Wednesday, July 08, 2009

درباره‌ی سغد

چهارشنبه ۱۹/تیر/۱۳۸۸ - ۸/جولای/۲۰۰۹

یکی از سرزمین‌های مهم ایرانی که شاید کمتر برای ایرانیان امروزی شناخته باشد سرزمین سغد است. زبان سغدی نیز عضوی از خانواده‌ی زبان‌های ایرانی شرقی است. در این نوشته تلاش می‌کنم اندکی درباره‌ی سغد بنویسم و امیدوارم در فرصت‌های بعد بتوانم مفصل‌تر بدان بپردازم.

پیش از اسلام:

شاید در اهمیت سرزمین سغد برای ایرانیان باستان همین بسنده باشد که بدانیم در اوستا، در بند دوم از فرگرد اول ونديداد (يا ويديو داد) درباره‌ی سغد چنین آمده است: «دومين سرزمين که من اهورا مزدا آفريدم، دشتی بود که سوغدها در آن جای گرفتند.» و نخستین سرزمین هم «اریانم ویجه» یا «ایران‌ویج» بود.

وقتی کورش بزرگ به سوی خاور رفت، پس از آن که ايالت مرگيانه را گرفت (Margiana که همان مرو است)، از آن پس ايالت سغديان را گشود و تا رود سيحون (سير دريا) پيش رفت. («احوال و اشعار ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی، سعید نفيسی) کورش در سال ۵۴۴ پ.م. در آنجا دژی ساخت که تاجیکان امروز آن را «کورکد» یا همان «کورش‌کده» (در انگلیسی: Cyropolis) می‌خوانند.

سغد از زمان داریوش بزرگ هخامنشی جزو شهربانی‌های ایران بود. (satrap یونانیده‌ی واژه‌ی پارسی خشثره‌پوان khshthra-pavan است. این واژه‌ی پارسی کهن در پارسی امروزه به شکل «شهربان» درآمده است.) در سنگ‌نبشته‌ی بیستون نام این سرزمین به صورت سوغده (Suguda) از سرزمین‌های زیر فرمان داریوش آمده است. در انگلیسی نام این ایالت را سغدیانه (Sogdiana) می‌گویند. داریوش بزرگ در گل‌نبشته‌ی کاخ شوش نیز چنین می‌گوید: «من در شوش کاخی ساختم ....لاجورد و بدخشان و سنگ‌های که در اینجا به کار رفته از سرزمین سغد آورده‌اند..» (تاریخ اجتماعی ایران، مرتضا راوندی، جلد ۱، ص ۴۶۵)


سغد باستان

سغد تا پایان دوران ساسانیان نیز یکی از ایالت‌های ایران بود. خسرو یکم «انوشه‌روان» پس از آن که ارمنستان را از رومیان پس گرفت، در گرجستان شهری پی افکند به نام «سغدبیل» که سربازان سغدی و دیگر ایرانیان را در آن جای داد. (ایران در زمان ساسانیان، ص ۳۹۳)

فرمانروای سغد لقب «اخشیذ» داشت که شکل دیگر آن یعنی «افشین» در شهر اُشروسنه (استروشن) به کار می‌رفت. کریستنسن می‌نویسد که «اخشیذ» (Ikhshêdh) شکل سغدی واژه‌ی است که در اوستا «خشه ایته» (khshaêta) آمده و معمولا آن را «نورانی» معنا می‌کنند. سپس می‌نویسد اما آندره‌اس ریشه‌ی آن را «خشای» (khshây) می‌داند و معنای آن را «فرمانروا» ترجمه کرده است. (ایران در زمان ساسانیان، ص ۵۲۵)

