يكشنبه ١٢/آذر/١٣٨٥-٣/دسامبر/٢٠٠٦
از كتابخانه نسخهاي قديمي از كتاب سفرنامهي ماركو پولو را گرفتم. جالب بود.
برنامهي سفر اين طور بوده كه از ونيز به ساحل درياي سياه بيايند و از آنجا به ايران آمده و از تبريز به بندر هرمز (كه از زمان شاه عباس صفوي به بعد بندرعباس ناميده ميشود) بروند و از هرمز با كشتي به هند و بعد به چين بروند. اما وقتي به هرمز ميرسند ميبينند كه كشتيها وضع مناسبي ندارند و قابل اطمينان نيستند. براي همين از مسير كرمان و خراسان به جادهي ابريشم برميگردند و از آنجا به دربار قوبيلاي خان، نوهي چنگيز مغول، در چين ميروند.
اين هم قسمتهايي كه مربوط به ايران ميشود. توضيحات در قلاب ([]) از من است.
- در بخش كوهستاني نژادي از مردم هستند به نام كرد (Curd) كه برخي از آنان مسيحي و از فرقهي نسطوري و يعقوبي هستند و برخي هم محمدي هستند. همهي آنان مردمي بيمرام هستند و پيشهي آنان دزدي از بازرگانان است.
- توريس [Tauris=تبريز] شهر بزرگ و اعياننشيني است متعلق به استان اراك [=به اصطلاح ”عراق عجم“] كه شامل چندين شهر و مكان محروسهي ديگر است اما توريس پرجمعيتترين و پرشكوهترين آنان است. ساكنان شهر عمدتا از طريق تجارت و صنعت روزگار ميگذرانند. صنعت آنان تشكيل شده از انواع گوناگون ابريشم كه برخي از آنان زربفت است و قيمت بالايي دارد. اين شهر براي تجارت موقعيت ممتازي دارد كه بازرگانان از هند، از بلداچ [Baldach=بغداد]، موصل و كرمسور [Carmsor=گرمسير: هرمزگان امروزي] و بخشهاي مختلف اروپا در اينجا استراحت ميكنند تا كالاهايي بخرند و بفروشند. اينجا سنگهاي قيمتي و مرواريد فراوان يافت ميشود. بازرگاناني كه با تجارت خارجي سر و كار دارند ثروت هنگفتي كسب ميكنند اما ساكنان شهر عموما فقيرند. ساكنان شهر مخلوطي هستند از فرقهها و ملل مختلف: نسطوري، ارمني، يعقوبي، گرجي، پارسي و پيروان ماهومت [Mahomet=محمد] كه عمدهي جمعيت را شكل ميدهند و تبريزيان ناميده ميشوند. هر گروه از مردم زبان خاص خود را دارند. شهر محاصره شده با باغهاي روحانگيز كه مرغوبترين ميوهها را توليد ميكنند. ساكنان محمدي [Mahometan=مسلمانان] شهر خيانتكار و بيمرام هستند. طبق مذهب آنان، هر چه كه از پيروان دينهاي ديگر دزديده يا غارت شود به درستي گرفته شده و اين دزدي برايشان جرم نيست. آنان كه به دست مسيحيان دچار مرگ شده يا زخمي شوند شهيد خوانده ميشوند. بنابراين اگر آنان توسط قدرتي كه اكنون بر آنان حاكم است [=مغولان و ايلخانان] مهار و منع نشده بودند شورشهاي زيادي ميكردند. اين اصول بين تمام سارسنها [Saracen=شرقيهاي مسلمان] مشترك است. وقتي آنان در شرف مرگ هستند كشيششان بر بالينشان حاضر ميشود و از آنان ميپرسد كه آيا محمد پيامبر راستين خدا بود يا نه؟ اگر پاسخ آنان اين باشد كه باور دارم، سعادت و نجاتشان در آن دنيا تضمين شده است. در نيتجهي اين امكان پاكشدگي كه به آنان جواز هر گونه خطايي را ميدهد، مسلمانان موفق شدهاند كه عدهي زيادي از تاتاران را به دين خود درآوردند. زيرا اين امر آنان را از هر قيدي در ارتكاب جرم رها ميكند.
- در پارسه [Persia=ايران] كه استان بزرگي است هشت پادشاهي وجود دارد كه نام آنان چنين است: در ورود به پارس نخستين پادشاهي كازبين [Kazbin=قزوين] است؛ دومين كه در جنوب آن واقع شده كردستان (Curdistan) است؛ سومي لر [=لر كوچك و بزرگ] است؛ چهارمي در سمت جنوب سولستان [Solistan=شولستان: ممسني امروزي] است؛ پنجمين سپان [Spaan=سپاهان] است؛ ششم سيراس [Siras=شيراز]، هفتم سونكارا [Soncara=اتابكان شبانكاره]، هشتمين تيموكاين [Timocain=تون و قائن] است كه سر حد پارسه است. تمامي اين پادشاهيها در جنوب پارسه هستند به جز تيموكاين و اين در شمال است نزديك جايي كه درخت بيبر [Arber Sacco= احتمالا سرخس؟] خوانده ميشود.
وي سپس از كرمان، يزد، ساپورگان [Sapurgan=شاپورگان، نيشاپور؟]، بلاچ [Balach=بلخ]، بالاشان [Balashan=بدخشان]، كاشگر [Kashgar=كاشغر]، سمركن [Samarcan=سمرقند] و كوتن [Kotan=ختن] نام ميبرد.
در رابطه با شيراز كه وي به صورت سيراس نام برده امروزه شرابي در فرانسه توليد ميشود به نام سيراس. البته در كاليفرنياي امريكا و در استراليا نيز شرابي به نام شيراز توليد ميشود كه شهرت جهاني كسب كردهاند.
Sunday, December 03, 2006
ماركو پولو
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
9:49 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی كتاب
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment