چهارشنبه ٣/دی/١٣٩٣ - ٢۴/دسامبر/٢٠١۴
بحث آموزش در ایران باستان یکی از زمینههایی است که - مانند بسیار موضوعهای دیگر - نیازمند به پژوهش بیشتر است. پیشتر دربارهی کتاب «خسرو کواذان و ریدک» جستاری نوشتهام. در این جستار به داستان خسرو یکم انوشیروان و کفشگر میپردازم.
اما نخست باید یادآور شوم که به هر موضوعی باید در بستر تاریخی خودش نگاه کرد و وضع دنیای باستان را با دنیای امروزی نسنجیم. و انتظارهای نابجا نداشته باشیم. برای نمونه آموزش همگانی به شکلی که ما امروز میشناسیم و انتظار داریم پدیدهای است که شاید تنها از سدهی بیستم میلادی جدی شده هر چند پیش از آن در آرمانها و آرزوهای بسیاری بوده است. خود همین موضوع آموزش همگانی و البته آموزش رایگان همگانی موضوع پژوهشی جداگانه است. برای نمونه سعدی در بوستان از دوران آموزش خود در نظامیهی بغداد یاد میکند که در زمان آموزش در نظامیه، حقوق یا مُقرری هم میگرفته است:
مرا در نظامیه اِدرار بود ------ شب و روز تلقین و تکرار بودبگذریم. داستانی هست که کفشگری به انوشیروان میگوید من هر چه بخواهی پول میدهم اما در عوض بگذارید پسرم درس بخواند. و انوشیروان هم نمیپذیرد. برخی با تفسیرهای کمونیستی و چپی از تاریخ ایران، این داستان را نشان ستمگری انوشیروان و نابرابریهای اجتماعی در زمان ساسانیان میدانند.
ادرار: مقرری، مستمری.
این گونه برداشتها خیلی کوتهبینانه یا جهتدار است و نشانهی بیسوادی و ناآگاهی از تاریخ. اگر ساسانیان این قدر ستمگر بودند نمیتوانستند نزدیک ۴۵٠ سال دوام بیاورند و بزرگترین قدرت زمان خود شوند. این گونه برداشتها، بیشتر نتیجهی دید طرفداران کمونیسم و حزب توده از تاریخ ایران است، همان کسانی که میگفتند «تاریخ ٢۵٠٠ سالهی ستمشاهی». دکتر تورج دریایی هم در گفتوگویی اشاره میکند که در زمان پیش از انقلاب بیشتر تاریخ ایران زیر تاثیر تحلیلها و برداشتهای کمونیستی بود.
دبستان در دوران اردشیر
معمولا در دوران باستان، درس خواندن از امتیازهای طبقهی بزرگان یا اشراف و ثروتمندان هر کشوری بوده است. درس خواندن هم با دستگاه آموزش امروزی متفاوت بوده است. همان گونه که در داستان «خسرو کواذان و ریدک» آمده است درس خواندن در دوران ساسانیان یعنی خواندن و نوشتن، دانستن اوستا و گزارش (تفسیر) آن و دیگر متنهای دینی، سوارکاری، پزشکی، اخترشناسی و مانند آن. و اینها هزینههایی داشته که مردم عادی نمیتونستند بپردازند و یا حتا شاید نیازی هم نداشتند.البته با توجه به ثروت ایران ساسانی و رفاه عمومی، شاید مردم عادی هم در حد نیاز خود به خواندن و نوشتن و دانش عمومی دسترس داشتهاند. در شاهنامه در بخش پادشاهی اردشیر پاپکان یعنی بنیانگذار ساسانیان، چنین آمده است:
کنون از خردمندی اردشیر ------------- سخن بشنو و یک به یک یادگیریعنی بر پایهی ابن بند از شاهنامه، از زمان اردشیر پاپکان، وضع مالی ایرانیان چندان خوب بوده که در هر برزنی دبستانی بوده و به کسی که نیاز مالی داشتند، هزینهی آموزش را هم میدادند و نمیگذاشتند کسی نیاز خود را پنهان کند. و البته این دبستانهای برزن یا محله همان آتشکدهی برزن بوده که در آنجا به کودکان آموزشهای پایه داده میشده است. بنابراین داستان انوشیروان و کفشگر را باید با دقت بیشتری خواند.
بکوشید و آیین نیکو نهاد ----------- بگسترد بر هر سوی مهر و داد
به درگاه چون خواست لشکر فزون ---------- فرستاد بر هر سوی رهنمون
که تا هر کسی را که دارد پسر ----------- نماند که بالا کند بیهنر
سواری بیاموزد و رسم جنگ ------------- به گرز و کمان و به تیر خدنگ
چو کودک ز کوشش به مردی شُدی ----------- به هر بخششی در بیآهو بُدی
تهیدست را مایه دادی بسی ------------- بدو شاد کردی دل هر کسی
همان کودکان را به فرهنگیان ---------- سپردی چو بودی ورا هنگ آن
به هر برزنی در دبستان بُدی ------------ همان جای آتشپرستان بُدی
نماندی که بودی کسی را نیاز --------- نگه داشتی سختی خویش راز
انوشیروان و کفشگر
نخست نگاهی به متن داستان در شاهنامه بیندازیم:
برآمد برین روزگاری دراز ------------ به سیم و زر آمد سپه را نیازموزه = چکمه. پوتین. (چکمه ترکی است. پوتین روسی است که از bootine فرانسهای گرفته شده. و امروزه هم که برخی نوکیسگان و نوسوادان میگویند: بوت!!)
