Friday, March 25, 2011

واژه‌های تازه‌ی فرهنگستان

آدینه ۵/فروردین/۱۳۹۰ - ۲۵/مارچ/۲۰۱۱

در روزهای پایانی سال ۱۳۸۹ خبری منتشر شد که واژه‌های نوساخته‌ی فرهنگستان زبان فارسی را دربرداشت. متاسفانه فرهنگستان کنونی پویایی و دقت زبانی مناسب را ندارد و به جای این که پیش از جا افتادن واژه‌های بیگانه در زبان مردم دست به کار شود و واژه‌های تازه بسازد پس از سال‌ها و گاه دهه‌ها که واژه‌ای بیگانه جا افتاده است (به ویژه در سه دهه‌ی گذشته) تازه به فکرشان می‌رسد که برابرسازی کنند. البته همین کار هرچند دیر، باز هم خوب است اما به شرطی که برابر ساخته شده درست و دقیق و روشن باشد. از سوی دیگر برخی از مردم و متاسفانه حتا درس خواندگان نه تنها حس زبان‌دوستی ندارند بلکه در خیالشان چنین جا افتاده است که کاربرد واژه‌های بیگانه نشانه‌ی سواد و کارشناسی و پیشرفته بودن است.

عده‌ای هم اعتماد به نفس زبانی ندارند و در خیالشان واژه‌های انگلیسی ترجمه‌ناپذیر و «مقدس»اند. گروهی هم به سرعت ساخت واژه‌های انگلیسی و گاه تولید علم به زبان انگلیسی اشاره می‌کنند و چنین کاری را به کل بیهوده می‌دانند. برای نمونه برخی خوانندگان خبر یادشده چنین نوشته‌اند:

- «سوییت» که واژه غربی است و لازم نیست در فرهنگ ما جا ندارد با واژه سنتی خودمان مقایسه کنیم چه برسد به این که آن را جایگزین نماییم. (ویراسته: لازم نیست «سوییت» را - که واژه‌ی غربی است و در فرهنگ ما جا ندارد - با واژه‌ی سنتی خودمان مقایسه کنیم، چه برسد به این که آن را جایگزین نماییم)

- مگر می‌شود سازمانی داشت برای لغت‌سازی؟ مگر می‌شود لغات را به زور بین مردم جا انداخت؟
مشکل اینجاست که علم به زبان انگلیسی تولید می‌شود و به سرعت هم منتشر می‌شود. با این سرعت زیاد نمی‌شود با این روش مقابله کرد.

گویا اینها نمی‌دانند که زبان فرانسه و اسپانیایی و دیگر زبان‌های زنده‌ی دنیا هم فرهنگستان دارند و از زبان خودشان پاسداری می‌کنند و در برابر تجاوز و گسترش زبان انگلیسی فعالیت می‌کنند. سخن درباره‌ی چرایی و نیاز به فرهنگستان درازدامن است. در اینجا تنها می‌خواهم به چند ایراد به این ساخته‌های تازه‌ی فرهنگستان بپردازم. به امید آن که در ساخت واژه‌های آینده بدانها توجه بیشتری شود:

۱) کندی و دیرکرد
همان گونه که گفتم مهم‌ترین ایراد کار فرهنگستان کنونی کندی و دیرکرد در برابرسازی است. یکی از راه‌های بهبود این وضع برپایی شاخه‌های کارشناسی است که به واژه‌های فنی در هر زمینه بپردازند. یعنی مسئولیت فرهنگستان به شاخه‌های کوچکتر واگذار شود و ساخته‌های این شاخه‌های فنی و ویژسته (تخصصی) از راه رسانه‌ها به مردم اعلام شود.

برای نمونه چرا باید شرکت واحد اتوبوسرانی شهری خدمتی راه بیاندازد و نام بیگانه و مسخره‌ی «بی.ار.تی» (Bus Rapid Transit) بر آن بگذارد و مردم هم مجبور شوند از این نام استفاده کنند. بعد تازه فرهنگستان یادش بیافتد که برای آن «سامانه / مسیر / اتوبوس تندرو» را بسازد؟ حال آن که از همان نخست شرکت واحد می‌توانست «ترابری تندرو» را به کار ببرد.

۲) نادقیقی
ایراد دیگر این واژه‌های پیشنهادی نادقیقی آنها است. برای نمونه:

- campaign: «پویش». اگر به فرهنگ آریان‌پور یا به فرهنگ‌های انگلیسی نگاه می‌کردند می‌دیدند که این واژه به معنای لشکرکشی و کارزار است. حال آن که فعل پوییدن و مصدر آن یعنی پویش به معنای نوعی رفتن و دویدن است که نه تند باشد و نه آهسته. نظامی گنجوی می‌گوید:
گنبد پوینده که پاینده نیست ------- جز به خلاف تو گراینده نیست

و گنبد فلک به همین گونه می‌رود. این توضیح در فرهنگ دهخدا هم آمده است. پیشنهاد من هم همان «کارزار» است مانند کارزار تبلیغاتی و کارزار انتخاباتی.

- suite: «سراچه». در فرهنگ آریان‌پور این واژه به «اندرونی» ترجمه شده است. در فرهنگ‌های انگلیسی هم نوشته‌اند «چند اتاق که به هم راه دارند». حال آن که سراچه یعنی سرا یا خانه‌ی (اتاق) کوچک. خانه هنوز در عبارت «بالاخانه و گلخانه» به معنای اتاق به کار می‌رود و در بسیاری از شهرهای کشور هنوز به اتاق «خانه» می‌گویند. سراچه برابر studio (نوعی آپارتمان کوچک) است.

