Sunday, June 19, 2011

دانشنامه‌ی حکیم مَیسری

یک‌شنبه ۲۹/خرداد/۱۳۹۰ - ۱۹/جون/۲۰۱۱

برخی نادانسته تاریخ و گنجینه‌ی زبان پارسی را تنها به شعر و ادبیات و عرفان محدود می‌کنند اما تاریخ زبان پارسی نشان می‌دهد که هر گاه حاکمان محلی از زبان پارسی پشتیبانی کرده‌اند سیلی از کتاب‌ها در زمینه‌های گوناگون به ویژه زمینه‌های علمی و دانشی بدین زبان تولید و نوشته شده است. برای نمونه ابوریحان بیرونی در کنار بیشتر کتاب‌های خود که به زبان مشترک علمی آن روز یعنی زبان عربی نوشته است کتاب‌ها و نوشته‌هایی هم به زبان پارسی نوشته است و در این زمینه گاه خود واژه‌سازی علمی هم کرده است. همین گونه است شیخ الرییس ابن‌سینا که دانشنامه‌ی علایی را به زبان پارسی نوشت و شاگردش جوزجانی نیز واژه‌های علمی فراوانی در زبان پارسی ساخته است. برای آگاهی بیشتر می‌توانید به مقاله‌ی استاد زنده‌یاد دکتر محمد معین در همین موضوع نگاه کنید. همین گونه است کتاب پزشکی «ذخیره‌ی خوارزمشاهی» که اسماعیل جرجانی (گرگانی) در سده‌ی ششم هجری نوشته است.

اما یکی از پزشکان ایرانی در سده‌ی چهارم هجری/دهم میلادی حکیم مَیسَری نام داشته است که افزون بر پزشکی طبع شعر هم داشته و یکی از کتاب‌های خود در دانش پزشکی را به صورت شعر و در قالب مثنوی سروده است.

دانشنامه‌ی میسری
وی کتاب خود را «دانشنامه» خوانده است. این کتاب شامل نزدیک پنج هزار بیت در بحر هزج ششگانه (مسدس) محذوف است یعنی مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل/فعولن. و این همان وزن مشهور و دلخواه ایرانیان است که دوبیتی‌های فراوانی در گویش‌های مختلف به ویژه فهلویات بدان سروده شده است. مثنوی «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و پس از وی «خسر و شیرین» نظامی گنجوی نیز به همین وزن است.

حکیم میسری درباره‌ی علت گزینش زبان پارسی برای این اثر چنین می‌نویسد:

چو بر پیوستنش من دل نهاذم ------------- فراوان رای‌ها بر دل گشاذم
که چون گویمش من تا دیر مانَذ؟ ------------ وُ هر کس دانش او را بدانذ؟
بگویم تازی؟ ار نه، پارسی نغز؟ ------------ ز هر در من بگویم مایه و مغز
وُ پس گفتم زمین ما است ایران ------------ که بیش از مردمانش پارسی‌دان
وُگر تازی کنم نیکو نباشذ ----------- که هر کس را از او نیرو نباشذ
دری گویمش تا هر کس بدانذ ------------ وُ هر کس بر زبانش بر برانذ

ار: یا
ذ: در پایان واژه‌ها امروزه به صورت د نوشته می‌شود.

از آنجا که وی پس از نیایش خداوند و ستایش پیامبر اسلام، خاندان او را هم ستوده نتیجه گرفته‌اند که شیعه بوده است. پس از آن هم بخشی در ستایش دانش دارد.

همان گونه که حکیم میسری در دانشنامه آورده است سرایش کتاب را در سال ۳۶۷ ق. آغاز کرده
من این گفتار را اندام داذم ---------- وُ «دانشنامه» اول نام داذم
من این را گفتم اندر ماه شوّال --------- به شصت و سی صذ و هفت آمذه سال

دانشنامه سه سال بعد در سال ۳۷۰ ق. به پایان رسانده و در این زمان وی ۴۶ سال داشته است.
بینجامیذ دانش‌نامهء من ----------- برآمذ زو مراد و کامهء من
به سال سی صذ و هفتاذ بوذیم ----------- کز این نامه همه پردخته شوذیم
من از دو بیست و دو سه برگذشتم ---------- وُ دیوان جوانی برنوشتم

بدین ترتیب زمان زادن او نزدیک ۳۲۴ ق. بوده است. هم چنین این کتاب از شاهنامه‌ی فردوسی نیز کهن‌تر است.