سپهدار روزیدهان را بخواند ---------- وزان جنگ چندی سخنها براند
که این کار با رنج بسیار گشت ----------- بب وبکنده نشاید گذشت
سپه را درم باید و دستگاه ------------- همان اسب و خفتان و رومی کلاه
سوی گنج رفتند روزیدهان ---------- دبیران و گنجور شاه جهان
از اندازهی لشکر شهریار ----------- کم آمد درم تنگ سیصد هزار
بیامد بر شاه موبد چو گرد --------- به گنج آنچ بود از درم یاد کرد
دژم کرد شاه اندران کار چهر --------------- بفرمود تا رفت بوزرجمهر
بدو گفت: «گر گنج شاهی تهی ------------ چه باید مرا تخت شاهنشهی؟
برو هم کنون ساروان را بخواه ---------- هیونان بُختی برافگن به راه
صد از گنج مازندران بار کن ------------ وزو بیشتر بار دینار کن»
به شاه جهان گفت بوزرجمهر: -------------- که «ای شاه با دانش و داد و مهر
سوی گنج ایران دراز است راه ------------- تهی دست و بیکار باشد سپاه
بدین شهرها گرد ما هر کس است ------------ کسی کو درم بیش دارد به دست
ز بازارگان و ز دهقان درم --------------- اگر وام خواهی نگردد دُژَم»
بدین کار شد شاه همداستان ----------- که دانای ایران بزد داستان
فرستادهای جُست بوزرجمهر -------------- خردمند و شادان دل و خوب چهر
بدو گفتک «ز ایدر سه اسبه برو --------- گزین کن یکی نامبردار گو
ز بازارگان و ز دهقان شهر --------------- کسی را کجا باشد از نام بهر
ز بهر سپه این درم فام خواه ------------ بزودی بفرماید از گنج شاه»
بیامد فرستادهی خوش منش ----------- جوان و خردمند و نیکوکنش
پیمبر به اندیشه باریک بود -------------- بیامد به شهری که نزدیک بود
درم خواست فام از پی شهریار ------------ برو انجمن شد بسی مایهدار
یکی کفشگر بود و موزه فروش -------- به گفتار او تیز بگشاد گوش
«درم چند باید؟» بدو گفت مرد ---------- دلاور شمار درم یاد کرد
چنین گفت: «کای پرخرد مایهدار ---------- چهل من درم هر منی صدهزار»
بدو کفشگر گفت: «من این دهم ------------ سپاسی ز گنجور بر سر نهم
یکی پور دارم رسیده به جای ------------- به فرهنگ جوید همی رهنمای
اگر شاه باشد بدین دستگیر ------------ که این پاک فرزند گردد دبیر
ز یزدان بخواهم همی جان شاه ------------ که جاوید باد این سزاوار گاه
واژهی کلیدی در متن بالا «دبیر» است. در دوران گذشته برای حفظ نظم اجتماعی و تضمین نیازهای جامعه، مردم در طبقهها و رستههای مختلف بودند. و جابجایی میان طبقهها چندان آسان سخت نبوده است. معمولا این طبقهها چنین بودند: بزرگان (اشراف)، موبدان، ارتشتاران (نظامیان)، پیشهوران (صنعتگران) و بزرگران. به نوشتهی ژرژ دومزیل ()، این طبقهبندی از جامعهی هند-و-اروپایی بر پا بوده است. در چین و هند هم همین طور بوده. در اروپا هم همین طور بوده. هنوز هم در انگلستان طبقهی عوام و اشراف وجود دارند و وقتی که چند سال پیش نوهی ملکه میخواست دختری از طبقهی عوام را به عنوان همسر برگزیند سروصدا زیادی شد اما بالاخره این ازدواج سر گرفت.
در زمان خسرو یکم انوشیروان پس از اصلاحات دوران پدرش قباد و خودش، طبقهی جدیدی به نام «دبیران» هم افزوده شد که در واقع کارمندان دولتی بودند. دبیر از ریشهی دپی به معنای نویسنده و کارمند دولتی است.
بنابراین، داستان انوشیروان و کفشگر اصلا داستان سوادآموزی نبوده است. بلکه موضوع جابجایی طبقهای است. ضمن آن که در این داستان میبینیم کفشگر و موزهفروش چنان ثروتمند بوده است که میتوانسته چندصدهراز درم به شاهنشاه ایران وام بدهد. و علت مخالفت انوشیروان هم درخواست برای جابجایی طبقاتی بوده است و این خلاف نظم اجتماعی بوده است. برای همین انوشیروان مخالفت می کند
هنر باید از مرد موزه فروش ------------ بدین کار دیگر تو با من مکوشالبته در ایران ساسانی، جابجایی طبقاتی به نسبت آزاد بوده است و در نامهی تُسر (تنسر) هم بدان اشاره شده است. (ن.ک. «تاریخ اجتماعی ایران» مرتضا راوندی، جلد یک، ص ۶٨۵)