- icon: «نقشک». این واژه نیز واژه‌ای دینی است به معنای «شمایل» و تصویری از بزرگان مذهب. البته خود واژه‌ی شمایل در اصل جمع شمال به معنای خوی و رفتار است. اما در درازای زمان معنای دیگری یافته است. نیازی به ساختن نقشک نیست. نکته‌ای که در کار ترجمه‌ی واژه‌های فنی باید بدان توجه داشت این که بیشتر وقت‌ها باید اینها را به همان معنای اصلی ترجمه کرد. برای نمونه برخی از کاربرد «موش» به جای «mouse» خودداری می‌کنند حال آن که واقعاً همان موش منظور است.

- hands-free: «دست‌آزاد». این عبارت در زبان انگلیسی به همان معنای «بی‌دست» است که در زبان گفتار هم به کار می‌رود، برای نمونه بی‌دست دوچرخه سواری کردن. free در اینجا به معنای آزاد نیست بلکه «خالی از، بی، بی‌نیاز از» معنا می‌دهد. smoke-free building یعنی ساختمان بی‌دود یا جایی که دود کردن یا به سبک درازنویسان «استعمال دخانیات» ممنوع باشد.

۳) گروه دیگری از واژه‌های پیشنهادی این پرسش را پیش می‌آورد که مردم ما چه نیازی دارند که این واژه‌های بیگانه را به کار ببرند؟ البته پاسخ نیز تا بخشی به شبکه‌های درپیتی و بی‌دروپیکر ماهواره‌ای برمی‌گردد! واژه‌هایی مانند:

- sample: «نمونه» (فرانسه: échantillon «اشانتیون»). «نمونه» برای sample کاملا جاافتاده است و دهه‌های طولانی است که در دانش آمار و مهندسی به کار می‌رود.

- blender: «مخلوط‌کن». چندین دهه است که مردم ایران مخلوط‌کن را به کار می‌برند. اما گویا نوکیسگان و بیسوادان گرایش به فخرفروشی دارند. (روشن است که منظورم از بیسواد کسی نیست که به دبستان و دبیرستان نرفته است بلکه آدم می‌تواند مدرک دکتری هم داشته باشد اما بیسواد باشد!)

- boat trip: «آب‌گشت». من نمی‌دانم ما در کجا زندگی می‌کنیم و چه تغییر جغرافیایی در کشورمان رخ داده که مردم نیاز دارند هر روزه boat trip بروند! این عبارت از کجا و به چه دلیل وارد زبان مردم شده است؟ در ساختن برابر پیشنهادی - که بر پایه‌ی واژه‌ی «گُل‌گشت» ساخته شده - دقت نشده که در گل‌گشت به تماشای گل‌ها می‌روند اما در boat trip به تماشای آب نمی‌روند. بلکه تنها با قایق یا کشتی به گردش روی آب می‌روند. (آب‌گشت به آبگوشت هم نزدیک است!)

- همین گونه است واژه‌ی mountain guide که «کوه‌یار» ترجمه شده است که باز نیازی به کاربرد این عبارت انگلیسی در زبان مردم نیست.

- barricade «راه‌بند» ترجمه شده است. در دوران انقلاب این اصطلاح را «سنگر» می‌گفتند. البته به معنای کلی همان «راه‌بند» درست است. اما در کل، من نیازی به این واژه‌ی بیگانه در زبان مردم نمی‌بینم و نمی‌دانم چرا فرهنگستان این نیاز را حس کرده که برابر جاافتاده‌ای را دوباره پیشنهاد کند! لابد پلیس و نیروی انتظامی نیز مانند شرکت واحد حس کرده که به کار بردن واژه‌های «شیک» و فرنگی نشانه‌ی پیشرفت است!

3 نظر:

adab doost said...

با درود
با شما یکسره همدلم ، من که بخودم دیگر حتی زحمت از دید گزرادن واژه های فرهنگستان را هم نمیدهم، بارها در همه جا گفته ام که هر کدام از ایران دوستان بایستی خودمان آستینها را بالا بزنیم و واژه سازی کنیم بر این آگاهم که در این راه شاید خطاهایی بکنیم ولی باز از کار فرهنگستان بهتر است پیشنهاد من اینست که باید ما
-آگاهی به پیشوند پسوندهای پارسی داشته باشیم
-دفترهای ادبی پیشین را برای الگو گرفتن در ساختن واژه های تازه بررسی کنیم
-و تنها به دانستن یک زبان بیگانه بسنده نکنیم و شکوفایی و گوالش تاریخی زبانها را در دید آوریم و ترجمه لفضی واژه ها را تنها با واژه نامه بنیاد کارمان ندانیم و همانگونه که شما یاد آور شدید پیرامون فرهنگی و جغرافیایی هر واژه را پژوهش کنیم تا برابر آنرا که فراخور روش و منش زندگی ایران باشد بر گزینیم
- برای پارسی گویی درست نیازی نیست تا مدرک دانشگاهی زبان"فارسی" داشته باشیم من یادم میآید در گزشته مکانیکها و راننده کامیونها از خودشان بسیاری واژگان سره پارسی میساختند تا همتراز بیگانه تکه های خودرو را بنمایند پس هر کدام از ما میتواند فرهنگستان زبان پارسی باشد
با سپاس

adab doost said...

با درود
از شهربراز و دوستان میخواهم تا دیدگاهشان را درباره واژه پیشنهادی ام "گوشی سرخود" را بجای
handsfree
بدانم
با سپاس
ادب دوست

Hamed said...

درود بر شما
نوشتارى هم در تارنماى من، در اين‌باره نوشته شده است.