دوشنبه ۲۲/شهریور/۱۳۸۹ - ۱۳/سپتامبر/۲۰۱۰
دکتر پرویز ورجاوند در سال ۱۳۷۹ خ./ ۲۰۰۰ م. در نامهای به آقای سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور وقت ایران، دربارهی فعالیتهای تجزیهطلبان و پانترکان نوشت و هشدارهایی داد. به تازگی گروهی به نام «کانون دموکراسی آزربایجان» (به همین گونه!) در پاسخ به این نامه، به شیوهی همیشگی پانترکان دست به جعل و دروغ و بدخوانی و بدفهمی متنهای تاریخی زده است. این بار به سراغ تاریخ طبری رفتهاند و چنین نوشتهاند:
طبری در وقایع سال ۱۰۴ هجری مینویسد: «و فی هذه السنه غزا الجراح بن عبدالله الحکمی و هو امیر علی ارمینیه و آزربایجان ارض الترک ففتح علی یدیه بلنجرم و هزم الترک: و در این سال جراح بن عبدالله الحکمی جنگ کرد. او امیر ارمنستان و آزربایجان سرزمین ترکان بود. وی بلنجرم را با دستان خویش فتح کرد و ترکان را شکست داد.» (طبری ج ۵ ص ۳۶۸)
نخست متن کامل عربی این بخش را از روی نسخهی اس. گیارد و م. ژ. دوگوژه (S. Guyard et M. J. De Goeje) چاپ سال ۱۸۸۱ م. مینویسم:
و فی هذه السنة غزا الجرّاح بن عبدالله الحكمی - و هو أمیر على أرمینیة و أذربیجان - أرض الترك، ففتح على یدیه بلنجر، و هزم الترك و غرقهم و عامة ذراریهم فی الماء، و سبوا ما شاءوا، و فتح الحصون التی تلی بلنجر و جلا عامة أهلها.
زندهیاد ابوالقاسم پاینده (تاریخ طبری، ۱۳۵۳ خ.) این جمله را چنین ترجمه کرده است:
در این سال جراح بن عبدالله حکمی - که امیر ارمینیه و آذربیجان بود - به غزای سرزمین ترکان رفت که بلنجر به دست وی گشوده شد و ترکان را هزیمت کرد و آنها را با همهی فرزندانشان در آب غرق کرد و هرچه خواستند اسیر گرفتند و قلعههای مجاور بلنجر را گشود و همهی مردم آن را برون راند. (جلد نهم، ص ۴۰۴۴)
نویسندهی پانترک که چندان هم با زبان عربی و صرف و نحو آشنا نیست چند اشتباه کرده است:
- بلنجر را بلنجرم نوشته است.
- جملهی معترضه یا بدل جراح پسر عبدالله حکمی را یک جملهی مستقل گرفته و آن را به مفعول جملهی اصلی چسبانده است و در نتیجه آذربایجان سرزمین ترکان شده است!
- «ارض الترک» قید مکان یا به اصطلاح «مفعولْ فیه» فعل «غزا» است. یعنی در سرزمین ترکان جنگید یا به سرزمین ترکان حمله کرد.
- اگر قرار بود «ارض الترک» بدل آذربایجان باشد میبایستی میگفت: اذربیجان و هی ارض الترک. همان گونه که در توضیح جراح گفته است «و هو امیر علی ارمینیه و اذربیجان».
از همهی اینها گذشته اگر آذربایجان سرزمین ترکان بود و جراح امیر آذربایجان بود پس دیگر شکست دادن ترکان به دست جراح چه معنایی دارد؟ به همین خاطر است که جمله را به تمامی نقل نکرده است یعنی غرق کردن و اسیر گرفتن و ... را حذف کرده است.
جالب آن که از این همه مقدمهی اشتباه نتیجه گرفته است:
بنا بر سخن طبری اولا نام این زبان و مردمان ترکی و ترک است و آذری لغتی نامربوط در این مورد است. در ثانی حداقل در سال ۱۰۴ هجری ترکها ساکن این مناطق بودهاند.
من نمیدانم در کجای سخن طبری گفته شده که زبان مردم آذربایجان ترکی است و آذری لغتی نامربوط است.
