شنبه ۳۰/شهریور/۱۳۸۷ - ۲۰/سپتامبر/۲۰۰۸
داریوش آشوری به تازگی کتاب جالب و مهمی منتشر کرده است به نام «زبان ِ باز»:
نام کتاب: زبان ِ باز - پژوهشی دربارهی زبان و مدرنیت
نویسنده: داریوش آشوری
ناشر: نشر مرکز
صفحه: ۱۱۲
سال نشر: شهریور ۱۳۸۷ خ / سپتامبر ۲۰۰۸ م
بحث اصلی کتاب بررسی بحران زبان پارسی در زمینهی برخورد با دنیای علم و فناوری و فلسفهی نوین (مدرن) است. و این که چه طور میتواند دستگاه واژهسازی علمی و فلسفی زبان پارسی را تقویت و برومند کرد.
(البته در کمانک بگویم که به نظر من بهتر است برابر modernity در پارسی بگوییم «نوینگی» (اسم از صفت نوین) نه مدرنیّت. زیرا «مدرنیت» ترکیب واژهی «مدرن» فرنگی با پسوند «-یت» عربی است. نگاه کنید به نوشتهی پیشین به نام پسوند «-یت» در همین تارنوشت)
گفتگوی صدای آلمان (یا دویچه وله) با داریوش آشوری دربارهی این کتاب.
زبان فارسی، همچون دیگر جنبههای زندگی ایرانی، در کل، تا حدودی خود را با خواستههای زندگانی مدرن سازگار کرده است. زبان ملی ما، آینهای است که بیش از هر عامل دیگر، آشوب ذهنی جامعهی ایرانی را در برخورد با مدرنیت باز میتاباند.
شمسالدین ادیب سلطانی، کوششِ شگفتی کرد تا روش واژهسازی مکانیکی [=قیاسی و قانونمند] را، با کاربرد لغتمایهی زبانهای ایرانی باستان (پیشوندها، پسوندها، ستاکها)، در قلمرو فلسفه در زبان فارسی جا بیندازد، اما این کار با ایستادگیهای سخت و پرخاشجویانه رو به رو شده است. اما آقای حیدری ملایری در قلمرو شاخهای از علوم طبیعی، یعنی اخترفیزیک، همین روش را با کاربرد همان لغتمایه دنبال میکند. بخش عمدهی این کار سترگ به انجام رسیده (برروی اینترنت میشود دید [شهربراز: فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر حیدری ملایری]). چه بسا این روش در این زمینه آیندهای داشته باشد و به دیگر زمینههای علوم طبیعی نیز یاری رساند.
این را هم ناگفته نگذارم که زبانِ «راحتالحلقومی» که همه در هر زمینهای بتوانند بخوانند و بفهمند، زبان تخصصی علم و فلسفه نمیتواند باشد. اما این نگرش برآمده از استبداد ذهن عوامانه در فضای ما حاکم است که زبان همهی زمینهها، باید راحتالحلقومی باشد و هیچ کوششی از سوی خواننده برای فهم نطلبد.
پس از پخش این کتاب، در «شهر کتاب» تهران جلسهی نقد و بررسی آن برگزار شد که در آن علیمحمد حقشناس، کامران فانی، و علی صلحجو شرکت داشتند و داریوش آشوری پیامی برای آن جلسه فرستاد. بخشی از پیام داریوش آشوری به جلسهی نقد:
طرحِ مسالهی تنگناهای زبانِ فارسی در روزگار کنونی و کوشش برای پاسخگویی به نیازهای این زبان در کار تالیف و ترجمهی متنهای فلسفی و علمی و فنی نشانهی نیکیست از آنکه ما در این دهه به صورت جدیتری با مسالهی علم و توسعهی زبان در رابطه با آن رویارو شدهایم. به عبارت دیگر، جدی گرفتنِ مسالهی زبان و اندیشیدن به آن نشانهی جدیتر شدنِ ذهنیّتِ علمی در میان ماست.
آنان [=غربیان] پا به پای رشد علوم و تکنولوژی، و در کل تمامی شکل زندگانی انسان در جهان مدرن، با تکیه بر زمینهی تاریخی زبانهاشان در بستر فرهنگِ اروپایی به مطالعهی زبان و نیز توسعه دادنِ آن دست زدهاند و در این راه رابطهی هرگز نبُریدهی زبانهای مدرن با زبانهای کلاسیک یاورشان بوده است.
سپس داریوش آشوری در مقالهی دیگری به نقدها پاسخ داد از جمله گفت:
باز بودن، بهخلافِ آنچه حقشناس از آن برداشت کرده است، به معنای بیدرـوـپیکر بودن نیست. همچنان که ذهنِ باز (در برابرِ ذهنِ بسته) به معنای ذهنِ پاشیده یا بیدرـوـپیکر نیست، بلکه ذهنِ گشوده بهروی ذهنهای دیگر و فهمهای دیگر است.
آقایِ صلحجو .. هم گمان میکند که من حرفِ تازهای در این کتاب نزدهام. زیرا همهی آشنایان با زبانهای اروپایی کمـوـبیش میدانند که آنها واژگانِ علمی را بر پایهی زبانهای ِ یونانی و لاتینی میسازند. البته که چنین است و این حرفی ست بدیهی. امّا تازگی حرفِ من، از دیدگاهِ «ما»، در این پرسش است که، چرا این کار را کرده اند و همچنان میکنند؟
چرا مانندِ ما به سرمایهی زبانی بومگویشی خود بسنده نکرده اند؟ با این کار چه میخواستهاند بکنند و به کدام نیازِ زبانی پاسخ گفته اند؟ و، سرانجام، این رفتار چه اثری بر ساختارِ زبانهاشان داشته است؟ اگر این نکتهها فهمیده و روشن شود، آنگاه خواهیم فهمید که هنگامی که شمسالدینِ ادیبسلطانی، به تقلید از آن زبانها به سراغِ زبانهای پهلوی و فارسی باستان میرود و میخواهد با این سازمایههای زبانی از واژهسازی مدرنِ اروپایی گردهبرداری کند، چرا چنان جنجالی به راه میافتد.
اگر چنان کاری نمی شود کرد یا نباید کرد، پس چه باید کرد؟ برای این «چه باید کرد» است که باید پژوهش و اندیشهورزی کرد. باید پرسید که ما چرا آن زبانها را الگو قرار میدهیم و چرا مانندِ آنها نمیتوانیم تولیدِ صنعتی واژگان داشته باشیم.
امیدوارم به زودی بتوانم این کتاب جالب را بخوانم و بیشتر دربارهی آن بنویسم.
پینوشت (آذر/دسامبر)
نگاه کنید به نوشتهای جدید دربارهی این کتاب.
1 نظر:
درود بر شهربراز گرامی
این کتاب را خواندهام. به باور من کار تازهی داریوش آشوری برخلاف نظر منتقدانش کاری است استخواندار و به بالابردن سطحِ گفتمان آسیبشناسی زبان فارسی کمک شایانی میکند.
به گفتهی فردوسی بزرگ:
دلت شاد باد و تنت بیگزند!
Post a Comment