چهارشنبه ٢٩/دی/١٣٩۴ - ٢٠/ژانویه/٢٠١۶
گاهی ادعا میشود که ایرانیان به پیشواز لشکریان اسلام میرفتند و دروازههای شهرهایشان را به روی مسلمانان میگشودند و مسلمانان نیز با پیام آزادی و برابری و عدالت و ... ایرانیان را جذب میکردند.
دیلمیان (مردم کرانههای دریای کاسپین)، از مهمترین و جنگاورترین نیروهای ارتش ساسانیان بودند و پس از اسلام هم نخستین خاندانهای ایرانی که حکومتهای محلی مستقل پدید آوردند از میان دیلمیان بودند یعنی خاندان بویه. سرزمینهای طبرستان و دیلم هم از آخرین سرزمینهای ایرانی بودند که به دست مسلمانان و لشکرهای خلیفگان مسلمان افتادند.
در تاریخ طبری (متن عربی: جلد ششم، بخش 33) در رخدادهای سال ٩٨ هجری قمری (دوران خلیفگی سلیمان ابن عبدالملک)، از «فتح» گرگان و طبرستان سخن رفته است. اما در واقع این سرزمینها در آن سال گشوده نشدند بلکه دست کم سی سال طول کشید تا طبرستان به دست خلیفگان افتاد. در سال ٩٨ هجری اسپهبد فرخان بزرگ، که از نسل جاماسپ (برادر کواذ (قباد) ساسانی و عموی خسرو انوشیروان) بود بر طبرستان فرمان میراند و مردم طبرستان بر دین زرتشتی بودند و به همان شیوهی دوران ساسانیان میزیستند. سلیمان ابن عبدالملک لشکری را به فرماندهی یزید ابن مَهلَب برای گشودن طبرستان فرستاد.
طبری چنین مینویسد:
وأقام يزيد على الإصبهبذ في أرضه حتى صالحه سبعمائة ألف درهم و أربعمائة ألف نقدًا و مائتي ألف و أربعمائة حمار موقرة زعفرانًا، و ما صنع أهل جرجان لم يخرج من طبرستان، أربعمائة رجل، على رأس كل رجل برنس، على البرنس طيلسان و لجام من فضة و سرقة من حرير،
و قد كانوا صالحوا قبل ذلك على مائتي ألف درهم.
پس بر اسپهبد در سرزمینش خواست صلح کند به شرط دریافت هفت صد هزار درهم (نقره) و چهارصد هزار نقد، دویست هزار و چهارصد خروار زعفران، جامهی گرگان از گلیمها و دستارها و آنچه از طبرستان خیزد، چهارصد برده که بر سر هر برده سپری گیلی، بر هر سپری دو تا جامه برنهاده: یکی پرنیان و یکی کتان، بر هر سپری جامی سیمین بر سر زده از چهارصد مثقال.
و پیش از آن بر دویست هزار درهم قرار صلح کرده بودند
جالب آن که یزید ابن مهلب از سلیمان ابن عبدالملک خواست که برای حمل این غنیمتها (که قرار بود از طبرستان بستاند) قطاری شتر برایش بفرستد.
آزمندی سرداران لشکر خلیفهی اموی واقعا شگفتآور است!!
اما ادامهی داستان جالب میشود:
اما یزید ابن مهلب در محاصرهی اسپهبد فرخان بزرگ گیر افتاد. ترسان و پریشان شد و در اندیشهی رهایی برآمد. کسی به نام حیّان النبطی را که از نژاد دیلمیان و همراه او بود نزد خود خواست و گفت: اینجا راه ما فرو گرفتند و دو سال گذشت تا بدین غزوه و جهاد مشغول ایم. یک وجب زمین به دست ما نیفتاده و لشکر ما هم به ستوه آمدهاند. کسی هم مسلمانی قبول نمیکند. طریقی بیاندیش و چارهای ساز که به سلامت از این ولایت بیرون شویم.
آن گاه به حیان گفت که به نزد اسپهبد برو و تلاشی در رهایی کن.
حیان گفت: این گبر اینک خیره شده است. اگر سخن من نشنود و گوید دو سال است تا ولایت من را خراب میکنید و مال و چارپای را تاراج کردهاید چه جوابی بدهم؟
یزید ابن مهلب گفت: تا سی صد هزار درهم (سکهی نقره) قبول کند، بدهم و ما را راه دهد.
حیان به نزد اسپهبد فرخان بزرگ رفت و پس از گفتوگوی فراوان، اسپهبد فرخان بزرگ شرط رهایی یزید ابن مهلب و لشکریان اسلام را چنین گفت: پرداخت سی صد هزار دینار (سکهی زر) از دست یزید و پنج هزار درهم (سکهی نقره) از دست خود حیان النبطی و همچنین برگرداندن همهی اسیران طبرستان و فروگذاشتن سرزمین طبرستان.
سلیمان ابن عبدالملک در سال ٩٩ هجری درگذشت و عمر ابن عبدالعزیز خلیفه شد. وی یزید ابن مهلب را به شام فراخواند و پیغام نخستین یزید (دربارهی قطار شتران برای حمل غنیمتهای درخواست شده از طبرستان) را بدو باز نمود.
یزید ابن مهلب گفت در آغاز چنین بود. اما بیرون نتوانستیم آورد.
این سخن از وی نپذیرفتند و او را به زندان افکندند.
عمر ابن عبدالعزیز (٩٩ تا ١٠١ ق.)، یزید دوم (١٠١ تا ١٠۵ ق.)، و هشام ابن مروان (١٠۵ تا ١٢۵ ق.) از این شکست عبرت گرفتند و دیگر آهنگ طبرستان نکردند.
0 نظر:
Post a Comment