اما سند دوم ایشان برای ترک بودن آذربایجان
همچنین طبری در باب وقایع سال نود هجری مینویسد: «و فیها غزا مسلمه بن عبدالملک الترک حتی بلغ الباب من ناحیه آزربیجان ففتح حصونا و مدائن هنالک: در این سال (۹۰ هجری) مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگید و تا منطقه باب الابواب (دربند) آزربایجان رسید و در آنجا شهرها و قلعه ها را فتح کرد.». (طبری ۵ ص ۲۲۶)
از این سند نیز به وضوح مستفاد میشود که حداقل تا شهر دربند آزربایجان خوانده میشده است و جعل کلمه آران که منطقه ای در داخل آزربایجان است تنها ناشی از فوبیای ذوات عالی پان آریانیست است.
باز هم جملهی کامل عربی را میآورم:
ففیها غزا - فیما ذكر محمد بن عمر و غیره - الصائفة عبد العزیز بن الولید، و كان على الجیش مسلمة بن عبدالملك. و فیها غزا أیضًا مسلمة الترک؛ حتى بلغ الباب من ناحیة أذربیجان، ففتح على یدیه مدائن و حصون.
ترجمهی پاینده از متن چنین است:
در این سال، چنانکه محمد بن عمر و دیگران گفتهاند، عبدالعزیز بن ولید به غزای تابستانی رفت و مسلمة بن عبدالملک سالار سپاه بود. و هم در این سال مسلمه به غزای ترکان رفت و در ناحیهی آذربیجان به باب رسید و شهرها و قلعههایی به دست وی گشوده شد. (جلد نهم، ص ۳۸۳۵)
- در اینجا نیز نویسندهی پانترک به خیال خود با افزودن «هنالک» - که در متن عربی نیست - خواسته محکمکاری کند.
- جملهی پایانی را به اشتباه نقل کرده است. به جای «ففتح علی یده مدائن و حصون» نوشته است: «ففتح حصونا و مدائن هنالک». اگر حصونا آمده مدائن هم بایستی مدائنا باشد که غلط است.
- در متن عربی و نیز در ترجمهی پاینده بین جملهی جنگ مسلمه با ترکان و رسیدن به شهر باب فاصله است یعنی این دو ربطی به هم ندارند.
- دربند شهر است نه ناحیه. در ضمن شهر دربند را در عربی «باب الابواب» میگویند نه «باب» تنها.
- اگر منظور از «باب» شهر دربند بود چه گونه در این شهر «شهرها و دژهایی را گشوده است»؟
میبینیم که این بار پانترکان - که سواد عربی چندانی هم ندارند - دوباره مار کشیدهاند و معرکه به راه انداختهاند و با تحریف یک جمله از کتاب سترگ طبری خواستهاند برای دروغهای استالین-ساختهی خود مدرک تاریخی بتراشند.
خداوند این سرزمین را از دشمن و دروغ و خشکسالی بپایاد!
ایدون باد!
11 نظر:
من دلم میخواهد این پان ترکها تنها یک سند تاریخی به هر زبانی که باشد نشان بدهند که نامی از ترک (درستش آلتایی تبار بودن) در غرب ایران و قفقاز اورده باشد این را باید همانند ان دانست که ترکها ادعا کنند که استانبول در اصل همیشه در طول تاریخ ترک بوده و یونانیان دروغ میگویند که اینجا در واقع ایستانپولیس و کنستانتینوپولیس نامیده میشده است همولایتی های
آذری باید بروند تاریخ را بدرستی بخوانند برای نمونه در همه کتابهای تاریخی نمای ظاهری ترکان اصیل آلتایی را تنهایی زردو یا سفید و بی موی تن و چهره ای گرد و بی ریش و یا کوسه نگاشته اند (سیاست نامه در وصف سلطان محمود و نیز مجملال تواریخ والقصص در فرق ترکان و پارسیان و نیز انچه تاریخ نویسان رومی از قوم التایی هون نگاشته اند و نیز مینیاتور های بجا مانده )حالا ما که آذری هستیم بخودمون نگاه کنیم اخه ما چه شباهتی به ان آلتاییهای مغول تبار داریم که وصفشان شده است مگر نه اینکه ما همانندی بسیاری به چهره های اصیل ایرانی داریم که در طول تاریخ انرا نگاشته اند و همیشه از یکپارچگی ایران در برابر یورش ترکان عثمانی و ازبکها دفاع کرده ایم و نیز اذری ها از مدافعان سرسخت زبان پارسی بوده اند
ادم اگر آذری اصیل و با غیرت باشد باید به ایرانی بودنش افتخار کند
ما را با "گرگ زادگان" چه کار
مثل هميشه جالب بود..
شهربراز عزيز نقدهاي كه بر نوشته هاي پانتركي ميزدي هميشه مورد استفاده ام قرار گرفته..
