شنبه ٢٥/فوريه/٢٠٠٦-٦/اسفند/١٣٨٤
در زمان پارتيان يا اشكانيان ايران زير فرمان ٧ خاندان بود که معروفترین آنها عبارتند از:
١- خاندان سورن-پهلو (Suren-Pahlav) كه از تيرهی سكاها بودند و در سكاستان (سگستان يا سيستان) زندگی و فرمانروايی میكردند.
٢- خاندان قارن-پهلو (Karen-Pahlav) در هیركانا (گرگان)
٣- خاندان مهران كه در كومس (Comese - قومس - سمنان و ری)
۴- خاندان اسپهبد (Aspahapet) در شمال (حاشیهی دریای مازندران)
فرمانده كل قوا يا به اصطلاح «ايران اسپهبد» از خاندان سورن بود. يكی از مشهورترين اين ايران اسپهبدان، رستهم (Rustaham) سورن-پهلو نام داشت كه از سگستان يا سيستان بوده است. وي در سال ۸۴ پيش از ميلاد از پدری به نام آرخش (آرش) و مادری به نام ماسيس (ماه؟) زاده شد. وی پس از شاه اشكانی قدرتمندترين مرد ايران بود.
در سال ۵۳ پيش از ميلاد در نبرد كارای (Carrhae) كه در نزديكی شهر حران (Herran) در تركيهی امروزی بين ايرانيان و روميان به فرماندهی ژنرال رومی «كراسوس» (Crassus) روي داد، رستم سورن-پهلو كه ٣١ سال داشت با ١٠ هزار جنگجو طعم بزرگترين شكست تاريخ روميان را به آنان چشاند. پسر كراسوس به نام «پوبليوس» (Publius) كشته شد و خود كراسوس نيز به دست رستم كشته شد. سر كراسوس برای شاه اشكانی فرستاده شد. «اُرُد دوم» از ترس و حسادت قدرت روزافزون رستم، دستور نابودی وی را صادر كرد و بدين ترتيب بزرگترين ايران اسپهبد كشته شد.
روميان و يونانيان گمان میكردند كه سورن نام ايران اسپهبد است. به همين خاطر در اسناد خود وی را «سورنا» ناميدهاند. در تهران نيز خيابانی به نام سورنا در منطقهی عباسآباد وجود دارد.
«پلوتارخ» (Plutarch) تاريخنويس مشهور يونانی دربارهی «رستم سورن-پهلو» چنين مینويسد:
«سورن» مردی عادی نبود. بلكه از نظر ثروت، خانواده و افتخار بعد از شاه ايران قرار داشت. از نظر شجاعت و توانایی و نيز بزرگی و زيبایی بر همهی پارتيان زمان خود برتری داشت. اگر فقط برای گلگشت به دشت و صحرا میرفت، ١٠٠٠ شتر بار و بنهی او را میبرد و ٢٠٠ كالسكه زنانش را. در همراهی او ١٠٠٠ اسب جنگی سنگين و بيش از ١٠٠٠ اسب سبك میراندند. در واقع، كارگزاران و نوكران او گردانی اندكی كمتر از ١٠ هزار مرد بود. او در خاندانش اين افتخار موروثی را داشت كه در مراسم تاجگذاری، تاج را بر سر شاه بگذارد. زمانی كه «ارد» از تخت رانده شد «سورن» او را به تخت برگرداند و برای او شهر سلوكيه را فتح كرد. سورن نخستين كسی بود كه از ديوار سلوكيه بالا رفت و با دستان خود دشمنان را میزد و میكشت. اگرچه در آن زمان ٣٠ سال نيز نداشت ولی بينش و درايتی قوی و تدبيری والا داشت.
بعدها اين ايران اسپهبد در داستانها به صورت «رستم تهمتن»، پهلوان سيستانی در خاطرات ايرانيان باقی ماند تا آن كه فردوسی بزرگ او را در شاهنامه جاودانه كرد.
رستم كه كوتاه شدهی «رستهم» است به معنای كسی است كه رشد زيادی كرده است (رست + تهم). هم چنين «تهمتن» به معنای «دارای تن بزرگ».
سگزی نيز كه در شاهنامه گاهی به دنبال نام رستم آمده (يل سگزی) به معنای ساكن سگستان (استان سكاها، سیستان امروزی) است.
0 نظر:
Post a Comment