پنجشنبه ۳/تیر/۱۳۸۹ - ۲۴/جون/۲۰۱۰
چندی پیش دوستی دربارهی ریشهی اصطلاح «آدم هفت خط» متنی اینترنتی را برایم فرستاده بود و نظرم را پرسیده بود. در آن متن - که نویسندهاش معلوم نبود و بخشی از آن را پایینتر خواهم آورد - برخی نکتههای درست و نادرست در هم آمیخته شده بود. در آن زمان به دوستم پاسخی ندادم تا این که به تازگی کمی دربارهی «هفت خط» بررسی کردم که نتیجهی آن را در اینجا میآورم:
۱- هفت خط جغرافیایی/فلسفی
در باور گذشتگان همان گونه که آسمان هفت لایه بود (بر پایهی مقدس بودن عدد هفت و بیپایان بودن آسمان) زمین نیز هفت بخش میشده است. در اوستا این بخشبندی را «کَرشوَر» (karshwar) و در پارسی میانه (پهلوی) کیشور (kishvar) میگفتند و همان است که در زبان پارسی نو یا دری به شکل «کِشور» درآمده است. این بخشها را در دوران پس از اسلام بیشتر اقلیم میگفتند. اقلیم تازی شدهی klima یونانی است. این واژهی یونانی در انگلیسی به صورت climate درآمده است. هفت اقلیم یعنی همهی بخش مسکونی زمین. بر پایهی برخی نوشتهها این هفت اقلیم عبارت بودند از:
- اقلیم یکم: هندوستان
- اقلیم دوم: سرزمین عرب و حبشستان
- اقلیم سوم: مصر و شام
- اقلیم چهارم: ایرانشهر
- اقلیم پنجم: روم و صقلاب (تازی اسلاو=اروپای شرقی)
- اقلیم ششم: ترک و یأجوج
- اقلیم هفتم: چین و ماچین
گاهی این هفت اقلیم را به هفت جرم آسمانی هم نسبت میدادند: هندوستان به کیوان (زحل)، ترکستان به بهرام (مریخ)، چین و ماچین به اورمزد (مشتری)، و ایرانشهر به خورشید. میبینیم که ایران را خورشید و نیز اقلیم میانی و دل زمین میدانستند. (به یاد بیت نظامی باشیم که:
همه عالم تن است و ایران دل ------ نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد ------ دل ز تن بِه بوَد یقین باشد)
هفت اقلیم را گاهی «هفت خط» نیز گفتهاند. نظامی گنجوی در کتاب مخزن الاسرار میگوید:
کرد رها در حَرَم کاینات ----- هفت خط و چار حد و شش جهات
یا اوحدی مراغهای در کتاب «جام جم» خویش میگوید:
در زمان گشت چار فصل پدید ------ بر زمین نیز هفت خط کشید
بابا افضل کاشانی در یکی از ترانه (رباعی)های خویش میگوید:
بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس ------ از شش جهت و هفت خط و هشت اساس
سِرّی است نهفته در نهانخانهی دل ---------- کهآن را نتوان یافت به تقلید و قیاس
۲- هفت خط جام
معنای دوم «هفت خط» به جام جم یا جام جمشیدی یا جام مَی (شراب) مربوط میشود. در گذشته، جامهای می با خطهایی اندازهگذاری شده بودند و هر کسی به اندازهی توان خویش می مینوشید. این هفت خط از پایین جام تا بالا چنین نام داشتند:
۱- خط فرودینه یا مُزَوَّر (مزور به معنای دروغین است.)
۲- خط كاسهگر
۳- خط اشک
۴- خط ازرق (در تازی به معنای کبود است)
۵- خط بصره
۶- خط بغداد
۷- خط جور
خط ازرق را «خط شب» یا «خط سیاه» نیز گفتهاند. هم چنین زندهیاد دکتر محمد معین در رسالهی «شمارهی هفت و هفت پیکر نظامی» به جای خط اشک از خط ورشکر نام برده است که معنای این واژه بر من دانسته نشد. در دانشنامهی اسلامیکا (Encyclopedia Islamica) نیز در مقالهی «خَمریّه» نوشتهی آقای مجدالدین کیوانی به جای خط جور از خط جود نام برده که باید اشتباه نگارشی باشد.
دکتر خالقی مطلق به درستی اشاره میکند که از آنجا که این خطها به جام جم و فرهنگ ایران باستان برمیگردد این نامها نیز بایستی در اصل به زبانهای ایرانی کهن بوده باشند اما پس از اسلام اندک اندک به نامهای آشناتر تبدیل شدهاند مانند ازرق و بصره و ..