--
يه نكته، در طول اين مدت كه با پانتركها بحث ميكردم هميشه از تفسير نامهاي تاريخي به راي خود دچار شكفتي ميشدم..
مثلا يه بار يكيشون ادعا داشت كه داريوش تو بيستون خودش رو اهل hariva معرفي كرده! har يعني هار(وحشي)!
و كلي براش داستان سرايي ميكرد...
من كه موندم چرا دنبال كار علمي تاريخي نيستند و سعي ميكنن از خودشون مطلب دربيارن و بگن اين تاريخه!
با تشكر
يا حق
ارخا
خیلی خیلی جالب بود. جالب تر این که پانترک ها در بالاترین -بدون حرف و بحث- به مطلب شما امتیاز منفی داده اند! حتی نتوانسته اند سر سوزنی دفاع کنند. دوست عزیز یک مطلبی می گویم از شما خواهش می کنم که اگر صلاح می دانید در مورد آن یک مقاله بنویسید. من نه وبلاگ دارم و نه مخاطب.
ماه گذشته برای یک کار اداری مجبور شدم برای 2 هفته به آنکارا سفر کنم. دوستی که ترک ترکیه هم هستند و میزبان من و پدرم بودند یک کتابچه ی راهنمای توریستی با عنوان (1) چاپ "وزارت فرهنگ و توریسم" ترکیه -بله چاپ دولت کشور ترکیه!- به من قرض داد (چاپ 2004 هم بود) که با خواندنش شاخ در آوردم به چه عظمتی! شاید فکر کنید که در این کتابچه حرف های از جنس پان ترکیسم خوانده باشم! اما دقیقا بر عکس! چیزهایی که در مورد تاریخ آناتولی (حتی نام ترکیه را به کار نبرده بودند) نوشته شده بود دقیقا همان چیزهایی بود که ما ایرانی ها و همه ی دنیا کم و بیش می شناسیم و با تاریخ واقعی -آنگونه که دنیای آکادمیک قبول دارد- کاملا منطبق بود. دو نکته نظر من را خیلی جلب کرد: اول در مورد آناتولی در دوره های پیش از میلاد مسیح نوشته شده بود که این منطقه -آناتولی- به ترتیب جزو خاک پارسیان و یونانیان و رومیان بوده. اگر ما بگوییم ترکیه جزو خاک ایران بوده پان ترک ها مسخره می کنند حالا که وزارت فرهنگ و توریسم ترکیه همچین نظری دارد چه می گویند؟ خدا می داند!
دومین مطلب در مورد به کارگیری زبان ترکی در آناتولی -ترکیه ی امروز- بود که با خواندن این یکی شاخ درآوردم به چه عظمتی! اینطور نوشته بود که: "-اولین باری- که در ترکیه زبان ترکی به عنوان زبان رسمی اعلام شد قرن 13 میلادی و توسط سلسله ی (2) بود. پیش از آن زبان "پارسی" زبان رسمی آناتولی بود" !!!
1. Central Anatolia
2. Karamanid Dynasty
در ضمن این را فراموش کردم که اضافه کنم. ماه آینده سفر دیگری به آنکارا دارم و آن کتابچه را حتما دوباره قرض خواهم کرد. قصد دارم صفحه به صفحه اسکن کنم. اگر تمایل داشتید تمام و کمال برای شما می فرستم
خدمت آقای ادبدوست: استفاده از واژه گرگ زاده برای دیگران صحیح نیست و دور از ادب است. مغولان نیز آدمند و مثل شاهان ایران و هر جای دیگر بر اساس منافع خودشان عمل کردند همانگونه که نادرشاه و امثالهم عمل کردند. یادمان نرود که آنها خدمات شایانی نیز داشته اند.
به" ناشناس
"
منضورم از "گرگزادگان" ان دسته از پان ترکانی است که مزخرفات حزب گرگهای خاکستری را تبلیغ میکنند و در آذربایجان
افسانه هایی کاملا بی ریشه در باره نیاکان ما آذریها را میان مردم مینمایند که انگار جد و اصل و نسب ما آذری ها گرگ بوده است و من ازپدربزرگ و مادر بزرگم هیچگاه داستان بزکورت(گرگهای خاکستری)را نشنیده بودم ولی الان در میان شماری از جوانهای کم عقل این قصه رواج پیدا کرده.
