونی، ما باید زبان پارسی را از تاخت و تاز زبان انگلیسی به ویژه به دست خود مردم پاس بداریم. یعنی جلوی ورود نالازم و آشفته‌ی و سیلاب‌وار واژگان انگلیسی را به زبان طبیعی بگیریم. بیرون راندن واژه‌هایی که صدها سال پیش به زبان پارسی وارد شده‌اند اولویت کمتری دارد.

همین بانو هم درباره‌ی هدفشان می‌گوید که ما با خودمان فکر کردیم که اگر فردا این نسل مهاجر و به ویژه نسل دومی‌های زاده شده یا بزرگ شده در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی که به ایران برگردند هیچ کدام به زبان پارسی تسلط ندارند و زبان پارسی‌شان نصفه و نیمه است و نیمه‌ی دیگر زبانشان انگلیسی یا فرانسه یا ایتالیایی و ... خواهد بود. اما در عمل تغییر دادن واژه‌های قدیمی و عربی‌تبار رایج در زبان پارسی (مانند جامعه) برایشان اولویت پیدا کرده است.

بهتر است هدف خود را همان آموزش پارسی طبیعی به ایرانیان ساکن در بیرون از ایران و به ویژه نسل دومی‌ها قرار دهند نه زدودن واژه‌های رایج در پارسی رایج در ایران! برای نمونه برخی از پدرمادرهای ایرانی که در بیرون از کشور زندگی می‌کنند زمان سخن گفتن با فرزندان خود می‌گویند: جوس استرابری می‌خواهی؟! خب اگر هدف آن است که فرزند شما انگلیسی بیاموزد از او بپرسید: do you want strawberry juice? و اگر می‌خواهید با او به زبان پارسی سخن بگویید بپرسید آب توت فرنگی می‌خواهی؟ «جوس استرابری می‌خواهی» به چه زبانی است؟!

متاسفانه این شترگاوپلنگ زبانی از راه شبکه‌های بی‌دروپیکر ماهواره‌ای دارد به زبان مردم ایران هم وارد می‌شود و در منوی برخی آبمیوه‌فروشی‌ها و بستنی‌فروشی‌ها می‌بینیم که نوشته «میلک شیک» (milkshake) و «دو اسکوپ بستنی» (scoop) !!!

2 نظر:

ادب دوست said...

شهربراز گرامی
درباره سره نویسی با شما موافقم کهطبیعی نیست اما مطمئنم که شما هم با ایران ستیزان پیش از این بر خوردهاید که چگونه به زبان ملی ما تاخته اند که "فارسی لهجه 34 عربی است.." و یا اینکه اصلا فارسی زبان نیست چونکه در آن واژگان عربی و ترکی هست و شماری از ما برای آنکه به آن ها نشان بدهیم که زبانمان توانایی کافی را دارد کوشیدیم تا کمتر واژگان بیگانه به کار ببریم وگرنه من هم با شما همدلم که خالص بودن دلیل بر برتری هیچ زبانی نیست برای نمونه زبان اسکیمویی شاید خالص باشد و دستور زبان باقاعده ایی داشته باشد اما این فرهنگ و ادبیات در گذر تاریخ است که ارزش زبان را تعیین میکند نه خالص بودن آن اما اکنون از هر طرف دارند به فرهنگ و تاریخ و جغرافیای! ما میتازند پس آگاهی از تواناییهای زبان ملی مان بایسته است و مردم باید بیاد داشته باشند که هر چند اینگلیسی امروزه زبان پول است اما اگر کسی از فرهنگ و ارزشهای ملی و انسانی خود بیگانه بشود چیزی برای گفتن نخواهد داشت تا کسی برایش ارزشی قائل شود
البته من بعضی از روشنفکرنماها را هم در تضییف جایگاه زبان پارسی در میان مردم مقصر میدانم چون این ها همیشه به فلان اندیشمند خارجی استناد میکنند و و یا در حال ترجمه اند و یا تنها ترجمه ها را میخوانند و یا شماری از زبان فارسی دکان و دفتر باز میکنند و تا دستکم از آن بتوانندپولی و یا اسم ورسمی دربیاورند
و در فلان سمینار و ..چند تا حرف دهن پرکن از حافظ و مولوی و فردوسی بزنند
میخواهم بگویم که علت تضعیف پارسی گویی چندین دلیل دارد که ما همه آنها را باید خوب بشناسیم تا آن را چاره کنیم
با سپاس

Anonymous said...

ایرادهای بجایی بود. کاشکی جامعه ما چند تا دکتر ملایری داشت. باید کاری کرد که از طریق یک منبع واحد رایانی برابر هر واژه بیگانه را سریع یافت. بویژه در واژه-نگارها اگر این کار بشود, خیلی از نگرانیها برای زبان پارسی شاید برطرف شود. سرپرست چنین منبعی نیز میتواند دکتر ملایدی یا یک گروه دلسوز باشد.
پیروز باشید