ادیب الممالک فراهانی (درگذشته ۱۳۳۵ ق./ ۱۲۹۵ خ./ ۱۹۱۶ م.) در قطعهای از این هفت خط چنین نام برده است:
هفت خط داشت جام جمشیدی -------- هر یکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد و بصره و ازرق ------- اشک و کاسهگر و فرودینه
بیشترین شاهد مثال در شعرهای پارسی از خط بغداد به دست میآید و شاعری که بیشترین کاربرد این خطها را دارد خاقانی شروانی است. در زیر چند نمونه را میآورم:
خط بغداد
از خاقانی:
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا ------- باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد -------- لاجرم از خط صبر کار برون اوفتاد
قسم هرکس جرعه بود از جام غم -------- قسم من تا خط بغداد است باز
خط یک دریای بصره تا خط بغداد جام -------- پس پیاپی دجلهای در جرعهدان افشاندهاند
گرچه خرد در خط است بر خط میدار سر ----- تا خط بغداد ده دجله صفت جامجم
دجله دجله تا خط بغداد جام -------- می دهید و از کیان یاد آورد
چون جام گیری داد ده، می تا خط بغداد ده -------- بغداد ما را یاد ده سودای خوبان تازه کن
چند نمونه هم از صائب تبریزی:
پر کن ز باده تا خط بغداد جام من -------- فرمانروای خطهی بغداد کن مرا
گوش تا گوش زمین از گفتوگوی من پر است ------- تا خط بغداد این جام از سبوی من پر است
جز به می هیچ دل از بند غم آزاد نشد ------- خط آزادی ما جز خط بغداد نشد
نمونهی کاربرد خط سیاه و خط ازرق در شعر خاقانی:
به جام عشق تو می تا خط سیاه دهند --------- من ام که سر به خط آن خط سیاه نهم
می تا خط ازرق قدح کش --------- خط در کش زهد پروران را
لعل در جام تا خط ازرق -------- شعله در چرخ اخضر اندازد
می احمر از جام تا خط ازرق ----- ز پیروزه لعل بدخشان نُماید
از خطهای دیگر بیشتر در شعر شاعران دوران قاجار نمونه دیده میشود مانند:
عمان سامانی (بختیاری، درگذشته ۱۳۲۲ ق./۱۲۸۳ خ./۱۹۰۴ م.)
گفت چون جمشید نقش جام زد ------ پس صلا بر خیل دُردآشام زد
هفت خط آن جام را ترتیب داد ----- هر یکی را گونهگون نامی نهاد
پس نمود از روی حکمت اختیار ------- ساقی دانندهای کامل عیار
در کَفَش معیار وجد و ابتهاج ---------- بادهخواران را شناسای مزاج
مجلسی آراست مانند بهشت -------- وندر او ترتیب و قانونی بهشت
جمع در او کهتر و مهتر همه -------- بر خط ساقی نهاده سر همه
جام را چون ساقی آوردی به دور ------ از فرودینه خطش تا خط جور
هیچ کس را جای طعن و دَق نبود ------- از خط او سر کشیدن حق نبود
تازه مست جورکش را دور کن ---- می به ساغر تا به خط جور کن
می به شط بصره و بغداد ده ------ نی به خط بصره و بغداد ده
شط می را جز شناور بط نیام ------- از حریفان فرودین خط نیام
محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) نیز در غزلی از «هفتخط نوشان» یاد کرده است:
برو از هفتخط نوشان پای خُم مَی میپرس ----- که هر دُردی شرابِ نابِ مردافکن نخواهد شد
در متنی که دوستم فرستاده بود و در وبلاگها هم بدون آوردن نام نویسندهی اصلی آن به روش رونوشت-چسبان (copy-&-paste) پخش میشود چنین آمده است:
... برمیگردد به آیین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان. در آن زمان پیمانههای ظریف و زیبایی از شاخ گاو یا بزکوهی درست میکردند که چون پایه نداشته است کسی نمیتوانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانهاش طفره برود. از این رو دارندهی جام مجبور بوده است شراب درون شاخ را سربکشد. اما برای این که کسی بیش از اندازهی ظرفیت خود بادهگساری نکند و از سرِ مستی با حرکت و یا گفتار خود، احترام و شأن مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از فراخوانده شدگان، پیمانه (شاخ) ویژهی خود را داشته که به جهت تعین میزان توانایی او در بادهگساری خطی در داخل آن شاخ کشیده شده بوده که ساقی برای دارندهی پیمانه فقط تا حدِ همان خط، شراب در پیمانهاش میریخته است.