من قصدم توهین به کسی و بویژه همولایتیهای خودم نبود بلکه غیرت آذری تبارم بود که چنین از پان ترکهای جعلی دل پری دارم چون انها بزور میخواهند چیزی را وارد فرهنگ ما کنند که برای ما بیگانه است
پدر بزرگ تبریزی ام به ما تنها یاد داد تا ایران را با همه وجود دوست بداریم و ابزار دست بیگانگان نشویم
یاشاسین ایران
به گشتاسپ (هیستاسپس)
درود.
حتما آن کتابچهی سازمان گردشگری ترکیه را برایم بفرستید تا در همین وبلاگ منتشر کنم. البته جماعت نژادپرست و بیخرد و خردناپذیر پانترک هر مدرکی را که با یاوهها و تصورهای باطلشان نخواند دروغ میدانند. مانند نظر برخی دربارهی همین نوشتار که به علت دشنامهای فراوانشان منتشر نمیشوند.
با سپاس
شهربراز
به ناشناس
درود.
خود آقا/خانم ادبدوست توضیح داد که صفت «گرگزاده» صفت و عنوانی است که پانترکان و طرفداران افسانهی «گرگ خاکستری» (بوزقورت) بر خود نهادهاند و نه تنها برایشان دور از ادب نیست بلکه بدان افتخار هم میکنند.
در ضمن بدترین شاهان ایران نیز هیچگاه مانند مغولان و ترکان رفتار نکردهاند. نمیدانم منظورتان از خدمات شایان مغولان کدام است؟ کشتار تمام ساکنان نیشاپور از زن و مرد و کودک و حتا سگ و گربه؟ یا ویران کردن کشتزارها و کاریزها (قناتها) و ..؟ آتش زدن مسجدها و مدرسهها و کتابخانهها؟ شاید تنها کار مثبت مغولان برانداختن خلافت بیرمق عباسیان آن هم به بهای ویرانی و کشتار فراوان مردم بغداد باشد. یادتان باشد کارهای مثبتی که ایرانیانی چون خواجه رشیدالدین فضلاله همدانی و دیگران در زمان مغولان کردهاند نباید به نام مغولان نوشته شود.
شهربراز
درود دوست گرامی
حتما کتابچه را اسکن می کنم و برای شما می فرستم.
پایداری شما در برابر نژادپرستان ترک جای تقدیر دارد. ای کاش به جای فحاشی حداقل یک خط بحث می کردند یا دلیلی می آوردند که مثلا حرف شما نادرست است! اما خب ناتوان هستند دست خودشان نیست!
دوستان طبق گفته این بوز گرگان ترکان از امیزش پسر ده ساله، که در جنگ علیه ترکان با دستهای بریده جان سالم بدر میبره البته با کمک یک ماده گرگ، با همین ماده گرگ متولد میشوند و تعدادشون 10 بوده. حال بایستی واقعا دهن را گذاشت و با اونجا خندید. البنه من خودم اذری هستم. و تشکیل این بز گرگان هم نتیجه اشتباهات گذشته و مخصوصا از طرف هموطنهای فارس زبانمان هستش.
درود
می بایست با تردید به درستی تاریخ طبری و تاریخ نویسان عرب قرن ۹ ( میلادی ) نگریست.
به نقل از تاریخ نویسان طبری در سال 839 در آمل به دنیا آمد و 923 ( میلادی) در بغداد درگذشت. از زندگی نامه طبری که کامل هم نیست نمی توان اطلاعات زیادی از این تاریخ نویس ایرانی بدست آورد. اما با توجه به حجم زیاد نوشته های طبری می بایست این تاریخ نویس خیلی زود در سنین جوانی شروع به نوشتن ( شاید هر روز بیش از چهل صفحه ) کرده باشد. سوال این است که آیا یک شخص به تنهایی می توانست هزاران صفحه در باره تاریخ بنویسد. بعید به نطر می رسد که طبری تنها این کار را کرده باشد. این امکان نیر وجود دارد که اصولا طبری نامی بعنوان یک تاریخ نویس وجود خارجی نداشته است و یک تیمی یا پروژه ای به نام طبری ( برنامه طبری ) این تاریخ ها را نوشته است. اما مهم حجم صفحه های زیاد تاریخ طبری نیست، بلکه محتوی این مجموعه می بایست مورد بررسی قرار بگیرد، بدین معنا که آیا طبری وافعیت گذشته را بازگو کرده یا افسانه پرداز بود؟ در اینجا به چند خبر طبری توجه کنیم: ادامه در
http://www.chubin.net/?p=5362
چوبین
Post a Comment