به نوشته‌ی ایرانیکا سغدیان دست کم مدت سیصد سال از سده‌ی پنجم تا هشتم میلادی تجارت آسیای میانه را در دست داشتند. به گفته‌ی گوتیو (Gauthiot)، «در آغاز دوران مسیحی، زبان سغدی در طول خطی رایج بود که از دیوار چین تا سمرقند و مغرب ادامه داشت. زبان سغدی در مدت چند قرن در آسیای مرکزی زبان بین‌المللی (lingua franca) به شمار می‌رفت و به توسط این زبان بود که کتاب‌های مانوی و بودایی حتا در قبیله‌های ترک هم نفوذ پیدا کرد. (ایران در زمان ساسانیان، ص ۶۴)

به خاطر همین وضعیت زبان سغدی است که بیشتر نوشته‌های رسیده به دست ما به کارهای تجاری و بازرگانی و قرارداد مربوط می‌شود.

پس از اسلام

سرزمین سغد پس از اسلام نیز اهمیت خود را برای ایرانیان حفظ کرد به طوری که در فرهنگ برهان قاطع - که در سال ۱۰۶۲ ق/ ۱۰۳۰ خ/ ۱۶۵۱ م نوشته شده - درباره‌ی سغد چنین گفته:

نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک سمرقند. گویند آب و هوای آن در نهایت لطافت باشد و آن به «سغد سمرقند» شهرت دارد. آن را بهشت دنیا هم می‌گویند. (برهان قاطع)

از شهرهای مهم سرزمین سغد می‌توان سمرقند و بخارا و خجند و شهر سبز (کش) را نام برد.

از سغدیان سرشناس پس از اسلام، می‌توان از «ابوحفص حکیم پسر احوص سغدی» نام برد که از شاعران و موسیقی‌دانان برجسته‌ی ایرانی است که سده‌ی سوم هجری می‌زیست. باید به یاد داشت که در سده‌های نخستین دوران اسلام، بیشتر شاعران موسیقی‌دان نیز بودند. برای نمونه رودکی خود موسیقی‌دان برجسته‌ای بود. شمس قیس رازی در کتاب «المعجم فی معاییر اشعارالعجم» درباره‌ی ابوحفص می‌نویسد:
گویند نخست شعر پارسی را [در اوزان عرب] او گفته است:

آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَذا؟ --------- او ندارد یار، بی یار چگونه رَوَذا؟

ابوحفص در صناعت موسیقی دستی تمام داشت و ابونصر فارابی در کتاب خویش ذکر او آورده است با صورت آلت موسیقاری به نام «شهرود» که بعد از بوحفص هیچکس آن را در عمل نتوانست آورد.

لنگه‌ی دوم بیت بالا را به این صورت نیز نوشته‌اند: او ندارد یار، بی یار چگونه بُوَذا؟

البته پیش از ابوحفص نیز شاعران دیگری به پارسی شعر گفته بودند از جمله «محمد پسر وصیف سگزی» (سیستانی) که برای یعقوب پسر لیث رویگر (درگذشته: ۲۶۵ هجری) چکامه می‌سرود. در این باره در کتاب تاریخ سیستان چنین آمده است:
در فتح هرات، شعرا او [=یعقوب] را به شعر تازی مدح گفتند و او عالمِ نبود، درنیافت. محمد بن وصیف حاضر بود و دبیر رسایل او بود و ادب نیکو دانست و بدان روزگار نامه‌ء پارسی نبود. پس یعقوب گفت: «چیزی که من اندرنیابم چرا باید گفت؟» محمد وصیف پس شعر پارسی گفتن گرفت و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت و پیش از او کسی نگفته بود.

تاریخ واقعه‌ی گشودن هرات به دست یعقوب سال ۲۵۳ ق./ ۲۴۶ خ. / ۸۶۷ م. است. همین که در زمان یعقوب، محمد سگزی می‌توانست چکامه‌ی پارسی بسراید نشان می‌دهد که این کار پیشینه داشت و یکشبه نبوده است. بگذریم...