محتوای کتاب چنین است:
- ستایش خدا
- ستایش پیغمبر و آل او
- در دانش
- در تالیف کتاب
- در ستایش شاه
- در ترکیب مردم
- در پند و نصیحت

سپس به بیماری‌ها می‌پردازد و برای هر بیماری نخست شرحی از نشانه‌های بیماری و دلیل آن می‌دهد و پس از آن راه درمان را می‌نماید. در پایان هم بخش خاتمه‌ی کتاب است.

نمونه‌ای از شرح یک بیماری و درمان آن:

در خُنّاق

کسی کو را گلو بر هم ببندذ --------- چنان کآبی فرو رفتن نگنجذ
نه آواز از گلوی وی برآیذ ---------- خَیو را خوذ فروبردن نیارذ
خُناق است، اندر این غفلت نبایذ --------- که غفلت کردنش علت فزایذ

گر از خون باشذ و یابی نشانش ------------ دو چشمش سرخ باشذ یا رخانش
ز اوّل گو رگ قیفال بگشای ----------- گلاب و سرکه آنگه بر سر اندای
ز آب توت او را غرغره ساز ---------- وُ نوشاذر بذو در نیز بگذاز
گر از گشنیز تر آبی برون آر --------- بآبش غرغره فرمای بسیار
طبیعت نرم دارش بآب آلو ------------ به مغز لکور و خرمای هندو
وگرنه شیشه‌ای بر گردنش نه ---------- گلو از هم برانگیزذ شوذ به
پس آنگه لختکی کشکاب بایذ ---------- به کشکابش گلو از هم برآیذ
وگرنه تخم حرمل در گلو دم --------- ز تخم ترب این دردش شوذ کم

گر از بلغم بوذ وی را نشان است --------- لعابش از دهن دایم روان است
علاجش غرغره بایذ به خردل ------------ بآب انگوین هر روز ز اوّل
ز هر لونی کش این علت بیابی ------------ ز نوشاذر نگر تو برنتابی

چه از خون و چه از صفرا چه بلغم --------- ز نوشاذر نگر در حلق وی دم

خیو: آب دهان
خرمای هندو: آنچه امروز تمر هندی می‌گویند. (تمر به عربی یعنی خرما)
انگوین: انگبین، عسل

کتاب دانشنامه به «ناصرالدین سپهسالار» پیشکش شده است.
فراوان با دلم اندیشه کردم ----------- خرذمندی و دانش پیشه کردم
که بگزینم شهی دانا و بیذار ----------- که هست این خوب دانش را خریذار
نَبُذ این جز سپهسالار ایران ------------- کز او آباذ شذ ایران بیران
بذو مر شاهیان را عز و کام است ---------- ببینی ناصر دولتش نام است

بیران: ویران

با توجه به دوران تاریخی ۳۶۷ و ۳۷۰ ق. دکتر جلال متینی معتقد است که این فرمانروا، ناصرالدین ابوالحسن محمد بن ابراهیم بن سیمجور است و حکیم میسری در دوران سامانیان و در دستگاه سیمجوریان به سر می‌برده است. اما برات زنجانی عقیده دارد چون ابوالحسن سیمجور به نوشته‌ی «حبیب السیَر» در سال 388 ق. لقب ناصرالدوله گرفته اما دانشنامه در ۳۷۰ به پایان رسیده پس به احتمال زیاد این فرمانروا امیر سبکتگین پدر سلطان محمود غزنوی است.

دست‌نویس و چاپ
تنها دست‌نویس شناخته شده‌ی این کتاب در کتابخانه‌ی ملی پاریس نگهداری می‌شود که دارای ۱۶۴ برگه به اندازه‌ی ۱۳ × ۱۸ سانتیمتر است و در تاریخ چهارشنبه سوم ماه ربیع الاخر سال ۸۵۲ ق. به خط نستعلیق به دست محمود تبریزی شاهنامه‌خوان نوشته شده است.