به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی کردند. در مجالسی که پادشاه حضور داشته است، میهمانان معمولا از سه تا شش خط شراب مینوشیدهاند. اما بودهاند افرادی که «لوطی» نیز خوانده میشدهاند که تا هفت خط را شراب مینوشیدند بدون آنکه حالتی مستانه در آنها پدیدار شود که در پی آن دست به حرکاتی بزنند که موجب از بین رفتن حرمت در حضور پادشاه در مجلس بشود. این قبیل افراد را «هفت خط» مینامیدهاند، یعنی که آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه رموز و فنون شرابخواری آشنایی کامل داشتهاند.
درست است که از زمان ساسانیان جامهایی به شکل شاخ مانده اما همهی جامها نیز به شکل شاخ نبودهاند که نتوان آنها را روی میز گذاشت و از نوشیدن آن طفره رفت! دیگر این که لوطی در زمان ساسانیان چه میکرده و در کدام متن تاریخی چنین چیزهایی نوشته شد باید از نویسندهی اصلی متن پرسیده شود.
جام می مسین و سیمین از زمان ساسانیان (موزهی بریتانیا - لندن). این گونه جام در دوران پس از اسلام نیز ساخته میشد و به خاطر شکل آن در شعر حافظ بدان «کشتی» گفته شده است. مانند:
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز ----- خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
یا
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست - گشته هر گوشهی چشم از غم دل دریایی
ظرف سفالینهی می به شکل شاخ جانوران از دوران ساسانیان (موزهی بریتانیا - لندن). گویا چهرهی روی آن شاپور دوم است.
جام جم بسیار کهنتر از دوران ساسانیان است و آیین میگساری و نوشیدن می در ایران پیشینهای طولانی دارد. در شاهنامهی فردوسی و نوروزنامهی خیام می را به جمشید نسبت دادهاند. حتا گاهی به می «دختر جمشید» هم گفتهاند. برای نمونه منوچهری دامغانی قصیدهای دارد که چنین شروع میشود:
چُنین خواندم امروز در دفتری -------- که زنده است جمشید را دختری
در پایان قصیده روشن میشود که منظور خمرهی بزرگی از می بوده است. در نوشتههای یونانیان از آیینهای نوشیدن می در دربار هخامنشیان و «بزم جام گردان» یاد شده است. «بزم جام گردان» بزمی بود که در آن شاه و دیگران به نوشیدن می مینشستند و جام در گردش میآمد و بادهپیما (آن که باده را میپیمایید یعنی میسنجید و به پیمانه میکرد، ساقی) به ترتیب در جام هر کسی به اندازهای که از او میشناخت باده میریخت.
۳- هفت خط خوشنویسی
یکی دیگر از کاربردهای هفت خط در اصطلاح خوشنویسی است. در خوشنویسی خطهای یازدهگانه داریم مانند خط نسخ، خط تعلیق، خط رُقاع، خط ریحانی، خط ثُلث، خط نستعلیق و ... استاد شدن در هر خط کار سختی بوده و هست و نیاز به تمرین فراوان و گذراندن عمر دارد. از این رو به استاد سرآمد استاد هفت خط نیز گفته شده است.
۴- هفت خط کفشگری
علامه دهخدا در فرهنگ خود در درآیهی هفت خط آن را اندازهای از کفش در اصطلاح کفشگران دانسته است و هم چنین از «شش خط» هم نام برده است. تنها در این درآیه است که دهخدا یادآوری میکند: «در فارسی امروز به معنی بدجنس و گُربُز و مُحیل است» و برای شاهد مثال نوشته: «از آن هفت خطهای بزرگ پا است.»
۵- مار هفت خط
به خاطر شهرت مار به افسونگری و حیلهگری و خط و خال فراوانی که دارد در زبان گفتاری از «مار خوش خط و خال» و گاه «مار هفت خط» هم یاد میشود.
۶- هفت خط ورزشی
در ورزش رزمی کانگ فو توآ نیز مرتبههای مهارت و توانایی با خطهایی نشان داده میشود که شمار آنها هفت خط است. کسی که هر هفت خط را تمام کند به استادی میرسد. البته این مورد از همهی موردهای بالا به نسبت تازهتر است و تنها برای آگاهی آن را افزودم.
۷- متاسفانه هنوز مورد هفتمی برای اصطلاح «هفت خط» پیدا نکردهام!
در پایان، به نظر من «آدم هفت خط» ربطی به هفت خط جام می و داستان «لوطی» و ظرفیت بالا و این حرفها ندارد بلکه باید بیشتر به یادداشت علامه دهخدا و نیز مورد مار توجه داشت.
- سرچشمهها
- فرهنگ دهخدا درآیههای اقلیم و هفت خط جام و نام خطها
- دیوان خاقانی و حافظ
1 نظر:
درود بر شما
بنده هم همان متن اوليه را ديدم و به دقتش شک کردم، ممنون از توضيحات دقيق و مستند
موفق باشيد
Post a Comment