از دیگر سغدیان سرشناس می‌توان به ابونصر فارابی اشاره کرد که در اثبات سغدی بودن وی دوست گرامی دکتر علی دوست‌زاده پژوهش مهمی کرده است و به زودی منتشر خواهد شد.

دوران معاصر

امروزه سغد نام یکی از استان‌های کشور تاجیکستان است که مرکز آن شهر خُجَند نام دارد. خجند در دوران کمونیسم «لنین‌آباد» خوانده می‌شد. از دیگر شهرهای استان سغد می‌توان استروشن (اشروسنه‌ی قدیم) و پنجکنت نام برد. پنج‌کنت در اصل پنج‌کند نام داشت به معنای پنج شهر و پیش از آن «پنج ده» نام داشت و زادگاه رودکی سمرقندی است. پسوند «کَند» از پسوندهای سغدی به معنای «دژ» یا «شهر» است و در نام‌های سمرکند (سمرقند) و تاشکند (چاچ‌کند) و خجند (خورکند) دیده می‌شود که همگی در همان ناحیه قرار دارند.

امروزه یكی‌ از لهجه‌های‌ زبان‌ سغدی‌ به نام زبان‌ یغنابی‌ (سغدی‌ جدید) هنوز نیز در منطقه‌هایی‌ از تاجیكستان‌ رایج است‌، البته این لهجه‌ با سغدی‌ به کار رفته در آثار خطی‌ بسیار متفاوت‌ است.

هم چنین ن.ک. بازرگانی سغدیان در دانشنامه‌ی ایرانیکا.

3 نظر:

mohammad hoseyn said...

در مستند بسیار جذاب « جاده ابریشم » که توسط یک گروه ژاپنی ساخته شده بود ، چندین قسمت مختص کشورها و مناطق شمال شرقی ایران بود . اینان به دنبال زبان سغدی و خود سغدیان بودند که سرانجام دریافتند سغدیان پس از حمله عربها موقعیت خود را ازدست دادند و عده ای برای حفظ زبان خود به مکانی دورافتاده در میان کوهها ( ازبکستان ) کوچیدند که در طول سده ها در آنجا زندگی کردند و با قومهای دیگر درنیامیختند و زبان خود را حفظ کردند . گزارشگر ژاپنی رو به دوربین میگفت که باورم نمیشود که یک سغدی با زبان سغدی پس از سالها بی نشانی و گم بودن اکنون روبرویم است . این سغدیان نام خاصی داشنتند که شاید همین « یغنابی» بوده باشد ، یادم نمی آید .
سوالم اینست که چرا در افسانه های ایران این مکان که دارای فرهنگ ایرانی است ( که حتی با ایرانویچ هم انطباق دارد ) همیشه سرزمین توران و سرزمین دشمن خوانده میشد ؟ آیا میتوان سغدیان را مصداق تورانیان افسانه ها دانست ؟

shahrbaraz said...

درود.

پیشتر مطلبی درباره‌ی سکاها نوشتم و به زودی نیز مطلب دیگری در این باره خواهم نوشت.

سغدیان از ایرانیان هستند نه از تورانیان. تورانیان از آریایی‌های کوچ‌نشین بودند که به سرزمین‌های ایرانیان یکجانشین حمله می‌کردند و باعث ویرانی و غارت می‌شدند. از این رو «دشمن» دانسته شده‌اند. بعدها در سده‌های ۴-۵ میلادی این گروه با ترکان ترکیب شدند و سرزمین‌های سغد و فرارود را گرفتند.

منتظر مطلبم درباره‌ی سکاها باشید.

سپاس

شهربراز

واحداف said...

منطقه یغناب واقع در استان سغد تاجیکستان کنونی می باشد نه ازبکستان. درست می فرمید جناب محمد حسین آن ها با زبان سغدی قدیم سحبت می کنند، اما جمعیت آنها در حال کاهش پیدا کردن است. اگر اشتباه نکنم حدود 3000 نفر یغنابی باقی مانده است.