نخستین بار بلوشه (Blochet) خاورشناس فرانسوی آن را پیدا کرد و میکروفیلمی از این کتاب برای کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران فراهم شد. دکتر جلال متینی در سومین کنگره‌ی تحقیقات ایرانی در سال ۱۳۵۲ خ. مقاله‌ای با عنوان «درباره‌ی دانشنامه‌ی میسری» عرضه کرد که بسیار خواندنی و علمی است. دکتر متینی در این مقاله به ایرادهای دیگران پاسخ داده و بحث مفصلی درباره‌ی زندگی حکیم میسری و دانشنامه کرده است.

در سال ۱۹۵۸ م./ ۱۳۲۷ خ. ژیلبر لازار (Gilbert Lazard) مقاله‌ای درباره‌ی آن نوشت. لازار در سال ۱۹۶۴ م./۱۳۴۳ خ. در کتاب «اشعار پراکنده‌ی قدیمترین شعرای فارسی زبان» در کنار شعرهای پراکنده‌ی دقیقی و ابوشکور بلخی و شهید بلخی و دیگران نمونه‌هایی از کتاب دانشنامه‌ی میسری را نیز به همراه ترجمه‌ی فرانسوی آن منتشر کرد.

دکتر برات زنجانی از روی همین میکروفیلم ویراستی از این کتاب را در سال ۱۳۶۶ خ. منتشر کرد.

در پایان همان گونه که خود حکیم میسری خواسته است برای روانش درودی می‌فرستم:
مگر این نامهء من دیر مانذ --------- پس از من تا کسی این را بخوانذ
مرا یاذ آورذ ز ایزذ بخواهذ --------- ز درد و محنت و رنجم بکاهذ
هر آن کز نامهء من شاذ گردذ -------- نباید کاین بر او چون باذ گردذ
بر او واجب که ما را یاذ دارذ --------- روان ما زمانی شاذ دارذ
نیاز آرذ بگویذ از دل پاک ----------- که: یا رب! میسری بذ بوذ و ناپاک
الهی رحم تو بیش از گناهش ---------- من او را آمذم پیشت به خواهش
بیامرزی گناهش را به رحمت ----------- بر او بر گستران جاویذ نعمت
پذر با ماذر و با دوذمانش --------- بیامرز و همه اهل زمانش
و نیز آن را که این نامه بخوانذ ------- دعایی زی نویسنده رسانذ


برای بحثی درباره‌ی ویژگی‌های زبانی و ادبی این کتاب به این صفحه هم نگاه کنید.

3 نظر:

M. Sohrabi said...

خسته نباشيد شهربراز عزيز!
نوشته‌های ارزنده‌ی شما، به‌راستی درخور آفرين‌گويی است.
...
لينک مربوط به «ويژگی‌های زبانی...» باز نمی‌شود...

a akbari said...

بسیار جالب و آموزنده بود.
در اين لت «زه دَرد و مِحنَت و رنج ام به کاهذ» "دَرذ" باید درست باشد؛ زيرا نويسه یه پایاني'ست.
در گويشها یه جنوب ه فارس و لري همخوان ه «ذ» نه تنها به جا یه «د» پایاني که برای «ز» نيز هنوز واگفته مي شود.
روز = روذ،
راز = راذ.
راستي؛ آیا نسخه یه چاپي یه آن یافت مي شود؟
کامیاب باشيد!
a akbari

efsha said...

یکی از قسمتهای پر ارزش این دانشنامه مطالب مربوط به دندان است.تمام حرفهایی که زده شده است با علم امروز همسو است.دارویی هایی که تجویز شده است فعلا هم در خمیر دندانا استفاده میشود.این با توجه بدانش بشری در آن زمان مبین دقت فوق العاده این حکیم است.اگر توجه بکنیم که وجود اسید در معده دویست سال است کشف شده است بدقت این حکیم بیشتر میتوان پی بردمنظورم آنجایی است کهمیگوید نباید بیمار را واداشت تا استفراغ های متوالی بکند(از این واردار کردن بیمار به استفراغ بعنوان راه درمانی مثل تنقیه استفاده میشد) و مینویسد که : دندان آورد زو خم یعنی دندان را از بین میبرد و همینطور که شیرینی سبب ایجاد پوسیدگی میشود کثل : نه خرما خوردن بسیار باید .بویژه دقت این حکیم که ترشحات معده دندان را از بین میبرد که نشانه حل شدن دنان در ترشحات اسیدی معده است بسیار قابل توجه است.