یکشنبه ٢۶/آذر/١٣٨۵ - ١٧/دسامبر/٢٠٠۶
وقتی تازيان ايران را گرفتند با فرهنگ و كشور بزرگی روبرو شدند كه دارای پيشينهی طولانی و زبانی قوی بود. هر واژه نشانهی يك ايده است. و بسياری از اين ايدهها برای تازيان تازه بود. و چارهای جز به كار بردن همان واژه نداشتند اما چون برخی صداها را نمیتوانستند بيان كنند واژهها را با تلفظ خودشان نوشتند و به همين صورت به دست ما رسيد. مانند
طبق: به معنی ظرفی كه در آن چيز میچيدند. در پهلوی به صورت تپوك بوده است.
هندسه: اندازه. دانش اندازهگيری. از آن واژهی مهندس ساخته شد.
عِرض: آبرو. ارز
فهرست: پهرست. نوشتهای كه در آن نام كتابها باشد. جدولی شامل فصلهای يك كتاب
ما حتا زبانمان را به صورتی میناميم كه تازيان میگفتند يعنی فارسی به جای پارسی! مانند آن است كه انگليسیها چون مدتی زير فرمان فرانسويان بودند به زبان خودشان به جای English بگويند anglais!
نام بسياری از شهرهای ما به صورت تازیشده به كار میرفتند:
كومس: قومس (شرق سمنان امروزی)
تفرش: طبرس (علامه تفرشی: علامه طبرسی)
شوشتر: تستر (مانند «سهل تستری»)
گلپايگان: جُرفادقان
كوهستان: قهستان (جنوب خراسان شامل تون، قائن، گناباد، طبس)
يا هنوز به كار میروند:
پارس: فارس
سپاهان: اصفهان
آذربادگان: آذربايجان
پيروزگرد: بروجرد
دژپل: دزفول
ابركوه: ابرقو
بوموساو: (به معنای بوم سبز) ابوموسی!
گاپله: جابلق (در لرستان)
Sunday, December 17, 2006
ايران و تازيان
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
10:17 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی زبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment